سلام.میخواستم ازتون به خاطر رمان عالیتون تشکر کنم.با اینکه اولین رمانتون بود من خیلی ازش خوشم اومد و همش رو توی دو روز خوندم!
و میخواستم بگم لطفا نوشتن رمان رو در این ژانر ادامه بدین.من که خیلی خوشم اومد.شما نویسنده با استعدادی هستین و قوه ی تخیل بالایی دارین.
فقط یه چیزی،این که اونجا هایی که بعضی بچه های خوابگاه میومدن برای برف بازی به رزا خبر میدادن،یکم مشکل داشت.آخه اونا زیاد با هم آشنا نبودن.خب،رزا با مارک و سوزان دوست بود.مثلا کسی که میومد دنبالش میتونست بگه سوزان،مارک یا...منو فرستاده دنبالت برای برف بازی.ولی در کل رمان خیلی خوبی بود.ممنونم از این رمان عالی.
موفق و پیروز باشید:aiwan_light_give_rose:
و ببخشید،یه چیز دیگه.اون جایی که تاریکی از بین رفت هم یکم مشکل داشت به نظر من.مثلا باید یکم هیجانی تر میشد.مثلا،تاریکی میتونست قصد رزا رو حدس بزنه و باهاش درگیر بشه،بعدشم رزا و جاش با کمک هم نابودش کنن.
و بعد از اینکه نابود شد،اونا زیاد خوشحال و یا شگفت زده نشدن.فقط رفتن روی یه نیمکت نشستن و حرف زدن.
ولی خیلی خوب بود.
امیدوارم شما رو نرنجونده باشم.:aiwan_light_girl_impossible:ممنون از رمان خوبتون!!!!!:aiwan_light_give_rose:
ممنونم بابت وقتی که گذاشتی مهربون. راستش من یه عیبی دارم اینه که وقتی یه چیز مهیج(مثل این ایده رمان) به ذهنم میاد دوست دارم سریع روی کار بیارمش. برای همین یه نواقصی داره که بهشون آگاهم. گفت و گو ها و توضیحات رمان هم یجورایی گنگ تموم شد. اما خب به قولی درسمو یاد گرفتم.
اگه در اینده تصمیم به نوشتن یه رمان فارسی کردم، حتما نکاتی رو که گفتی در نظر میگیرم