نقد رمان معرفی و نقد رمان شاهزاده ای از آسمان | نارسیس کاربر انجمن نگاه دانلود

نارسیس زِد اِی آر

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/12/23
ارسالی ها
354
امتیاز واکنش
37,931
امتیاز
788
معرفی و نقد رمان : شاهزاده ای از آسمان/نویسنده : نارسیس کاربر انجمن نگاه دانلود
ژانر:عاشقانه_تخیلی
لینک رمان:
Please, ورود or عضویت to view URLs content!


خلاصه:همه چیز از مفقود شدن دوازده نفر شروع میشه.دوازده دختر جوان بیست ساله که یکی یکی نا پدید میشن و این آغازی میشه برای رقم خوردن سرنوشت یک شاهزاده ....
حسیبا دختری معمولی اما مغرور و بی باکه که بر خلاف میل باطنیش با پسری به نام آرتین نامزد میشه .آرتین پلیسی وظیفه شناس و جذاب که علاقه ی چندانی به این ازدواج نداره.
در کشاکش داستان رازی بزرگ در دنیایی ناشناخته بر ملا میشه که مسیر زندگی اون ها رو تغییر میده.

سلام دوستان ممنون میشم با نقد های دلسوزانتون کمکم کنید تا رمان بهتری ارائه بدم.همون طور که میدونید این اولین رمان منه. لطفا با نظرات پیشنهادات و انتقادات خودتون تو پروفایل یا اینجا مشکلات و کم و کاستی ها رو اطلاع بدید.
تشکر
 
  • پیشنهادات
  • ~*~havva~*~

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/04/06
    ارسالی ها
    2,276
    امتیاز واکنش
    23,187
    امتیاز
    916
    به نام خدا
    نویسنده عزیز ، ضمن عرض سلام ، ورود شما به تاپیک نقد که نشانی از نقد پذیری و علاقه مندی شما به پیشرفت قلمتان است را تبریک می گوییم . لطفا قبل از شروع فعالیت در تاپیک نقد ، قوانین بخش را مطالعه فرمایید .


    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    توجه فرمایید که این چنین پیام ها اسپم محسوب میشوند و لازم است در صورت مشاهده ، پیام مربوطه را به کادر مدیریت بخش نقد ، گزارش دهید :
    -عزیزم ادامه بده

    -خیلی رمانت قشنگه من عاشقش شدم

    -تند تند پست بزار

    -تو رو خدا مهناز و فرهود بهم نرسن

    و...........

    برای آموزش " نقد " می توانید از تاپیک زیر بهره ببرید :
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    موفق باشید .
    مدیریت بخش نقد
     

    آوانا

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/11/11
    ارسالی ها
    4
    امتیاز واکنش
    456
    امتیاز
    161
    :aiwan_light_heart:سلام عزيزم رمانت خَيلي زيباست ... يه موضوع كاملا متفاوت و بيشترين چيزي كه برا من جذابش كرده موضوع عاشقانه رمانت همراه با تخيلي بودنش اين خَيلي خوبه ... موفق باشي عزيزم:aiwan_lggight_blum:
     

    نارسیس زِد اِی آر

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/23
    ارسالی ها
    354
    امتیاز واکنش
    37,931
    امتیاز
    788

    sahar shabani

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/02/21
    ارسالی ها
    267
    امتیاز واکنش
    4,745
    امتیاز
    451
    سلام دوست خوبم

    اول از همه باید بگم خیلی خوشحالم که دارم رمانی رو تو ژانری مطالعه و نقد می کنم که بین رمان هامون خیلی مهجور مونده و کمتر کسی سراغش می ره و از این بابت به شما دوست عزیز تبریک می گم

    اسم و جلد رمان:

    در وهله اول با خواندن نام زیبای رمان " شاهزاده آسمان" تصویر نگـاه دانلـود تاریخی در ذهنم شکل گرفت رمانی که می تونه آب و رنگی از پادشاهان قدیم و سلاطین رو به همراه داشته باشه که البته با دیدن تصویر روی جلد تا حدودی این تصویر در ذهنم محکم تر شد . تصویر رمان تطابق خوبی با نام رمان داره یک شاهزاده دختر که البته شباهت کمی به شخصیت اصلی که شما توصیفش کردین داره اما می شه گفت که جلد مناسبی برای این نام انتخاب شده و در وهله اول خواننده رو برای خواندن یک کتاب تاریخی آماده می کنه اما این تصویر با خواندن خلاصه رمان کمی بهم می ریزه که در ادامه توضیح خواهم داد

    خلاصه و مقدمه رمان:

    خلاصه رمان شما تقریبا با اسم و جلد انتخابی تناسبی نداره چون از ماجرایی می گـه که قراره تو دنیای ماورایی اتفاق بیفته که البته فکر می کنم می تونست خیلی جذاب تر مطرح بشه . اسم ، جلد نگـاه دانلـود پوشش و کاور اصلی رمان هستند درست مثل ویترین یک مغازه که می تونه عابری رو جذب و یا با وجود جنس های زیبای درون مغازه خیلی از مشتریان خودش رو از دست بده اما باید به نکته ای هم توجه داشت که نمای داخلی و نوع چیدمان یک مغازه هم تاثیر زیادی روی مشتری می زاره این مسئله در مورد رمان ها هم صدق می کنه خواننده در وهله اول به ویترین شما نگاه می کنه و اگه نظرش جلب شد با خواندن خلاصه رمان تصمیم می گیره که آیا این رمان رو بخونه یا نه ، شما ویترین خوبی دارین و مطمئنا مخاطبین خوبی رو جذب می کنید اما خلاصه رمان خیلی کلی و شلخته به نظر می رسه که من رو به عنوان خواننده کمی عقب می بره چون با خواندن سطر اول تصویر یک ماجرای جنایی قوت می گیره بعد در خط بعدی یک زندگی اجباری با یک ایده کلیشه ای و در خط سوم یک ماجرای ماورایی که ترکیب این سه با هم در ذهن من تصویر خوبی رو به جا نمی زاره شما باید خلاصه ای شسته رفته ارائه بدین تا تکلیف خواننده مشخص بشه بالاخره با چه رمانی روبرو شده و فکر می کنم شما این توانایی رو دارین که خلاصه ای زیباتر ارائه بدین .

    شما نویسنده محترم مقدمه ای رو برای رمانتون در نظر گرفتین که می تونه ارزشمند باشه چون شما تلاش کردین مانند نویسنده های حرفه ای تمام نکات مهم نگـاه دانلـود رو مو به مو انجام بدین اما نکته ای که وجود داره اینه که این مقدمه به رمان های عاشقانه با مضمون عشق های ناکام بیشتر همخونی داره تایک رمان تخیلی یا ماورایی ؛ می بینید؟ در همین چند پله اول شما بارها تصویر ذهنی خواننده را تغییر دادید و همین باعث دلزدگی در خواننده می شود خواننده ای که نمی داند بالاخره قرار است یه ماجرای تاریخی بخواند که با نام رمان هم خوانی دارد ؟ یا یک ماجرای پلیسی ؟یا یک ماجرای ماورایی که با خلاصه رمان هم خوانی دارد یا یک ماجرای عشقی که در مقدمه به چشم می خورد؟ فکر می کنم شما با کمی دقت و تلاش بیشتر می توانید ویترین خوبی برای عرضه رمان خود ارائه دهید

    ایده:

    ایده رمان شما زیبا و تقریبا بکر است ، نویسنده های کمی در ایران به این ژانر نزدیک شدند برای همین ایده های نابی هنوز نانوشته باقی موندند که شما به خوبی تونستید یکی از این هزاران ایده رو انتخاب و دست به خلق رمانی بزنید که می تونه در ژانر خود به اثر خوبی تبدیل شود. یک ماجرای ماورایی که می تونه مخاطبین خاص خودش رو جلب کنه به شرط این که از کلیشه فاصله بگیره و درگیر برخی توصیفات و اتفاقات تکراری نشه .

    شروع رمان :

    شروع رمان با یک جمله شروع می شه و با نگاه کردن حسیبا به تصویر خودش و نامزدش ادامه پیدا می کنه که می تونست خیلی بهتر ازاین توصیف بشه ، شروع هر رمانی به خصوص خط های اول رمان مهم ترین بخش نگـاه دانلـود می تونه به حساب بیاد گاهی رمانی زیبا تنها به خاطر سطرهای اول خود مهجور باقی می مونه و کسی سراغش نمی ره به نظرم شما می تونید با توصیفاتی زیبا و جملاتی تاثیرگذار مخاطب رو میخکوب کنید جمله اول شما تاثیر خوبی داره اما در سطرهای بعدی این تاثیر کم کم کمرنگ تر می شه چون برخلاف ایده رمان که خیلی ناب به نظر می رسه شروع رمانتون به دور از کلیشه نیست ما ده ها رمان خوندیم که با توصیف چهره دختر که حتما بی نقصه و توصیف پسر که صد در صد جذابه شروع شده و رمان شما در این مورد مستثنا نیست

    نثر و زاویه دید رمان :

    نثر رمان شما محاوره انتخاب شده که مخاطبین خوبی داره اما فکر می کنم با توجه به موضوع رمان شما که بخشی از اون در گذشته اتفاق افتاده انتخاب نثر ادبی بهتر و مناسب تر بود .

    دوست عزیزم زاویه رمان شما شخص اول انتخاب شده که می تونه انتخاب خوبی باشه به شرط این که من به عنوان خواننده مجبور نباشم یک صحنه تکراری رو از زبان دو شخصیت بخونم ، شما در پست های اول ماجرا رو از زبان حسیبا مطرح کردین و دوباره همان صحنه با همان دیالوگ ها رو از زبان آرتین بیان کردین و این باعث می شه تا من بخش آرتین رو نخونده رد کنم ، ببینید شما قبل از شروع رمان باید تصمیم بگیرید که قرار است راوی داستان چه کسانی باشند و قرار است از کدام زاویه به ماجرا نگاه کنیم اگر می خواهید هم زمان احساسات چند شخصیت را بیان کنید دانای کل انتخاب مناسب تری است اما اگر می خواهید شخص اول راوی ماجرا باشد بهتر است از تکرار صحنه ها اجتناب کنید و اگر قرار است از زبان دو شخصیت روایت شود این دو راوی تا انتها حضور داشته باشند البته رمان شما نیمه است و لی بعد از جدا شدن آرتین و پدر از حسیبا این احساس به من دست می ده که قرار نیست دیگه اثری ازآرتین باشه که اگر درست باشه نمای زیبایی برای رمان شما نداره

    سیر رمان :

    سیر رمان شما کمی تند پیش می رود به طوری که در ده صفحه اول اتفاقات زیادی رخ می دهد و بدون این که خواننده آماده این اتفاقات شود وارد دنیای عجیب نیاکان حسیبا می شود ، کمی تامل و معمایی کردن ماجرا و همین طور اشاره به مرموز بودن ناپدید شدن دوستانش که البته تا میانه داستان هنوز بلاتکلیف است می توانید کمی مقدمه چینی کنید که به رمان شما کمک زیادی می کند

    شخصیت و باورپذیری:

    بیاید در نظر بگیریم که من بدون خواندن خلاصه رمان کتاب شما رو مطالعه می کنم تصور من از شخصیت های داستان یک دختر بچه چهارده پانزده ساله است که مجبور به ازدواج شده و در مقابل آرتین یه پسر هفده هجده ساله است که عاشق این دختره اما در خلاصه می خونم که هیچ کدوم علاقه ای بهم ندارن و آرتین برخلاف تصور من یه پسر بالغ که از قضا پلیسی وظیفه شناس هم هست ، دوست خوبم شما برای به تصویر کشیدن ابعاد مختلف یک شخصیت باید اطلاعات خوبی در مورد موقعیت های همنوهان آن ها داشته باشین این که یک پلیس معمولا چه ظاهر و چه اصول اخلاقی ای دارد ، شخصیت پردازی در نگـاه دانلـود مثل روحی می ماند که که به کالبد بی جان اثر ما جان می بخشد و من را همراه ماجرا می کند اما می تونم صادقانه بگم که شخصیت های رمان شما به پردازش بیشتری نیاز دارن تا ملموس به نظر برسن و البته باور پذیر ...

    دوست خوبم دوست دارم خودتون رو یکبار به جای خواننده قرار بدین :

    دختری که از نامزدش خوشش نمیاد با صدای مادرش می پره بیرون چون فکر می کنه سوسک دیده بعد مادرش حرف نمی زنه و یه دفعه می گـه دوستت نیست یه بهونه میاره خیلی زود قانع می شن و فراموش می کنن بعد با نامزدش می ره بیرون یه نور می بینه و می ره یه دنیای دیگه و خیلی زود با محیط وفق پیدا می کنه به طوریکه پسر ماجرا شمشیرزنی می کنه و دختر داستان نه تنها از این همه اتفاق متعجب نیست بلکه با دیدن پدرش و نشیدن سرنوشتش سریع داوطلب می شه به یه جنگجو تبدیل شه ..

    به نظر شما چقدر این ماجرا باور پذیره ؟درسته که ژا نر تخلیه ولی این دلیل نمی شه که ما از حالات شخصیت هامون غافل بشیم ، این که به سادگی شخصیت های رمان با شرایط وفق پیدا می کنن به طوری که انگار این اتفاق هر روز داره می افته و هیچ چیز عجیبی توش نیست رمان شما رو باورپذیر نمی کنه و من رو از ایده خوب شما دور نگه می داره ...

    عشق عجیب آرتین و کوتاه اومدنش در مقابل پیشنهاد حسیبا و همین طور عشق غریب حسیبا با وجود تنفرش بیش از حدش از نامزدش و رفتنشون به دنیای ماورا بدون هیچ واکنش و تعجب و حیرتی کمی عجیب نیست؟ آیا مردمان آن سرزمین غریب هم به زبان فارسی آن هم محاوره صحبت می کردند؟ اگر بخواهیم این مورد را به نزادشون ربط بدیم آرتین که یک انسان خالص بود چطور زبانشون رو می فهمید ؟ آیا در رمان های تخیلی احساسات جایی ندارند؟ سوالات زیادی وجود دارند که در ذهن مخاطب بی جواب می مانند .

    فکر می کنم شما با مطالعه کتاب هایی در این حوزه می توانید اثری بهتر به جا بگذارید ، رمان هایی نظیر هری پاتر هم در این زانر قرار دارند ولی آنقدر باور پذیرند که شاید در ذهن هزاران نفر این سوال رو به وجود بیارند که آیا جادوگرها وجود دارند؟ شاید خیلی ها حتی خواب اون مدرسه رو دیده باشند و من مطمئنم شما هم می توانید رمانی زیبا ارائه بدهید فقط با کمی مطالعه و تحقیق بیشتر

    دیالوگ و مونولوگ ها :

    دیالوگ های شما به نسبت خوب هستند اما احتیاج به یک بررسی کوچک دارند شما می توانید با دیالوگ هایی تاثیرگذارتر به جذابیت رمانتان بیفزایید اما در خصوص مونولوگ ها می تونم بگم که تا حدودی قابل قبول بودن و به توصیف حال شخصیت ها کمک کردند .

    توصیفات:

    دوست خوبم توصیفاتی که شما در مورد مکان ها انجام دادید خوب بود اما تصویر روشنی رو در ذهن من ایجاد نمی کرد و من قادر به تصور اون قصر زیبا نبودم همین طور در مورد لباسها که می تونه نقش مهمی در رمان شما داشته باشه چون رمان شما در زمانی اتفاق می افته که برای همه ناشناخته است و شما باید طوری تصویر ذهنی خود را روی قلم بیاورید که برای همه ملموس باشد و من مطمئنم شما به عنوان نویسنده ای که شجاعانه برای شنیدن نقد پیش قدم شدین خیلی خوب می تونین این نواقص جزئی رو رفع و به زیبایی رمانتون بیفزائید

    علائم نگارشی :

    ببینید این که جدیدا برای توصیف حال و احساسات شخصیت ازتکرار علائم نگارشی استفاده می کنند درست نیست و نشان دهنده ضعف نوشته و نویسنده است شما می توانید به جای ؟؟؟ و !!! با چند کلمه عمق تعجب رو در شخصیت نشان دهید و فکر می کنم با مراجعه به قلم به توان اصول خیلی خوب بتوانید نوشته های خود را به سمت حرفه ای تر بودن سوق دهید

    ممنون از این که صبورانه پای نقد من نشستید و تبریک به خاطر این شجاعت شما که قابل ستایش است ، کسانی که برای فهمیدن ایرادات خود پاپیش می گذارند بی شک زودتر به قله های موفقیت دست پیدا می کنند

    قلمتون سبز و همیشه پایدار

    شورای نقد انجمن نگاه دانلود
     

    نارسیس زِد اِی آر

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/23
    ارسالی ها
    354
    امتیاز واکنش
    37,931
    امتیاز
    788
    وااای
    واقعا ممنون نقد بسیار زیبا،دقیق و عالی بود. قطعا به زوایایی که اشاره کردید دقت نکرده بودم.مطمئنم خیلی کمکم خواهد کرد.به هر حال این‌ اولین رمان منه که به اشتراک گذاشته شده و قطعا خالی از اشکال نیست.امیدوارم بتونم با ویرایش دوباره داستان بخشی از نواقص رو بر طرف کنم.
    باز هم ممنون.
     
    آخرین ویرایش:

    فاطمه تاجیکی

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/06
    ارسالی ها
    2,423
    امتیاز واکنش
    47,929
    امتیاز
    956
    محل سکونت
    بندرعباس
    نقد رمان شاهزاده ای از آسمان


    اسم رمان:وقتی اسم رمان روخوندم اولین چیزی که به ذهنم رسونداین بودکه قراره رمانی رودنبال کنم که یک شاهزاده ازدوران باستان به زمان حال میادوبا،اتفاقاتی عجیب روبه رومیشه اماباخوندن متن رمان تمام افکاربه وجوداومده قبل ازخوندن رمان ازبین رفت،چون اصلاکسی ازگذشته نیومده وبرعکس کسی ازحال به گذشته میره.

    جلدرمان:بادیدن جلد،طراحی شده افکاری که دربرسی قبلی گفتم به یقین تبدیل شد،جلد طراحی به نام رمان میخوره.
    (باتوجه به اینکه حسبیا شاهزاده ای باخصوصیات آبی هست جلدطراحی به رمان مرتبط)اماباتوضیحاتی که بعداز ورود حسبیا به سرزمین دیگه گفته وچهره اش تغییرکرده نمیخوره اگه تغییرکنه بهتره.

    خلاصه رمان:رمان شمابه نوعی ناقصه چون اول ازمفقودشدن دوازده تادخترمیگه اول خواننده حس میکنه بایه رمان پلیسی روبه روهستش وخط بعد راجب دختری که به اجبارخانواده باشخصی بنام آرتین نامزدکرده وبعداز آرتین میگه که پلیسی وظیفه شناس وجذاب(وخواننده روگیج میکنه خواننده نمیدونه بایه رمان جنایی یایه رمان کلیشه ای یاباتوجه به ژانر ذکرشده بایه رمان عاشقانه،تخیلی روبه روهست)شمامیتونستیدخلاصه بهتری داشته باشید برای جذب خواننده.

    خلاصه رمان همونطورکه ازاسمش معلومه خلاصه کلی رمانه که به خواننده میگه قراره چه رمانی رودنبال کنه وتأثیر زیادی بر روی خواننده برای انتخاب رمان شماداره باکمی تغییرات درخلاصه،خلاصه روجذاب ترکنید.

    مقدمه:(مقدمه شمادرقالب شعرو دکلمه است)شخصیت اصلی رمان شماحسبیاهست امامقدمه ی انتخابی شما از زبان آرتین هستش اما با اینکه از زبان آرتین هست زیباست،چون آرتین تفاوت های بین خودش وحسبیاروبیان کرده اما،اثری از ژانر تخیلی نیست تغییرات ایجادبشه بهتره.(شمامیتونیدبرای پیشرفت قلمتون به نقدکده یاقلم به توان اصول مراجعه کنید)

    شروع:شروع خوبی روبرای رمان انتخاب کردید،اماهمزمان باشروع رمان توصیف چهره روآغازکردید(درنگاه اول دختری بیست ساله باموهای تاب خورده و...)خب اگه ازابتدا توصیف چهره بیان نمیشدبهتربودچون رمان های زیادی روخوندم که باتوصیف چهره درآینه آغازمیشه واین خواننده رو،زده میکنه چون فکرمیکنه رمانی کلیشه ای رودنبال میکنه.

    سیر:باتوجه به اینکه ایده ی شمایک ایده ی تخیلی هست میتونستید رمانتون روباخلق رویداد هاوصحنه های عجیب وغریب هیجانی ترکنید،صحنه های رمانتون خیلی تندپیش رفته بطوری که توی سه صفحه اول تمام صحنه هایی که میتونست به صورت معمایی وهیجانی به قلم کشیده بشه وذهن خواننده رومشغول خودش کنه برای حل معما،توضیح داده شده.

    اشتباه نگارشی:
    خب درپست های رمان شما اشتباه نگارشی کمی وجود داره بعنوان مثال:(متوسل)یا(منتظر اعدام حکمشون هستن منظورتون منتظرحکم اعدامشون هستن)وشما ازبعضی کلمات استفاده کردید که برای خواننده هایی که رده سنی کمی دارن قابل درک نیست مثال(مذبوحانه ای یامخلوع)میتونستید به جای کلمه بخشودگی ازبخشش دراین متن استفاده کنید(مرداس این مردخیانتکارمورد بخشش قرارگرفت)چون بیشتربه نثرانتخابی شمامیاد وازبخشودگی درنثرادبی کاربرد زیادی داره.
    خب دربعضی ازپست های رمان چندبارعلامت نگارشی تکرارشده.مثال(مال منه؟!!!!)یا (آه آرایش!!!)یا(خدا!!!)بایک باراستفاده ازاین علامت خواننده متوجه منظورتون میشه. مثال(مال منه!)یا(اه ارایش!)
    وهمچنین دربعضی ازپست هاچندباریک حروف روتکرارکردید،مثال(واااای سرم)یا(حسبیااااا)یا(آهاااان)میتونید بجای تکرار حروف حالت روبیان کنیدمثال(بافریادگفت،بالکنت گفت،باتعجب گفت و...)

    علائم نگارشی:ازعلامت های نگارشی به جا استفاده نشده مثال(حتمابازم سوسک دیده!)یا(مامان گفت:اینامالو توئه!)یا(ایناروآرتین برات خریدحسیبافرستاده امروز میریدبیرون بپوشی!!!!!!)یا(چیزی که ازش متنفربودم!)خب به جا استفاده نشده ازعلامت تعجب باید درهمچین مواردی استفاده بشه.مثال(چشمام ازتعجب چهارتاشد)یا(آرتین باتعجب نگاه ام کرد)که متاسفانه استفاده نشده.
    برای مشخص کردن دیالوگ ها از(-)استفاده کنید یااسم فرد بعنوان مثال(مامان:ایناروآرتین برات خریده)یا(-ایناروآرتین برات خریده)بارعایت این نکات دیالوگ هاومونولوگ هاجدامیشن.
    علامت های نگارشی رودرخود رمان درست وبه موقع بکارببرید.

    دیالوگ هاومونولوگ ها:نکته مهمی که اول میگم اینکه دیالوگ هاومونولوگ هاباهم قاطی شدن وچسبیدن لطفابرای فاصله ومشخص شدن دیالوگ هاومونولوگ ها ازاینتراستفاده کنید.
    دیالوگ های انتخابی شمابرای شخصیت(حسبیا)نیازبه بررسی داره چون باتوجه به دیالوگ هامخاطب حس میکنه که حسبیا یه دختر15.16ساله با افکاروغروری بچگانه است اگه شماسن حسبیارونمیگفتید هرگزخواننده به این باورنمیرسیدکه حسبیا سنش بیشترازیه دختر۱۶ساله باشه.
    میتونیدبا دیالوگ های جذابتر رمانتون رو،در ذهن خواننده ثبت کنید،بطوری که وقتی دیالوگی رومیشنوه به یاد رمان شمابیفته وبگه این دیالوگ وفلان شخصیت توی رمان شاهزاده ای ازآسمان گفته.

    نثرداستان:نثر انتخابی شما زبان محاوره ای هست که برای مخاطب راحت تره اماباتوجه به ایده ی شما ازنثرادبی استفاده بشه بهتره وبه موضوع رمان بیشترمرتبط،وهمچنین شماگاهی ازکلمات ادبی درنثر محاوره ای بکار بردید،مثال(مذبوحانه ای)

    توصیف:شماتوصیف مکان روبه خوبی انجام دادید امامیتونستیدبهتر توصیف کنید.
    چون من بعنوان خواننده نتونستم به خوبی ازپس تجسم کردن(مثال:اتاقی که تمام وسایلش عوض شده)بربیام،یالباس هایی که حسبیابرای خودش طراحی کرده تجسم کنم.
    اماتوصیف چهره،اگردرطول رمان کم کم توصیف روآغازمیکردیدخواننده بیشترجذب رمان میشه تاتوصیف چهره روکلی بگید(مثال:درنگاه اول دختری بیست سالخ باموهای تاب خورده وبی نهایت مشکی و...)چون بازم این نوع بیان توصیفات کلیشه ای هستن.
    (دوست عزیزم حتمابه نقدکده یاکارگاه قلم سازی(آموزش نویسندگی حرفه ای)یاموضوعاتی مشابه مراجعه کن.

    شخصیت پردازی:شخصیت های رمان(حسبیا-آرتین-مادرحسبیا-مرداس-باتیس-اوکتام-راتین و...)
    رمان شماشخصیت های زیادی داره.
    نویسنده عزیزشمابرای به قلم کشیدن هریک ازشخصیت های رمانتون باید درمورد(شغل،اخلاق، ظاهر،و...)به خوبی اطلاعات کسب کنید،شخصیت های رمان شمانیازبه بررسی بیشتری دارن،مثال:( حسبیادخترمغروری هستش که لقب دخترسنگی روداره واز،آرتین متنفره،اماهمون اوایل رمان حسبیاتوی دلش اعتراف به دوستداشتن آرتین میکنه،اول باید از زوایای مختلف تحقیق کردکه یه فردمغرور چه خصوصیاتی داره.

    باورپذیری:رمان شما بعضی ازقسمتاش قابل باورنیستن مثال:(اینطورکه من فهمیدم آرتین برای حل پرونده اون ۱۲نفرکه ناپدید شدن به حسبیانزدیک شده و نامزدی کرده،بافهمیدن این موضوع سوالات زیادی در ذهن منه خواننده شکل میگیره مثال:چرابه حسبیانزدیک شده؟چرابه دیگردوستای اون نزدیک نشد؟چرا،ازطریق قانونی وبازجویی برای حل پرونده اقدام نکرده وباحسبیا،نامزدی کرده؟)‌شمابایداول به تجزیه وتحیلیل رمانتون بعنوان یک خواننده نه نویسنده بپردازید و سوالاتی که در،ذهنتون باخوندن متن رمان شکل گرفته روبادلیل تومتن رمان توضیح بدید که( مثال:که چرا آرتین به حسبیانزدیک شده،به کس دیگه ای نزدیک نشده ...)
    یا،اینکه وارشدن یهویی اونابه دنیای عجیب دیگه بدون هیچ مقدمه ای،یاحسبیا باشنیدن حقیقت عکس العمل خاصی نشون نمیده وخیلی راحت میپذیره وبدون خانواده اش توی اون سرزمین عجیب وغریب موندگارمیشه که ایناقابل باورنیستن ونیازبه بررسی داره.

    زاویه دید:زاویه دید شما اول شخص مفردهست وتوسط آرتین وحسبیا انجام شده این یکم خواننده روگیج میکنه بهتره از زاویه دیدمناسب استفاده کنید بعنوان مثال(راوی دانای کل این راوی قدرت این روداره که احساسات ، موقعیت ،چهره همه شخصیت های رمان روبه قلم بکشه)(باتوجه به این میگم ازاین زاویه دید استفاده بشه شمامجبور نشین رمان رواز،زبان دونفربیان کنید یه بارگفتم امابازم میگم چون از،زبان دونفربیان شدن خواننده روخسته وگیج میکنه) وگرنه زاویه دیدهای مناسب دیگه ای هم هست که میتونی بامراجعه به نقدکده مطلع بشید.

    ایده:ایده ی رمان شمازیباست،چون خواننده بیشتر رمان هایی روبااین ژانرمیپسندن،ومحدود نویسنده هایی هستن که این ژانر،روانتخاب میکنندوشروع به نوشتن میکنن.
    ایده ای ناب که اومده داستان یک دخترکه به سرزمین دیگه ای منتقل میشه روبه قلم کشیده ایده ی خوبی انتخاب کردید البته اگه نامزدی اجباری دخترقصه روفاکتوربگیری چون این سبک نوشتن(یعنی ازدواج اجباری)کلیشه ای است.

    ژانر:(عاشقانه،تخیلی)
    ژانرتخیلی به اسم رمان میخوره اما،عاشقانه،نه(شاهزاده ای ازآسمان)بیشتر به ژانرتخیلی مرتبط چون نویسنده باخوندن این رمان به ذهنش خطورنمیکنه عاشقانه باشه وفقط ذهنش روی تخیلی بودن رمان متمرکزمیشه.
    جلد انتخابی شما دختری که لباس آبی پوشیده وبه نظرغمیگین میرسه ژانرهای انتخابی باجلد مرتبط هستن(فقط به اون نکته ای که درنقد مقدمه گفتم توجه کن عزیزم)
    ژانرهای انتخابی ومقدمه رویکبار درمقدمه توضیح دادم بررسی کن عزیزم.
    محتوای رمان هم به ژانرهای انتخابی میخوره البته بجزدیالوگ ها که باید دیالوگ های ادبی داشته باشن باتوجه به محتوای رمان.

    نویسنده عزیز قلم خوبی داریدبا آرزوی موفقیت برای شما.

    عضو آزمایشی شورای نقد نگاه دانلود
     
    آخرین ویرایش:

    Dictator

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/18
    ارسالی ها
    586
    امتیاز واکنش
    20,076
    امتیاز
    671

    به نام خدا
    نقد رمان شاهزاده ای از اسمان

    *****

    سلام و خسته نباشید .

    اسم :

    شاهزاده ای از اسمان اسم رمان شما بود ... خوب در نگاه اول کاملا ژانر تخیلی در اون مشخصه ... و تا حدودی هم میدونم که داستان درباره ی یک شاهزاده هست ! نکته ی دوم وجود ترکیب "از اسمان" هست ! خوب این ترکیب گنگه ... ممکنه منظور ادم فضایی ها باشه ! یا مثلا اشاره به رنگ ابی اسمون و یا دل اسمونی طرف مقابل ... از این نظر ، اسم رمان سطح مقبولی رو داره ... البته کنجکاوی رو خیلی کم تحـریـ*ک میکنه و به نظرم اگه از ترکیب های دیگه ای مثل "جنگجوری اوریا" یا "اخرین لاجورد" استفاده میکردین جالب تر میشد . البته این ها فقط پیشنهاد و مثال هستن و شما نویسنده و مختار هستید .


    جلد :

    جلد رمانتون عکس یه دختر با زمینه ی ابی بود . خوب ، اسم رمانتون با جلد اون مرتبته و خواننده میفهمه که قراره با یه رمان تخیلی رو به رو بشه ، اما مشکل موقعیه که خواننده رمان رو تموم میکنه و بر میگرده به پست اول نگاه میندازه ... جلد یه پیش صحنه از رمان رو به خواننده میده و باید هیجان انگیز و کنجکاوکننده باشه ... اگه به پوستر های فیلم های موفق و بزرگ نگاه کنید ، میبینید که قسمت های مهم و حیاتی یا شخصیت های اصلی و نبرد بین اون ها روی پوستر گذاشته میشه ... جلدتون میتونه با انتخاب یکی از این صحنه ها خیلی بهتر و مناسب تر بشه ...


    خلاصه :

    خواننده میاد و در نگاه اول ژانر رمان شما رو میبینه که نوشته شده تخیلی و عاشقانه . اما خلاصه بیشتر حالت جنایی داره ! و البته در کنار اون موضوع ازدواج اجباری ... فکر میکنم که دیگه همه ی ما نتیجه گرفته باشیم که ازدواج های اجباری کلیشه ای شدن ... و البته در مورد رمان شما نمیشه گفت اجباری ... بیشتر حالت لج و لجبازی داشت .

    و نکته ی دیگه این که خلاصه ی رمانتون ، بیشتر مثل این بود که اتفاقات قبل از شروع رمان رو یه شرح بدید . خلاصه ی درست و جذاب ، خلاصه اینه که در مورد کل رمان باشه . خلاصه ای که شما در پست مثلا 37 ، به نکته ای بر بخورید و بگید : اها ! این رو تو خلاصه یه جوری گفته بود ! ما تمام نکاتی که در خلاصه گفتید رو در پست های ابتدایی میخونیم و از لحاظ فنی ، این خلاصه ، کامل نیست .

    میتونید کمی به اون ژانر تخیلی اضافه کنید . مثلا اشاره هایی درباره ی سنگ ها و رنگ هاشون . البته نه این که کل رمان رو توی خلاصه لو بدید ، منظورم اینه که نا محسوس به یه نکاتی اشاره بکنید ...


    مقدمه :

    مقدمتون انگار از زبون شخصیت اصلی به عشقشه ؛ که این طوری نیست ! بیشتر انگار از زبون ارتینه تا حسیبا ! که خوب از یه تفاوت بزرگ بینشون خبر میده . در واقع معشوق رو بزرگ تر و بهتر از خودش میبینه و... تا اینجا همه چی درسته ، اما نثر مقدمتون ادبیه و کلمات محاوره ای به داخل اون رفتن . مثل : (دست سرنوشتی که تو رو برای قلبم گلچین کرده بود) رو باید به را تغییر کنه ...


    و نکته ی دیگه این که مقدمتون بیشتر فرم عاشقانه داره ... ژانر تخیلی ژانر غالب بر رمان شماست و توی مقدمتون ، جلدتون ، خلاصتون و غیره هم باید غالب باشه ... به نظرم بهتره مقدمه رو کمی فرم تخیلی بهش بدید ... از یه جنگ بگید ، از خــ ـیانـت ها و میل به قدرت و اینا ! البته مثلا زدم ... باز هم نویسنده شمایید .

    و نکته ی بعدی اینکه بین اسم رمان ، جلد رمان ، خلاصه و مقدمه ی اون باید ارتباطی باشه و مقدمه در اخرین بخش این شبکه قرار میگره ، اما باید بگم که این ارتباط در رمان شما کمی ضعیف بود ... اسم و جلد تخیلی ، خلاصه ی جنایی و مقدمه ی عاشقانه ...


    شروع :

    شروع رمانتون با یه ضرب المثل بود ! بعدش درجا اومدید چهره ی شخصیت اصلی رو توصیف کردید ، بعد اومدید ماجرای بین اون و ارتین و چهره ی ارتین رو گفتید ! بعد از یه ازدواج اجباری گفتید که قبلا در خلاصه بهش اشاره کرده بودید . شروعتون ، شروع خوبی بود ، اما در ادامه کمی خراب شد . پست های ابتدایی از مهم ترین پست ها هستن چون خواننده در اون تصمیم میگیره که خوندن رو ادامه بده یا خیر !

    وجود توصیف های زیاد ، با شخصیت هایی که هنوز برای ما ملموس نیستن ، خواننده رو زده میکنه . روال معمول و استاندارد اینه که اول شخصیت شناخته و درک بشه ، بعد به توصیف ظاهر اون پرداخته بشه ... و این خیلی فرد رو اذییت میکنه ... شروع شما میتونست از خیلی عقب تر باشه ! از زمان خاستگاری و اولین رویا رویی دو شخصیت . یا از خیلی جلو تر ... مثل موقعی که حسیبا داره اموزش میبینه و با چند فلش بک ، ماجرای قبلی توضیح داده بشه ..


    سیر :

    سیر رمانتون ، یکی از چیز هایی بود اذییت میکرد خواننده رو ... ماجرای خیلی جالبی رو داشتید ، اما میشه گفت نقطه ی هیجان اون که باید فهمیدن جریان پدرش و ... می بود رو خیلی ساده رد کردید ! یا برای مثال قسمت دستگیر شدن ... اون هم یه قسم هیجان انگیز بود که میتونست بهتر توصیف بشه ... سیر رمان ، مثل یه نمودار میمونه که فراز و فرود های رمان رو نشون میده . با این که رمانتون یه رمان پر فراز و نشیب هست ، اما این ها به خوبی نشون داده نشدن ... در کنار این که صحنه هیجان انگیزه ، اما حس هیجان به مخاطب تزریق نمیشه .. مخاطب به وجد نمیاد ... خلق صحنه های هیجان انگیز از هنر های مهم یک نویسندس ... باید توی اون خودتون رو تقویت کنید ... من رمان های الناز دادخواه (سه گانه ی درنده ی تاریکی) و رمان های نونا بانو (مجموعه ی سلحشور) رو بهتون توصیه میکنم ... این ها از جمله رمان هایی هستن که در ژانر شما ، موضوع تخیلی و هیجان انگیز رو به خوبی به نمایش کشیدن ...

    و نکته ی بعدی حرکت سریع رمانتونه ! تمام ماجرا ها ، در سه صفحه ی ابتدایی رمان به نمایش کشیده شده ... چیزی که رمان رو برای خواننده های تخیلی جذاب میکنه کشش رمانه ... اصطلاحا رمان های تخیلی و جنایی "باید مثل پیتزا کش بیان !" خواننده در جریان رمان با شخصیت ها اشنا میشه و اون ها رو درک میکنه و باهاشون همراه میشه ... اما سیر سریع شما این فرصت رو از خواننده میگیره ...


    شخصیت :

    رمان پر شخصیتی داشتید ... که به همه ی اون ها و ویژگی هاشون پرداخته نشده ... و با توجه به این که روند سریعی داشتید ، توصیه میکنم بیشتر به شخصیت هاتون بپردازید ...

    حسیبا : شخصیت اصلی داستان شما ! دختری که گفتید مغروره ... اما این غرور در رفتارش مشخص نیست و بیشتر حالت نوجوانانه داره ... و از خصوصیات شخصیت اصلی میشه به همین ها اشاره کرد ! شخصیت اصلی فردیه که بیشتر اتفاقات حول مخور اون میوفتن ... خواننده باید با اون و خلق و خو هاش ، اشنا بشه ... اما فرصتی برای اینکار در رمانتون نبوده ... تا به خودش اومده دیده که تو یه سرزمین جدیده و پدرش فلانه و باید بجنگه در صورتی که هیچ تصوری از جنگ نداره ... شاید در ذهن شما ، چنین شخصیتی عادی و باور پذیر به نظر بیاد ... اما این حس رو بیشتر اوقات فقط نویسنده ها دارن . چون خالق شخصیت هستن و اون رو میشناسن ... اما یه خواننده که هیچ اشنایی با شخصیت نداره ، حسیبا رو باور نمی کنه ... رفتار هاش رو باور نمیکنه ... تصمیم هاش رو قبول نمیکنه و به درک نمیرسه ... بهتره که بیشتر به شخصیت ها ، عواطفشون ، گذشتشون و در کل هست و نیستشون بپردازید و فقط در گیر ماجرا ها نشین ...

    و این که درمورد چهره ی شخصیت ها ، چون لوکیشن اون ایران بود لازم دونستم که بگم ... ببینید ، زیبایی و ماندگاری شخصیت در ذهن یک خواننده به ظاهر اون نیست ... چون ظاهر افراد هیچ وقت به درستی تصور نمیشن و بینشون اختلافه ، اما این زیبایی درونه که یه شخصیت رو مانگار میکنه ... در رمان های ایرانی ، بهتره که شخصیت ایرانی باشه ... انصافا ، چند درصد از ایرانی های اطراف شما چنین چهره ی زیبایی دارن ؟ در کشور های دیگه و رمان های دیگشون ، به این دلیل چشم ها و مو ها و پوست ها رنگیه ، که این ها براشون عادیه .... ربطش به ژنتیک اون هاست ... در همین کشور ها اگه دقت بکنیم چهره های شرقی طرف دار های زیادی دارن !

    اگه رمان های افرادی مثل ریک ریوردن و یا کورنیلیا فونکه رو بخونید ، میبینید که شخصیت هاشون در عین سادگی توی ذهن ها موندگار میشن و از یاد نمیرن ... چهره ی عحیب الخلقه ندارن ... بلکه سیرت عجیب الخلقه دارن ! به این نکته توجه کنید ...

    ارتین : ارین شخصیت اصلی پسر بود ، اما همون مشکلات حسیبا رو داشت ... در مورد ارتین گفتین که جذبه داره و مغروره و ...

    این رفتار و خصوصیات باید در عمل هم همین باشن ... فرد مغروری مثل ارتین ، چه طور میتونه از همون ابتدا عاشق دختری مثل حسیبا بشه ؟ یا باید خصوصیات شخصیت رو عوض کنید ، یا اون رو طوری برای ما توصیف کنید که باورش کنیم ! یا رمان رو از عقب تر شروع کنید که ما بفهمیم جریان غرور و جذبه چیه ... چون در اواسط رمان هم میبینیم که ارتین انگار برای حل پرونده وارد ماجرا شده و حسیبا رو دوست نداره ... پس موضوع عشق اون ها زیاد باور پذیر نیست و البته رفتار فوق العاده منطقی اون موقع جدایی از حسیبا هم به این ناباوری دامن میزنه ... باید توضیح بیشتری داده بشه و خواننده رو قانع کنه که ارتین عاشق حسیبائه !

    پدر حسیبا : این پدر ف یکی از از شخصیت های کلیدی رمانه ، اما زیاد به اون پرداخته نشده ... این که مغروره ، در دوران جوانی مرتکب چنین اشتباهی شده ، پشیمونه ، سعی کرده از خوانوادش محافظت کنه و غیره . اینا در رمانتون گفته شدن ، اما اثبات نشدن ...

    و شخصیت های دیگه مثل شاهزاده ی زبرجد که اخلاق درستی نداره ... نکته ی جالب اینه که همچین شخصیتی که تا به حال نقش چندان مهمی در رمان نداشته ، به درستی خلق و خو و خصوصیاتش نشون داده شده و مخاطب قانع شده و به این نتیجه رسیده که این فرد مورد اخلاقی داره ! پیشنهاد میکنم بقیه ی افراد رو هم مثل اون نشون بدید و مخاطب رو قانع کنید ...


    دیالوگ و مونولوگ :

    اول از همه اینکه دیالوگ ها و مونولوگ ها ی رمانتون بیهوده نبودن ! به غیر از بعضی کلکل های بی مورد و کلیشه ای که بین ارتین و حسیبا رخ داد ، دیالوگ ها و مونولوگ ها سرنخ دهنده و راهنمای افراد بودن ... نکته ی مهم ، کم بودن اون هاست ... که البته این بر میگرده به سیر و روند سریع شما ... در این مورد من به شما نقد کده و قلم به توان اصول رو که لینک اون در امضا ی بنده هست رو پیشنهاد میکنم .

    درباره ی دیالوگ ها ، باید بگم که اون ها با سن و خصوصیات شخصیتتون همخوانی نداشتن ... از فردی مثل ارتین که پلیسه و مغروره ، انتظار شیطنت هایی مثل کشیدن چادر یا در اوردن لباس نامزد ! نمیره ...

    یا از فرد مغروری مثل حسیبا ، انتظار لجبازی با نامزدش نمیره ... در حقیقت بهتره بگم افراد مغرور در چنین موقعیتی ساکت میشینن و به روی خودشون هم نمی یارن ... و حالا شخصیت های دیگه ... بهتون توصیه میکنم رمان ها و نمایش نامه های اقای tromprat رو که در زمینه ی دیالوگ نویسی بهتون کمک میکنن رو بخونید .

    در زمینه ی مونولوگ ها ، مشکل دیگه ای بر قراره ... این که مونولوگ ها بیشتر صرف توضیح اتفاقات رمان شدن تا شخصیت ها ! یعنی رمان در جریانه ... مثل این میمونه که خواننده رو بندازین وسط یه ماجرا و اون هی براش سوال پیش میاد که : چی ؟ کی ؟ کجا ؟ چه طور ؟ چرا ؟ و ... و هیچ کدوم از این ها هم کامل جواب داده نمیشن ... این بعد از یه مدتی خواننده رو خسته میکنه و بهتره که بیشتر به شخصیت هاتون بها بدید و درون اون ها رو در مونولوگ به نمایش بزارید .


    توصیف (مکان-ظاهر-احساس-حالت):

    توی این چهار رکن اساسی برای توصیف ، تنها رکنی که کاملا از پسش بر اومدید و خیلی هم عالی اون رو نمایش دادید ، رکن ظاهر بود ! ظاهر و شکل و شمایل شخصیت ها کاملا توی ذهن مخاطب جون گرفتن و به راحتی تصور میشدن ... توصیفات ظاهر فوق العاده خوب بودن ، اما در بقیه ی توصیفات ، ضعف دیده میشد ... مثل توصیفات مکان ! که البته از دو مورد باقی مونده بیشتر بود ، اما باز هم ضعف هایی داشت ... چرا که خواننده هیچ تصوری از سلول نداره ... یا این که اتاق ازمون چه جوریه ؟ و نکته ی دیگه اینه که خواننده وقتی یک مکان رو براش در دو خط پشت سر هم توصیف میکنید ، چیزی در ذهنش نمی مونه ... اگر قرار بود چنین چیزی ممکن باشه ، سال تحصیلی به جای 9 ماه فقط یک هفته بود ! توصیفات مکان هم که کاملا تجسمی هستن ، باید به مرور زمان گفته بشن و توی ذهن خواننده جا بگیرن .

    درمورد توصیف احساسات ، باید بگم که بودن ، اما خیلی کم ! بیشتر در غالب جرقه های عشق بین ارتین و حسیبا ! ببینید ، هر شخصیت ، بیشتر از این که درگیر محیط اطرافش باشه ، با خودش درگیره ... خود شما اگه چنین اتفاقی براتون بیوفته اون رو باور میکنید ؟ نه ! شما سردرگم میشید ، گیج میشید ، عصبانی ، ناراحتی ، ترس و سیل احساسات منفی و مثبت به سمت شما هجوم میارن ! و تمام این ها یا حداقل بخشی زیادی ازشون باید توی توصیفات درون فردی حسیبا ، گفته بشه و به نمایش گذاشته بشه !

    در مورد توصیف حالت افراد ، این که دارن چه حرکتی انجام میدن ، چهرشون چه شکلیه (عصبانیت ، خوشحالی ، ناراحت ، متعجب ) و غیره ، به صورت کامل عمل نشد ... میگیم که شاهزاده باتیس پرروئه ! خوب از کجا بدونیم که پر روئه ؟ یا مثلا حالت چهرش میگه که حواست باشه من این کار رو برات کردم ! خوب فرد از کجا بدونه که شما واسه چی این برداشت رو از چهره ی شخصیتتون کردین ؟ ایا براتون پوزخند زد ؟ چشم غره رفت ؟ خط و نشون کشید ؟ نیشش باز شد ؟ اخم کرد ؟ و ... البته این فقط یک مثال بود و در جا های دیگه هم این مشکل توصیف حالت پیدا میشه ... جا هایی مثل صحنه های مبارزه و ...


    نثر :

    (فکر حرفای چند روز پیش الهام پرنده خیالم رو به سمتش برد.) نثر شما محاورست ! اما ترکیبی مثل " پرنده ی خیال" مخصوص نثر ادبیه ... البته این دوگانگی توی مقدمه هم دیده میشه ... میتونین به جای پرنده ی خیال از واژه ی ذهن استفاده کنید ؛ یا حالا ترکیب های دیگه که خودتون به ذهنتون میرسه ! در جا های دیگه هم ، با این که کلمه یا ترکیب عینا ادبی نمی بینیم ، اما استفاده از یه سری توصیف ها مثل : (تابلوی نقاشی چشماش ) یا (از حرارت وجود حسیبا زنده نخواهم بود! ) و (داخل باغ رو کاویدم ) و (چه سخاوتمندانه از خودش گذشته بود ) ، باعث میشه که ادم از تو نثر محاوره به نثر ادبی پرش پیدا منه و ین واقعا ازار دهندست !


    و درباره ی گفتگو هایی که تو سرزمین التون ها اتفاق می افته ! سوالی برام پیش اومد ، اون ها عامیانه صحبت میکنن یا ادبی ؟ در کنار این که بعضی جملات مثل ( برو خدارو شکر کن که شورا پیشنهاد دخترت رو قبول کرد مرداس وگرنه الان بالای چوبه دار بودی.مقدمات بازگشت فراهم شده تو و اون پسر از اینجا میرید و حق ندارید برگردید چون دفعه بعد انقدر بخشنده نیستم و قطعا کشته خواهید شد. ) دوگانگی داشتن ... این مثال ها به وفور توی رمان پیدا میشدن و واقعا خواننده رو زده میکردن .


    زاویه ی دید :

    زاویه ی دید شما اول شخص بود ... اون هم از زبون دو شخصیت اصلی (حسیبا و ارتین) . نکته ای که وجود داره اینه : وقتی کسی از دو زاویه ی اول شخص برای رمانش استفاده میکنه ، یعنی اون دو نفر و اتفاقات بینشون در محیط مجزا اتفاق می افته ! مثلا یکی تو ایرانه ، اون یکی تو مغولستان ! دو شخصیت که اتفاق های بینشون تکرار نمیشه ! این که اتفاقات ، یک بار از زبون حسیبا و یک بار از زبون ارتین بیان میشه خواننده رو اذییت میکنه ! اگه میخواید فقط احساسات همزمان دو شخصیت رو بنویسید ، توصیه میکنم از دانای کل استفاده کنید ! حالا محدود یا نامحدود . در این باره و انواع زاویه های دید میتونید در نقدکده و قلم به توان اصول اطلاعات لازم رو پیدا کنید .


    علائم نگارشی و غلط املایی :

    در رمانتون ، با این که اکثر علائم نگارشی مثل ( . و ؟ و ! ) رو رعایت کردید ، اما بزرگ ترین مشکل نگارشی اون نبود ویرگول ( ، ) و نقطه ویرگول ( ؛ ) هست ! و البته گاهی هم نقل قول ( : ) ... نبود این علائم باعث میشن که نثر شما روان خونده نشه ... چون این علائم بین جمله ای هستن و بدون اون ها مکث بین جملات و کلمات ، یا ارتباط بین اون ها به درستی درک نمیشه !

    در پست ششم واژه ی (تمانینه ) درستش طمانینه هست !


    و این که بعضی از ترکیب های رمانتون اشتباهن ... کلمه ها درستن ، اما جمله بندی ها مشکل ما هستن ... مثل : (مرداس این مردخیانتکارمورد بخشودگی قرار گرفت) واژه ی بخشش خالی و یا عفو ، کلمات بهتری برای رسوندن همین منظور هستن و جابه جایی افعال ... که هر دور این موارد در چند جای رمان دیده شدن ...


    و نکته ی بعدی در مورد تکرار حروف هست ... این که حروف و علائم رو تکرار میکنید ، سطح کیفی قلم شما رو پایین میاره و از دید یه ادم حرفه ای شما توصیف کردن رو به درستی یاد نگرفتید ... برای این که این باور اشتباه در ذهن مخاطب جون نگیره ، پیشنهاد میکنم این حالت ها رو با توصبف هاتون بگید ... برای مثال : (حسیباااااااا/حسیباااااااا/حسیباااااااا!!!!!!) تبدیل بشه به ( با صدای بلند اسمش رو داد زدم : حسیبا ! صدام توی فضای باز میپیچید اما جواب نگرفتم . دوباره از داد زدم : حسیبا ! حس کردم گلوم زخم شده ... اما بازم ادامه دادم : حسیبا ! ) البته این یه مثاله و مسلما شما که خودتون نویسنده هستید بهتر میتونید این کار رو انجام بدید ...


    موارد اضافه :

    باور پذیری :

    ببینید ، ارتین یک پلیس وظیفه شناس و مغرور و جدی و ... هست ! حالا هر چه قدر هم که عاشق حسیبا باشه یا این که حواسش پرت شده باشه ، نمیتونه متوجه ی غیب شدن حسیبا نشه ! اگه از نزدیک با افراد نظامی معاشرت کرده باشید ، این موضوع رو میفهمید که اونا تا اخر عمرشون یه پنچ-شیش جفت چشم اضافه دارن ! پس توصیه میکنم صحنه ی ناپدید شدن حسیبا رو تغییر بدید .

    و یه سوال ! شما خودتون رو جای خواننده بزارید و تصور کنید : یه اقا پسری هویی با نامزدش که دل چندان خوشی هم ازش نداره ، پرت میشه تو یه دنیای دیگه ! سرش هم درد میکنه ، بعد چند تا سوار بهشون نزدیک میشن و پسره یه چیزی بهشون میگه که عصبانی میشن ! یکیشون پیاده شده و پسره از قبل ! نقشه کشیده که یه دختر کم کمش 50 کیلویی رو بندازه رو اسب ! بعد از یه طرف دیگه شمشیر زدن هم بلده ! یک پلیس از ایران – تهران – قرن 21 ! ایا شما چنین چیزی رو باور میکنید ؟ هر چه قدر هم که ژانرتون تخیلی باشه ! اگر واقعا چنین چیزی در نظرتونه و "حتما" باید در رمانتون وجود داشته باشه ، بهتره که از کمی قبل تر شروع کنید تا ما با ارتین ، اخلاقیاتش ، خصوصیات و توانایی هاش بیشتر اشنا بشیم ! این جوری دیگه صحنه ی شما هم باور پذیر تر میشه !

    صحنه ی بعدی هم که در اون ارتین شروع میکنه به توصیف کردن قصر ، باید بگم شاید این از زبون یه دختر کاملا طبیعی باشه ، اما یه مرد ، که نگاه کلی گرا داره و در چنین مخمصه ای ، مسلما به فکر فرار کردن و دختریه که نمیدونه چه به سرش اومده ... توصیف مکان اصلا باور پذیر و طبیعی نیست !

    و قسمتی هم که حسیبا شروع میکنه به حرف زدن ... خواننده این رو باور نمیکنه ! این که یه ادم ، کم کمش بیست سال با یه باوری زندگی کرده باشه و یه سری اتفاقات پشت سر هم براش بیوفتن و اون هم به راحتی خودش رو با اون ها هماهنگ کنه و بعد بیاد سخنرانی بکنه ...

    همچین ادمی ، کشمکش بزرگی رو درون خودش حس میکنه ... نمی گم امکان نداره ، اما باید در اون کشمکش های شخصیتی و احساسات حسیبا به نمایش کشیده بشه که همچین تصمیمی طبیعی تر جلوه کنه .


    نکات اخلاقی :

    یکی از نکاتی خوبی که در مورد رمان وجود داشت ، اهمیت دادن به موضوعات اخلاقی و حجاب و ... بود . الان توی خیلی از رمان ها مخصوصا تخیلی ها میبینیم که بی بنده باری رو یه مسئله ی عادی جلوه میدن ... این که در کنار حفظ ایین های ایرانی ، رمانتون رو مینویسید که اتفاق خیلی خوب و قابل تحسینه ! شخصا ازتون تشکر میکنم !

    در انتها چیزی که به نظرم در مورد رمانتون خیلی مهمه و باید ویرایش بشه ، شروعتون و سیر رمانتون هست . شروع باید به عقب تر برگرده و سیر رمانتون هم باید اروم تر بشه ...


    ادامه بدید و موفق باشید ...


    " عضو شورای نقد انجمن نگاه دانلود "




     

    نارسیس زِد اِی آر

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/23
    ارسالی ها
    354
    امتیاز واکنش
    37,931
    امتیاز
    788

    نارسیس زِد اِی آر

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/23
    ارسالی ها
    354
    امتیاز واکنش
    37,931
    امتیاز
    788
    سلام.بابت نقد زیباتون نهایت تشکر رو دارم.امیدوارم بتونم با استفاده از تذکرات شما رمان مناسب تری رو ارائه بدم.
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا