نقد رمان معرفی و نقد رمان سقف کاغذی |بهارگل کاربرانجمن نگاه دانلود

مادر سه فرشته

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/06/19
ارسالی ها
121
امتیاز واکنش
678
امتیاز
346
محل سکونت
مشهد
سلام بهار گل عزیز رمان سقف کاغذی موضوع جالبی داشت و میتونم بگم شروع خوبی هم داشت چون خواننده رو با خوندن همون پست اول ترقیب میکرد داستان رو دنبال کنه شما نسبت به بیشتر رمانهایی که تا حالا در مورد قربانیان تجـ*ـاوز خوندم خیلی بهتر نوشتید و از خلق صحنه های زننده خود داری کرده بودید در عین حال رنجی رو که دیار کشیده منتقل کرده بودید. گره ها و ابهامات رو در مورد شخصیتهای داستان در روند داستان باز میکردید که این کمک میکنه خواننده تااخر داستان با یک روند طبیعی ومثل روز اول داستان را دنبال کنه و حوصله اش از ابهامات زیاد داستان سر نره و خوندن رو رها کنه و تا حدود زیادی با توصیفتون از مکانها یا حالاتی که شخصیتهای رمان داشتند میتونستم در ذهن تصویر سازی کنم ولی من فکر میکنم با قلمی که از شما دیدم باید منتظر نوشته های قویتری باشم شما یکی از نویسنده هایی بودید که من با خوندن یک رمانتون حتما رمان بعدیتون رو هم دنبال میکنم من به عنوان خواننده ای که حدود بیست ساله رمانهای بسیاری رو مطالعه کردم این رو میگم که اگر میخواهید یک اثر ماندگار بنویسید حتما در رمانتون مسائل فیزیکی و فرهنگی که روند رمانتون در اون محدوده مکانی وزمانی رخ میده رو در نظر بگیریید چون باور پذیرتر و در عین حال ملموستر میشه و خواننده در عین سرگرم شدن اطلاعاتی هم به دست میاره. امیدوارم تونسته باشم با گفتن نظرم کمکی کرده باشم.حتما خبر رمان بعدیتون رو به منم بدید.
 
  • پیشنهادات
  • بهارگل

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/06/21
    ارسالی ها
    829
    امتیاز واکنش
    326,685
    امتیاز
    1,251
    سلام...ممنون از وقتی که برای خوندن رمان گذاشتین و خوشحالم که نظرتون رو برای نوشته ام میخونم...:aiwan_lggight_blum::aiwan_lggight_blum::aiwan_lggight_blum:
    بی نهایت سپاس ازلطفی که به رمان بنده دارید:aiwan_lggight_blum::aiwan_lggight_blum:
    بله به نظرخودمم یکم هنوز ضعف برای توصیف دارم ممنون که بهش اشاره کردین امیدوارم بتونم در نوشته بعدی این مشکل رو رفع کنم...اما ای کاش منظورتون رو درمورد مسائل فیزیکی یکم واضح ترمیگفتین چون متوجه منظورتون نشدم. برای مسایلی فرهنگی حتما درذهنم میمونه و به کارگرفته میشه...باعث افتخارم هست یک خواننده بیست ساله، رمان من رو دنبال کرده و نقدی درموردش نوشته :aiwan_lggight_blum::aiwan_lggight_blum::aiwan_lggight_blum:
     

    مادر سه فرشته

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/06/19
    ارسالی ها
    121
    امتیاز واکنش
    678
    امتیاز
    346
    محل سکونت
    مشهد
    سلام بهار گل عزیز منظورم مثلا سبک معماری منازل است به صورت کلی این رو گفتم دوست دارم نویسنده های جدید رو هم بشناسم و با سبک کارهای جدیدتر اشنا بشم چون من رمان تاریخی هم زیاد میخونم توی بعضی نوشته ها دیدم توصیفهای مکانیشون با زمانی که روند داستان در اون رخ میده اصلا همخوانی نداره شاید خیلی خواننده ها متوجه نشن یا مثلا از تلفن همراه صحبت میشه و بعضی تکنولوژی هایی که اصلا اون زمان وجود نداشته اگر رمان تخیلی باشه موردی نداره که ما خیلی چیزها را در اون بگنجانیم چون اصل بر همون پایه است ولی وقتی رمان یک سیر طبیعی از زندگی رو بیان میکنه بهتره این موارد رعایت بشه . با آرزوی بهترینها برای برای شما دوست عزیز
     

    س.زارعپور

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/16
    ارسالی ها
    881
    امتیاز واکنش
    96,880
    امتیاز
    1,003
    سن
    26
    محل سکونت
    شیراز
    سلام بر تو بهار گل عزیز:)
    با آرزوی موفقیت روزافزونت در زندگیت، می خوام بهت تبریک بگم که یه رمان فوق العاده خلق کردی...خیلی خیلی عالیه قشنگم:)
    اما، کنار داستان جذاب و پخته ت اشتباهات کوچیکی داشتی که در عین کوچیکی خیلی مهمه...
    اولین چیزی که به چشم میاد طریقه ی استفاده از بعضی کلماته. ببین ، البته شاید این واژه ها مربوط به گویش یا لهجه ی تو باشه اما وقتی داری رمانی می نویسی که همه جور آدمی در همه جای ایران ممکنه بخونن پس نباید ازش استفاده کرد و می بایست کاملا معیار نوشته بشه. چون خب طبیعتا احتمالش می ره توی لهجه های مختلف اصطلاحاتی وجود داشته باشه که برای خودش عادی و قابل فهمه اما بقیه نفهمن...توی رمان سقف کاغذی اصطلاح اونجوری وجود داشت. فرقی در معنی کلی به وجود نمی آورد اما از لحاظ نگارشی اشتباه بود. مثلا نوشته بودی" من بهت مادری کردم." منظور جمله واسه همه قابل قهمه اما اینجا "بهت" اشتباهه و باید از "برای تو" استفاده می کردی. اصلا می شه گفت تقریبا هیچ کجا از "برای" استفاده نشده بود. یا مثلا به جای "باهاش" هم می نوشتی "باهش".
    ایراد دوم از غلط های املاییه...منظورم اونایی نیست که احتمالا اشتباه تایپی بوده یا هر چیزی . منظورم یه کلمه مثل "خورشت"!...درستش "خورش"!
    بازم بود که فراموش کردم یادداشت کنم.
    دوم در مورد بعضی مسائله،مثلا سالار به دیار قول داده بود که در ازای کمک کردن بهش، کمکش می کنه تا بتونه خونه ای اجاره کنه. به خانم یا آقایون مجرد خونه اجاره نمی دن اصلا...البته دیار ازدواج کرده بود اما سالار که نمی دونسته که بهش پیشنهاد داد!!
    یه جای دیگه هم توی زندان بود، که انسیه از دیار پرسید اونی که اومده ملاقاتش دوست پسرشه؟؟...
    my friend؟؟؟!
    خانم گلِ من توی زندان برای زندانیا فقط اقوام درجه یک( پدر.مادر. خواهر. برادر. همسر. فرزند) هست که بهشون اجازه ی ملاقات داده می شه...الکی که راه نمی دن ملت برن تو!
    مورد بعدی... اول بگم که در شخصیت پردازی خیلی عالی بودی اما واکنشش از فهمیدن ماجرای زندگیش از زبون پدرش زیادی غیرعادی بود. آخه کسی که وقتی تو شرکت با شوهرش و سالار رو به رو شد اونجوری خشکش زد و اشک ریخت واقعا دور از انتظار بود ک بی هیچ حرفی بذاره و از اونجا بره...خیلی خیلی راحت با اون قضیه کنار اومد!! یعنی اصلا به اون همه ظلمی که بیشتر شبیه فاجعه بود فکر نکرد...یعنی هر آدمی بعد از فهمیدن چنین مطلبی کمترین کاری که می کنه جیغ زدنه...حالا دیار که مشکلات روحی هم داشت.چطووور فقط رفت؟؟ و بعدش هیچی!!..
    یه همچین اتفاقی غیر قابل تحمله، هر چقدرم پوستت کلفت باشه نمی شه ساکت موند...آخه اون همه ظلم بهش شده، زبونش لکنت گرفته راه و بی راه و بی دلیل و با دلیل تهمت شنیده و تنبیه شده...مادرشو کشتن، دنبال باباشم نرفتن...وای اصلا، اصلا خیلی غیر قابل درکه!!!...واکنشش بیش از حد اشتباه بود.
    یا اون موقعی که مریم اومد خونه ی هیراد و دیارو اونجا دید. اون همه اراجیف بارش کرد و بازم نشست نگاهش کرد؟! چون نمی خواسته دلش بشکنه؟!!...خب عزیز دلم این حرفایی که بار دختر بی چاره کرد واقعا حقش بیشتر از یه سیلی بود که بعدشم پشیمون شد تازه!! این دل شکوندن نیست که دیگه، اوج وقاحته!! حالا توی رفتارش نشون نمی داد آخه تو ذهنشم توبیخش نمی کرد...!!
    حالا از این رمان که گذشت. اینم تکرار کنم خیلی زیباست و این اشکالاتو با جذابیتش می شه نادیده گرفت. اما به چنین مسائلی خیلی بیشتر دقت کن.
    قلمت مانا:)
     

    بهارگل

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/06/21
    ارسالی ها
    829
    امتیاز واکنش
    326,685
    امتیاز
    1,251
    سلام عزیزمممم ممنون از نظرت راستش من دیگه نقد سقف کاغذی رو پاسخ نمیدم چون به هرحال چندماه گذشته و نقدم شده و الان سرگرم نوشته جدیدم هستم الانم خیلی تعجب کردم بعد این همه مدت ولی چون اینجا مطرح شده وظیفه ام میدونم از اثرم دفاع کنم.
    برای موردی که اشاره کردین ربطی به گویش یا لهجه نداره چون فکرنمیکنم همه ی ما توخونه نگارشی صحبت کنیم مثلا تو خونه نمیگیم من برای تو مادری کردم. منم هدفم این بود ولی اشتباهمو قبول دارم که تو اثرادبی باید فرق داشته باشه ولی اینم درنظر بگیر ید که این رمان محاوره ای.
    نمیدونم درجریان هستین که این رمان و خیلی از رمان های دیگه دراون دوره خود نویسنده ویرایش کرده یا کلا ویرایش نشد به خاطره بعضی ازدلایل منم جزو کسایی بودم که خودم ویرایش کردم و رمان تقریبا 700صفحه ای سریک هفته ویرایش کردم ویرایشی که وظیفه یک تیم چند نفری بود تا اگر خطایی از نویسنده نادیده گرفته شده گرفته بشه....من هم مسلمااا این مابین با وقت و تنهایی که داشتم بهترازاین ویرایش نمیشد و خیلی چیزها ازچشم میوفتاد. امیدورام این ایراد رو به رمان وارد ندونید و بعد گذشت چند مدت نوشتن ریزبینی خورشت و خورش فقط خستگی برای نویسنده میاره. و امیدوارم دوباره چنین اتفاقی برای گروه نیوفته.
    برای سالار.....عزیزممم اگر یکم تجزیه و تحلیل میشد جواب میگرفتی هرچند پایین هم خودتت اشاره کردی.:aiwan_light_blumf:
    سالار فقط و فقط قول داد چون میدونست قراره اخرش چی بشه و فقط رضایت دیارو میخواست.
    دوم. اگرهم قولش عملی میشد بله تو کلان شهرها خونه به دختر اجاره میدن من چون خودم دخترم و دانشجو هم هستم دیدم و نیازبه تبصرخاصی نیست فقط باید پول داشته باشی که سالارم قصدش حمایت مالی بوده.
    برای زندان. انسی فقط اشاره به رفت و امدی که هیراد داشت کرد کنایه زد چون باورش نمیشد دیار چنین خانواده ای داشته باشه چه برسه به شوهر برای همین به کنایه گفت دوست پسرته؟؟ اشاره ام کردم لحنش خاص بوده و پرتمسخر.
    برای ماجرای پدرش این هم بیان شده. دیار وقتی فهمید گفت ازبچگی حدس میزدم و حتی خاطرشم یادش اومد..حتی به ایدا هم گفت تو به من میگفتی فرقی به حالم نمی کرد و ایدا هم گفت فکرنمیکردم واکنشت این باشه. برای سالارم چون واقعا توقع نداشت اگردیالوگ ها با دقت خونده بشه نیازی که گیج شدن نبود.
    برای مریمم پشیمون نشده کتکش زد بعد دوسالم همدیگرو دیدن گفت ازش متنفره حتی مریم به ایدا گفته بود ازحرفاش پشیمون شده. بعدا یک دیالوگ هیراد به دیار گفت گفت تقاص کارتو خدا ازشون گرفته.
    ممنون عزیزمممم از لطفت و وقتی که گذاشتی امیدوارم جواب گرفته باشی. :aiwan_light_air_kiss:
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا