نقد رمان معرفی و نقد رمان مهمانی به یاد ماندنی| MISS.MASUMEکاربر انجمن نگاه دانلود

  • شروع کننده موضوع MASUME_Z
  • بازدیدها 3,853
  • پاسخ ها 24
  • تاریخ شروع

MASUME_Z

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/04/18
ارسالی ها
4,852
امتیاز واکنش
29,849
امتیاز
1,120
خلاصه داستان: مادر و پدر ترانه بخاطر مشکلات خانوادگی از هم دیگه جدا میشن. بدون اینکه به فکر تنها فرزندشون باشن. ترانه بعد از جدایی پدر و مادرش یه شب همراه پدرش به مهمونی میره که همه اتفاق های داستان از این مهمونی شروع میشه. آشنایی با آدم های جدید و مرموز.. قبولی در دانشگاه... و خیلی اتفاق های دیگه.
m9ff_hgq_55555.png

به نام خدا


سلام:wave1:

این اولین رمانی که دارم می نویسمش.:aiwan_light_mail1:

صد در صد نمی تونه یه رمان ایده آل و بدون عیب و نقص باشه. اما من تموم سعی ام رو کردم تا برای قدم اول نزدیک به خوب باشه.:aiwan_light_prankster2:

اما اولش اینو باید بدونید که داستانش رو از روی هیچ داستانی کپی نکردم. همه ی سعی و تلاشم بر این بوده که تکراری نباشه. البته تکراری از نظر اتفاقات داستان وگرنه که همه ی داستان های عشق و عاشقی یا به هم می رسند و یا به هم نمی رسند و یه غیر اینم نمی تونه باشه.

یه ساله که شروعش کردم و روش کار می کنم. بارها و بارها ویرایش کردم تا نه خیلی آبکی باشه و نه خیلی تخیلی و نمی دونم تا چه حد موفق بودم.

تنها چیزی که از خواننده ها می خوام اینه که تا یه پست از داستان رو خوندن درباره کل داستان قضاوت نکنن. همه ی تمرکزشون به اسم نویسنده نباشه که مثلا این نویسنده تازه کاره و رمانش به درد نمی خوره. چرا که نویسنده های معروف و خوب ما هم از همین جا شروع کردن و به موفقیت رسیدن. و همچنین می خوام که به تعداد تشکرها هم اهمیت زیادی ندن. تعداد تشکرها برای نویسنده مهم تره که بهش اعتماد به نفس و روحیه بده.

همین.

امیدوارم دوسش داشته باشید و بهم اعتماد کنید و رفیق نیمه راه نباشید.:aiwan_light_yes:

معصومه عاشقتونه. :aiwan_light_heart::aiwan_light_heart::aiwan_light_heart:


منتظر نقدهای شما عزیزان هستم.

اینم لینک خود رمان:
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
 
آخرین ویرایش:
  • پیشنهادات
  • Arghavan

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/04/23
    ارسالی ها
    3
    امتیاز واکنش
    24
    امتیاز
    0
    سن
    25
    سلام عزيزم پستاتو خوندم قلمت خيلى خوبه فقط اشکالت اينجاس که بعضى چيزارو تکرارى نوشتى سعى کن ديالوگاى تکرارى ننويسى وقتى داشتم ميخوندم بيشترشو ميتونستم حدس بزنم بعد احساس کردم خيلى سريع از اتفاقا ميگذرى يه ذره بيشتر احساس شخصيت داستانومحيطو توصيف کن ولى در کل صفحه ى دومت خيلى بهتر از اول بود همينطورى ادامه بده موفق باشى :campeon4542:
     
    آخرین ویرایش:

    MASUME_Z

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/04/18
    ارسالی ها
    4,852
    امتیاز واکنش
    29,849
    امتیاز
    1,120

    ممنون از توجه ات و همچنین از نقدت.
    میشه یه تیکه شو برام مثال بزنی تا متوجه بشم؟ منظورم اونجاییه که می تونی بعدش رو حدس بزنی.
    اوهوم خودمم دقیقا همین فکرو می کنم که زود می گذرم از اتفاقات. ولی می ترسم زیاد توصیف کنم کسل کننده بشه
     

    Arghavan

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/04/23
    ارسالی ها
    3
    امتیاز واکنش
    24
    امتیاز
    0
    سن
    25
    خب مثلا اونجاش که ميرفت بيرون تا قدم بزنه بعد ديد که دونفر دارن باهم حرف ميزنن(همون پسره زند با يه دختر)بعد اون پسره فهميد که داره به حرفاشون گوش ميده بعدم صحنه هاى بعدش خيلى تکرارى بود(تقريبا تو همه ى رمانا هس)نزديکش ميشد از پشت ميخورد به درخت يا مثلا سفر شمال(خيلى زود ازش گذشتى )اونجا که خوابش نميبرد رفت کنار دريا اين قسمتشن خيلى تکرارى بود
     

    MASUME_Z

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/04/18
    ارسالی ها
    4,852
    امتیاز واکنش
    29,849
    امتیاز
    1,120
    اهان فهمیدم.
    تکراری بودنش رو که از روی هیچ رمانی کپی نکردم. همش رو خودم نوشتم. شاید اتفاقی بوده باشه.
    ولی سعی می کنم که زود از اتفاقات نگذرم. و بیشتر توصیفشون کنم.
    ممنون گلم
    بازم اشکالی داشت حتما بگو
    :aiwan_light_give_rose:
     

    Heart Cold

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/10/04
    ارسالی ها
    62
    امتیاز واکنش
    131
    امتیاز
    0
    محل سکونت
    بروجرد
    سلام

    من فصل اول و دوم رو خوندم

    مشکلش اینه دختره خیلیییی راحت با دوری مادرش کنار اومده ، دوری مادر خیلی سخته ولی ترانه خیلیم خوشحال میره تفریح
     

    MASUME_Z

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/04/18
    ارسالی ها
    4,852
    امتیاز واکنش
    29,849
    امتیاز
    1,120
    سلام.
    ممنون از توجهت دوست عزیز
    خب دختری که از اول تحت بی مهری باشه با دختری که مدام محبت ببینه فرق می کنه.
    ترانه از اول فقط با پول محبت دیده که از نظر خودش کاش نمی دید و به جای اون محبت می دید.
    ولی باز به هر حال نظر شما هم محترمه.
    ممنون که می خونید:aiwan_light_give_rose:
     

    FATIMA.K

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/01/29
    ارسالی ها
    50
    امتیاز واکنش
    656
    امتیاز
    246
    محل سکونت
    اتریش
    خوب سلام عزیزم خسته نباشی رمانت عالیه گلم و راجب رمان عزیزم این پست یکی مونده به اخری عزیزم پیری ؟خداییش تو به مامان بزرگت میگی همچین چیزیو نه پس این یکم غیر طبیعی جلوش میکنه بهتره یه چیز دیگه جایگزینش کنی هوم ؟... و سوال اون روز زند پای تخته میخواسته ببینه که ترانه چقدر هوشش خوبه شاید میخواد ازش استفاده کنه غلط نکنم یه کارایی میکنه که یه ربطهایی هم به پدر ترانه داره و شاید از هوش ترانه استفاده کرد اون لبخند محو اخرسری که همینو میگه و ادمترکوندن همگی چه الب خداییش خیلی کنجکاوم ببینم میخواد چیکار کنه یعنی تنبیهشون ؟و اون اتاقک خوب پدرو مادر ترانه عاشق همن ولی همونقدر هم مغرورن و این باعث میشه جلوی عشقشون رو بگیره و مقصر هم مادر ترانه هست تو عشق غرور معنی نداره واگع عم داشت یه جاهایی زن کوتاه بیاد یه جاهایی مرد این کاملا مشخصه که هردو عاشق همن ولی غروز میگیره جلوشونو و ترانه یکم سرد هست کلا با همه چرا ؟بخاطر خانوادش؟احترام واجبه این ینی فرهنگ ماها تو رمانت به بزرگترا احترام ها یادت نره منظورم ترانست بهتر نیست با بزرگتراش یکم گرمتر باشه
     

    MASUME_Z

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/04/18
    ارسالی ها
    4,852
    امتیاز واکنش
    29,849
    امتیاز
    1,120

    سلام گلم.
    ممنون نظر لطفته.
    خب می دونی بخاطر شوخ بودن مادربزرگ ترانه اس که با ترانه صمیمی هستن. دیدی که چه جوری با هم رفتار می کردن. اما بازم خب حرف شما هم متینه. چشم عوض می کنم اون دیالوگ رو.
    خخخخخ عجب فکرهایی راجعه به این زند بیچاره می کنی فاطیما.
    بین پدر و مادر ترانه یه اتفاقاتی افتاده در زمان های مجردی که بدونی شاخ در میاری.
    نه ترانه با بزرگتر ها سرد نیست. فقط با پدر و مادر و خاله اش همین. اونم باز دلیلش وسط های داشتان معلوم میشه نازنینم.:campeon4542:
     

    _best_

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/04/30
    ارسالی ها
    176
    امتیاز واکنش
    1,832
    امتیاز
    336
    سن
    29
    محل سکونت
    تهران
    من تازه به خوانندگان رمانت پيوست كردم .
    پست اول و نصفه ي پست دوم رو خوندم. درسته كه يه دختر تو يه خانواده اي بزرگ شده كه همش جنگ و جدل بوده امافكر جدايي كجا و اتفاق افتادن جدايي كجا؟! اون هم يه دختر؟ بعد خيلي سريع بعد از اينكه مامانش ميره زنگ ميزنه به باباش سراغ ماشينش رو ميگيره؟؟ مگه بچه ي دو ساله س كه بشه به جاي مادرش بهش ماشين داد تا ساكت بشه. به نظر خيلي سريع از اين اتفاق گذشتي. سريع كه مي گم كلا احساس مي كنم براي اين ماجرا هيچ وقتي نذاشتي؟ بعد از اينكه فهميد مادرش مي خواد بره رفت خوابيد بعدشم سراغ ماشين رو گرفت. هضمش برام مشكله!!!!!
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا