نقد رمان معرفي و نقد رمان زاده تاريكي|ldkh كاربر انجمن نگاه دانلود

دوست داريد رمانم جلد دوم داشته باشه؟


  • مجموع رای دهندگان
    21

ldkh

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/06/28
ارسالی ها
4,013
امتیاز واکنش
122,621
امتیاز
1,126
محل سکونت
مازندران
*سلام*

نام رمان: زاده تاريكي
نويسنده: ldkhكاربر انجمن نگاه دانلود
ژانر: تخيلي، فانتزي، يه كم احساسي

خلاصه رمان:
داستانه يه دختره.. دختري كه ميره توي دنيايي كه حتي توي تخيلشم نيست.. به خواست خودش نميره.. به زور و به اجبار اونو به اون دنياي پر از تخيلات ميبرن.. وپاي دختره قصه ما رو روي زمين اون دنيا ميذازن... دنيايي كه اتفاقات خوب و بدي رو براش به نمايش ميذاره و سختي هاي زيادي رو بهش تحميل ميكنه و اونو تبديل به زاده تاريكي ميكنه، بايد ديد چي ميشه؟... پايانه..(خودتون تلخ و خوششو حدس بزنين!)


_________________________________________

اين تايپيك رو گذاشتم تا بتونم هم اشكالاي رمانمو پيدا كنم،

هم از نظر هاي شما مطلع شم،

پس لطفاُ نظرتون رو درباره ي رمانم بگيد،

ممنون كه اومديد:aiwan_lggight_blum:



 
آخرین ویرایش:
  • پیشنهادات
  • maria1377

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/09
    ارسالی ها
    485
    امتیاز واکنش
    7,157
    امتیاز
    583
    سن
    26
    محل سکونت
    سرزمین یاس های وحشی
    رمان عالی داری من که نمی تونم از خوندنش دست بکشم
    فضا ها و احساسات رو خیلی خوب توصیف کردی
    چیزی که یه سری از نویسنده های داستان های تخیلی و فانتزی بهش عمل نمیکنن
    قلم خیلی خوبی هم داری داستان ادمو جذب میکنه
    وفضای رمانت اصلا لوس نیست
    امیدوارم قلم منم مثل تو خوب باشه
     

    SARA23ac

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/29
    ارسالی ها
    54
    امتیاز واکنش
    298
    امتیاز
    216
    سن
    26
    من تازه خوندنشو شروع کردم خیلی خوب شروع کردی بعضی رمان ها شروعشون خیلی یخه این شروع نه سرد بود نه هیجان مضاعف بی معنی نرماله نرمال ممنون
    اها فقط یه ایراد کوچولو که به نظرم رسید البته این نظر شخصیمه به نظرم بهتره که اهنگایی استفاده میشه تو رمان شناسنامه دار باشه اسم اهنگ و خواننده منظورمه درج بشه بهتره بازم ممنون
     
    آخرین ویرایش توسط مدیر:

    Hanie.Gl

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/15
    ارسالی ها
    11
    امتیاز واکنش
    96
    امتیاز
    71
    سن
    25
    محل سکونت
    بوشهر
    رمانت جذابه و واقعا قلم خوبی داری همه چیزش خوبه تنها اشکالی که من توش دیدم فقط غلط های کوچک املایی که فکر کنم برای اینکه تند تایپ کردی هست. به غیر ازین رمانت واقعا زیباست. به همه ی نکات توجه کردی و فضا سازیت خیلی خوب بود.
    امیدوارم کارای بیشتری ازت ببینم
    موفق باشی :)
     

    MARYAM 1300

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/06/07
    ارسالی ها
    5
    امتیاز واکنش
    112
    امتیاز
    121
    محل سکونت
    چهار دیواری
    همون طور که قبلا گفتم رمانت پیش بینی نشدنیه که نکته ی خیلی مثبتی هس اصلا عجله نمیکنی که زود سره همش بیاری و تموم خیلی با دقت و ظرافت داری پیش میری رمانت عین سریالیه که منتظر ادامه شی که چی میشه کلا ادمو جذب میکنه فعلا اشکالی نیست ولی اگه دیدم میگم
     
    آخرین ویرایش:

    neg.1383

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/10/29
    ارسالی ها
    192
    امتیاز واکنش
    423
    امتیاز
    396
    رمانه خيلي عاليه هم خيلي خوب شروع كردي هم خيلي خوب پيش رفتي هم هيجانى هم غير قابل پيش بيني من خيلي خوشم اومدفقط اميدوارم آخرشم خوب تموم شه كه نه هول هولكى بشه ونه طورى بشه كه خواننده بدش بياد وتنها إشكالي كه داشت غلط املايياش بود كه زياد هم نبودن
     
    آخرین ویرایش:

    SARA23ac

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/29
    ارسالی ها
    54
    امتیاز واکنش
    298
    امتیاز
    216
    سن
    26
    خلی خوب بودااااااااااا ولی به نظرم یکم کند شدی ینی تا یه چیزی بخواد بشه خیلی طول میکشه یه خورده از هیجانش کم شدهبود ولی حالا با این اتفاق جدید انگار هیجان دوباره شروع شد
     

    ❤ASAL_M❤

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/02
    ارسالی ها
    5,042
    امتیاز واکنش
    53,626
    امتیاز
    1,121
    محل سکونت
    کهکشان راه شیری ، سیاره ی Exo
    سلام نویسنده عزیز :

    جلد رمان :

    جلد رمان بنا بر کلمه تاریکی سیاه و سفید انتخاب شده که نشون دهنده دقت شما در انتخاب جلد رمانه . عکس اصلی که از ادغام دو عکس به وجود اومده واقعا عالیه و دو عکس ادغام شده به هم میخورن . عکس گوشه شاید به خوبی اون دوتا نباشه اما نمیشه گفت که جلد رو خراب کرده و خب برمی گرده به سلیقه . رنگ نام رمانتون مناسبه اما از اونجایی که یکی از ژانر هاتون فانتزیه میتونستین از فونت دیگه ای که فانتزی و تخیلی بودن رو بهتر نشون میده استفاده کنید . ولی در کل جلدتون مناسب رمانه و دست طراح درد نکنه .


    نام رمان :

    نام رمانتون یک ترکیب عالیه و نشون میده که شخصیت در دنیای ترس و تاریکی قرار گرفته . نام رمان هیچ مشکلی نداره و در حالی که کوتاهه همزمان مفهوم کلی رمان رو در بر داره .

    خلاصه رمان :

    خلاصه شما تنها چیزی که ازش میشه برداشت کرد ورود اجباری دختر داستان به دنیای تاریکیه . میتونستین کمی اطلاعات دیگه هم در اختیار خواننده قرار بدین . برای مثال اون دنیای تاریک دنیای چه نوع موجوداتی هست ؟ اما نکته مثبت خلاصتون نداشتن اضافه گویی هستش که اون رو تقریبا کامل نشون میده .


    مقدمه رمان :

    خب مقدمه ای نداشتین و نداشتن مقدمه به خصوص برای رمان های تخیلی موردی نداره .

    ژانر رمان :

    ژانر رمان تخیلی و فانتزیه که نشون دهنده دنیای خیالات و بهم می خورن و می تونن کنار هم قرار بگیرن . یهکم احساسی نشون دهنده اینه که در این رمان عشق و عاشقی و احساسات به مقدار خیلی کمی در نظر گرفته شده . ژانر هاتون درست انتخاب شده و مشکلی نداره .


    دیالوگ های رمان :

    دیالوگ های کاملی داشتید و کوتاه نبودن اما از اونجایی که اول های رمان میخواستید دیالوگ هارو طنز کنید از جملات و مثال های چنان خنده داری استفاده نکردید که متقابلا نوشتید شخصیت های رمان رابه را می خندن . میشه بعضی دیالوگ ها و بعضی از خنده هارو پاک کرد و تغییر داد .

    مونولوگ :

    مونولوگ های رمانت بدون اضافه گویی هستند البته اگر چند پست اول رمان رو یکم تغییر بدی مونولوگ های بهتری به دست میاد که خواننده رو جذب خودش می کنه .


    شروع رمان :

    شروع رمانت با از خواب بیدار شدن شخصیت شروع شد که یکم تکراریه اما به خاطر زنگ آیفون بیدار شدن باز جدید تر از زنگ موبایل محسوب میشه . میتونستی بحث اول صبح و حاضر شدن رو در اول و شروع رمانت طولانی تر کنی . طوری که نه خسته کننده بشه و نه سریع به جنگل که مکان دیگری حساب میشه برسی .

    پیرنگ :

    رمانت از نظر بالا و پایین هیجان مناسب بود و درست از بعد از دزدیده شدن آرتیمیس هیجانات شروع شد و در قسمت هایی مثل حمله اون افراد به قصر و دزدیدن پادشاه و کشته شدن گلوریا خیلی عالی به سمت بالا حرکت کرد .


    غلط های املایی :

    در پست 3 در جمله " خانوم ديوووونه! " کشیدن حروف نادرست . در همون پست دوباره کشیدن " اوووووو!" نادرست .
    در پست 6 در جمله " جيملمو چك ميكردم " درستش " جیمیل" .
    در پست 6 در قسمت " بادسستامون " حذف یکی از " س " ها .
    در پست 6 در جمله "كمر هم ديگ روداشتيم" جا موندن "ه" از کلمه " دیگه" .
    در پست 6 در جمله "تاسه ميشمورم " درستش " می شمارم" .و در "حالا بشمور." درستش "حالا بشمار "
    در پست 7 در جمله " اونجوري كه شما گازشو كرفتين" درستش " گرفتین " .
    در پست 14 در جمله " حاظر بودم" درستش " حاضر " .
    در پست 15 در جمله " خواست بزنشتش به سر پادشاه " درستش " بزنتش "
    در پست 16 در جمله " عين سوحان توي ذهنم بود " درستش " سوهان "
    در پست 18 در جمله " مقل اينكه موقع فكر كردن خوابم بـرده بود " درستش " مثل " .
    در پست 22 در جمله " تهمين كه جمله ام تموم شد" حذف "ت" از اول جمله .
    در پست 24 در جمله " دشتم به درختا نگاه ميكردم" درستش " داشتم "
    در پست 24 در جمله " به راهمو ادامه داديم" درستش " راهمون " .
    در پست 26 در جمله " بعدش يه پوزخند زدو ره افتاد" درستش " راه افتاد " .
    در پست 26 در جمله " مارگاريت از عسبانيت سرخ شد" درستش " عصبانیت " .
    غلط های املایی جزئی داری که اگر دقت کنی رفع میشن .


    علامت های نگارشی :

    تا اونجایی که نگاه کردم علامت های نگارشی رو رعایت کرده بودی و این امتیازی مثبت برای رمانته .


    زاویه دید :

    زاویه دید انتخابیت از زبان شخصیت اصلی بوده که موفق شدی خیلی قشنگ داستان رو از زبان اون روایت بدی و کم و کسری به جا نذاری .

    نثر رمان :

    شما نوشتن به زبان عامیانه رو انتخاب کردی و خیلی عالی پیش رفتی و از مسیر منحرف نشدی و این قوی بودن قلم شمارو نشون میده .


    توصیفات ( چهره ، مکان ، احساسات ) :

    توصیفا مکان رو خیلی خوب توضیح داده بودی و قشنگ مکان رو جزء به جزء طوری که خواننده خسته نشون داده بودی .توصیفات چهره نمیشه گفت کامل اما در حد نرمالی بود و می تونی بیشتر هم اضافش کنی .در توصیفات احساسات میشه گفت 50 ، 50 عمل کردی . در بعضی از پست ها خیلی عالی احساس ترس رو نشون دادی ولی در بعضی دیگه خب خیلی توصیف احساسات دیده نمیشه .


    متن رمان :

    در پست چهارم رمان شما فقط آهنگ سلنا رو نوشتید و مسلما خیلی از خواننده ها علاقه ای به خوندم آهنگ ندارن و می تونستید اهنگ رو فقط چند جملش رو بنویسید و بزنید بعد از پایان آهنگ ... . دزدیده شدن آرتیمیس و اون زندان عالی بود و خیلی منظم به تصویر کشیده بودیش اما درست در داخل زندان با گذاشتن دوباره متن آهنگ به اون بلندی این قسمت خراب شد . توضیحات در باره سرزمین خیلی عالی و کامل بود اما میتونستی این رو به جای اینکه یک جا برای خواننده شرح بدی در پست های مختلف رمان شرحش بدی که خواننده به خوندن رمان ترغیب بشه . قسمت هایی که اون سرزمین سردر نمی آوردن مثل گوشی یا کاراته خیلی عالی و خاص بود .



    در هر حال به نوشتن ادامه بده
    قلمت سبز و مانا


    vndi_0099_book_photo.jpg
     

    عقیق

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/09
    ارسالی ها
    621
    امتیاز واکنش
    10,219
    امتیاز
    661
    نقد رمان زاده تاریکی
    * نام رمان
    خب نام جالب و جذابی رو برای رمانتون انتخاب کردین بخصوص نظر مخاطبین طرفدار تخیلی رو حسابی جلب می کنه...نام نشان دهنده اینه که با داستانی تخیلی قراره مواجه بشیم...زاده تاریکی ؛ ترکیب جالبیه(زاده هم خانواده زایش و نشان دهنده زندگی ،تولد، امید) در کنار واژه تاریکی( نماد نبود نور و روشنایی و حقیقت و همچنین شب و یا در معنای خاص تر تاریکی های خصلت های تاریک انسانی یا اهریمنی(خشونت وحشت رذالت و امثالهم). خب همونطور که گفتم نام جذبه خاصی داره و راحت باهاش ارتباط برقرار می کنی.
    * جلد
    خب جلد جالب طراحی شده ...تصویر اصلی و تصویر کوچک گوشه چپ بالای جلد دو دختر با چشم های عجیبی که شبیه چشم های موجودات عجیب فیلم های ترسناکه و همچنین تصویر کم رنگ جنگل مه الود و دختری که اونجا ایستاده هم حس ترس ، ابهام و یه حس عجیب ترسناک بهت میده.
    رنگ جلد هم ترکیب رنگ های خاکستری و سیاهه رنگ هایی که سردی رو تلقین می کنه ،جلد جذابیه و مرموز بودن، ابهام و وحشتی جذاب رو منتقل می کنه و از طراحی جلد میشه یه حدس هایی زد مثلا اینکه احتمالا شخصیت اصلی یه دختره ...از جلد خیلی راحت میشه ژانر تخیلی و فانتزی رو هم فهمید باید بگم که نام با جلد کاملا مرتبط و هماهنگه.
    * خلاصه
    من اصلا نتونستم با خلاصه ارتباط خوبی بگیرم در خلاصه باید یه خلاصه از داستان رو مثل خلاصه نویسی از جزوه طوری بنویسید که هم یه دید کلی از داستان بهت بده هم تعدادی از بخش های اصلی رو خیلی مختصر و مفید (بدون لو دادن کل قصه) رو شامل بشه و هم در ذهن مخاطب ابهامات و سوالاتی رو شکل بده(تا به واسطه پاسخگویی به سوالاتتون خووندن رمان رو شروع کنید)و هم و در نهایت مخاطب رو مشتاق کنه تا رمان رو بخونه. خوب شما خلاصه داستان رو گفتید و تعدادی از بخش های اصلی رو هم بیان کردید این خوبه اما بخش انتهایی خلاصه موجب کنجکاوی نمیشه و مخاطب رو دنبال خودش نمی کشه و در کل با وجود موارد مثبتی که گفتم اما خلاصه تون رو به شکلی نوشتید که مخاطب خیلی خوب باهاش ارتباط برقرار نمی کنه.
    * مقدمه
    خب شما مقدمه ای برای رمانتون ننوشته بودید اما میتونید با نوشتن یه متن ادبی یا یه شعر متناسب و مناسب مخاطبان رو در جو عاطفی و یا احساسی خاصی (ترس، کنجکاوی، استرس،تعجب و ...)که مد نظرتونه قرار بدید تا یه پیش آگاهی و برانگیختگی احساسی در مخاطب به وجود بیارید تا ذهنش برای مطالعه اماده تر بشه.
    * شروع
    همیشه پست اول به منزله ی شروعه و با توجه به نام رمان و ژانر هایی که مطرح کرده بودید من واقعا انتظار شروع متفاوت تری رو داشتم شروعی پر تنش و پر استرس و حداقل انتظار کمی هیجان رو داشتم....خب به نظرم شروع خیلی ساده و معمولی بود و (با عرض پوزش و معذرت از لحنم) تفاوت خاصی درش حس نکردم. همچنین پست اول اطلاعات زیادی در مورد شخصیت ها بهت نمی ده .

    * دیالوگ ها و مونولوگ ها
    در صفحات ۱ و ۲ مکالمات بسیار معمولی و ساده هستند و اطلاعات خاصی رو منتقل نمی کنه . اما این مورد هم مثل چیزای دیگه ای که اشاره کردم در صفحات بعدی کاملا پر از اطلاعته و نقش بسیار پررنگی توی بیان قصه دارن
    در مکالمات میتونید به جای گذاشتن نام افراد تنها با گذاشتم علامت - و + مکالمه شخصیت ها رو مشخص کنید نیازی نیست در مکالمات مدام نام شخصیت هارو بنویسید بخصوص در مکالمات دو نفره . توی بعضی از گفتگو ها که بین ارتمیس و پیتر اتفاق میفته کمی تفاوت ها رو بیشتر کنید چون اگر نام شخصیت رو ننویسید دقیق نمی تونی بفهمی کدومشونه که داره صحبت می کنه چون خیلی شبیه به هم حرف می زنن.
    جاهایی هم که مکالمات چند نفریه و اصرار دارین شخصیتی که حرف میزنه مشخص باشه می تونین علاوه بر نامش حالت چهره و حسش رو هم قبل از بیان حرف هاش بنویسید تا قاعده مکالمه نویسی هم نادیده گرفته نشه.
    بیشتر بخش ها رو دیالوگ ها تشکیل دادن و تعداد مونولوگ ها(گفتگوی درونی شخصیت ) از دیالوگ ها کمتره...اما این نقص حساب نمیشه و گمان نمی کنم عیبی داشته باشه). مونولوگ ها هم خوب نوشته شدن و افکارش و احساسات شخصیت رو میشه گفت خوب بیان کردید.

    * علائم نگارشی و غلط های املایی
    در صفحه اول یکی از پست ها رو کامل به یه شعر و ترجمه اش اختصاص داده بودین ما توصیه می کنیم اگر در رمان شعر می گذارید فقط چند بیت باشه چون معمولا شعر های طولانی مخاطب رو خسته و کسل می کنه فقط چند بیت ابتداییش توسط مخاطب خوانده میشه و از بقیه شعر بدون خواندنش رد میشه.
    در صفحه اول جایی که ارتمیس و سلنا عکس سلفی می گیرن صدای " چلیک" دوربین رو نوشتین به جای چلیک میتونستید بنویسید با صدای شاتر عکس گرفته شد یا چیزی مثل این ... .صدای برگ ها هم "خش خش" هست دوست عزیز نه "چخ چخ".
    یه سری لغات اشتباه نوشته شده بود مثل "کشت مو"،" وجوح" که درستشون " کش مو" و وضوح" هست و البته موارد دیگه...
    در جاهای مختلف غلط های املایی و تایپی زیاد به چشم میخوره که با یه مرور و بازبینی و اصلاح حل میشه.
    در بعضی بخش ها البته توی تمام صفحات فعل های بعضی از جمله ها رو ننوشتید که حواس مخاطب رو پرت می کنه همچنین جا افتادن حروف گاهی جابجا بودن حروف کلمات هم دیده میشه که حواس مخاطب رو از قصه پرت می کنه.
    * سیر
    تا اواسط صفحه اول روند پیشروی داستان خیلی تدریجی و ارام پیش میره اماپس از اون ناگهان سرعت می گیره و وقایع تند و پشت سر هم و همه چیز خیلی سریع اتفاق میفته اتفاقات واقعا سریع و بی وقفه میوفته نیازی به این همه عجله نیست البته این سرعت فقط تا صفحه سه هست(از صفحه دو تا اواسط صفحه سه ماجرا ها رو خیلی سریع و بی مقدمه دارین مطرح می کنین و جواب هارو راحت در اختیار مخاطب میزارین به مخاطبان فرصت بدید، کمی ذهن مخاطب رو به چالش بکشین کمی اجازه بدین تو سوالات ذهنیش شناور باشه و کمی حدس بزنه ) اما پس از اون سرعت متعادل میشه و نه احساس کند بودن میده و نه تند بودن ...وقایع و ماجراها هم کاملا فراز ها فرود های داستان رو شکل میدن و به خوبی هیجان ماجرا ها رو بهت نشون می دهند. سیر منطقی وقایع و ماجرا ها هم تو بخش های مختلف به شکل ظریف برای مخاطب باز میشه و بی منطقی درش دیده نمیشه البته یکی دو جا ضعف داشت .اما در کل خوب بود.
    فقط یه مورد اینکه تو بخشی از صفحه یازده که سوزان توی اتاق ارتمیسه و بدون اجازه وارد شده و سوزان از ارتمیس میخواد که نقابش رو برداره و ارتمیس هم دلیل مخالفتش رو مطرح می کنه کاملا با اون چیزی که در حین مسابقه اتفاق افتده اولش به نظر کمی اشکال داره و متفاوته چون به این اشاره نکردین که ارتمیس در حین مسابقه صورت رو پوشونده یا نه و اینکه ؛ انگار سوزان در حین اهدای جایزه و مدال ارتمیس صورتشو ندیده در حالی که مخاطب این طور برداشت می کنه که دیده.
    *توصیفات(مکان، حالت، چهره، احساس)
    توی دو صفحه اول خب توصیفات مکان کمه اگر بیشتر بشه خیلی به درک بهتر مخاطب از اطراف شخصیت ها کمک می کنه اما از اون به بعد توصیفاتتون خیلی کامل و جالب بود راحت توی ذهن مخاطب محیط اطراف شخصیت ها شکل می گیره و راحت اون محیط رو تصور می کنی.
    توصیف حالت چهره و احساس شخصیت ها هم توی دو سه صفحه اول کمه این مورد رو هم تو اون صفحات اصلاح کنید امااین مورد روهم از اون به بعد و در صفحات بعدیبهبود چشمگیری پیدا کرده و به خوبی و به طور کامل بهش پرداختید.
    چهره ها رو خوب توصیف کردین و مخاطب راحت میتونه شخصیت ها رو تصور کنه به راحتی...لباس ها و ظاهر شخصیت های مختلف هم به خوبی و به طور کامل توصیف شده.
    * شخصیت پردازی
    تعداد شخصیت های قصه خیلی زیاده و این جالبه یه داستان پر شخصیت (ارتمیس،گلوریا،ارمیتا،و ویلیام، الفرد یا بهتر بگیم جک، جان، پیتر، اتریس، الکس،جاستین، ادرینا، جازمین، مارتین، آلوین، مایک، سوزان ، هافمن، ماوریس و ...)و افراد با توجه به درجه اهمیتشون تو قصه بهشون پرداخته شده و اتفاقا مخاطب هم درجه اهمیت اونها رو کاملا درک میکنه و حذف شدن هر کدومشون باعث نقص در قصه میشه میشه بخصوص که بعضی شخصیت ها مثل الکس، جان، جک،مایک، آلوین، جازمین و سوزان جزو اون کسانی هستند که در موردشون هنوز ابهامات زیادی وجود داره و مخاطب کاملا درگیره ابهامات و کنجکاوی هاش در مورد این شخصیت ها میشه و کاملا به اهمیتشون پی می بره.
    ارتمیس به نظر یه دختر نترس و شجاعه که رک و راست و بدون ترس از هیچکس راحت حرفش رو میزنه و وبه نظر دمدمی مزاجه و زود عصبی میشه و چیز جالب و عجیب در موردش تغییر رنگ چشماش در وقت عصبانیت ، ترس و تعجبو ناراحتی. در کل ارتمیس مرموزه و مخاطب رو کنجکاو می کنه ...یه نکاتی هست که به نظر کمی عجیب :
    اینکه ادم ها خیلی خیلی سریع با ارتمیس دوست میشن و خیلی خودمونی و ریلکس باهاش رفتار می کنن خوب اصل قضیه دوستی و اشنایی و صمیمیت جالبه اما سرعت و عجله ای که درش حس میشه عجیبه
    توی داستان مدام از یخ و سردی هوا گفته میشه ولی ارتمیس هم با وجودی که فقط با یه کلمه هوا سرده سروتهش رو هم میاره و نه احساس سرما و لرزش می کنه و نه لباس گرم میپوشه و با شلوارک و تیشرت می گرده .و اینکه هنوز اصل قضیه ی ماهیت و هویت ارتمیس و ارتباط ناشناخته اش با دنیایی که بهش وارد شده برای مخاطب سواله و با وجودی که به داستان دل میده اما مدام بهش فکر می کنه البته داستان در حال تایپه و فرصت دارین کم کم مسایل رو مطرح کنید.

    * زاویه دید
    زاویه دید مورد استفاده شما اول شخص هست و خیلی خوب هم ازش استفاده کردین به خوبی دارین داستان رو از زبان اول شخص (ارتمیس) بیان می کنید و کم کم هم در مورد ارتمیس و هم در مورد بقیه (با وجودی که اول شخص هم محدودیت هایی توی روایت کردن ماجرا ها داره) به بهترین شکل و بدون لطمه خوردن روایت به خاطر محدودیت نگاه اول شخص، کاملا از پسش بر اومدین. داستان فقط از زبان یک نفر یعنی فقط ارتمیس بیان میشه و این خیلی خوبه (بخصوص که در بعضی از رمان ها زاویه دید اول شخصه اما داستان از زبان چند شخصیت گفته میشه که باعث گیج شدن مخاطب میشه)
    نثر
    خب شما برای بیان داستان از زبان محاوره استفاده کردین خوب خیلی هم جالبه چون رمان شما هم موضوعش و هم ژانرش مورد پسند جوان ها و نوجوان هاست بیشتر اونها هم با محاوره راحت تر ارتباط برقرار می کنند چون حس راحت و خودمانی بودن میده چون معمولا جوان ها و نوجوان ها استقبال میکنند که نثر رمانی که مطالعه می کنند محاوره باشه. در بیان داستان از کلمات معمولی و ساده استفاده کردین کاملا قابل فهم و قابل درک هستند و درش کلمات سنگین و پیچیدگی معنایی دیده نمیشه.
    * ژانر
    خب شما ژانر های تخیلی، فانتزی و احساسی رو مطرح کرده بودین خب باید بگم که ما ژانری تحت عنوان احساسی نداریم فکر می کنم منظور شما از احساسی همون ژانر عاشقانه است درسته ایا؟ و باید در داستان اثری از عاشقانه دیده بشه که البته تا صفحات قبل از صفحه ۱۰ و ۱۱ چندان نشانه قابل توجهی از این ژانر دیده نمی شه اما در صفحه ۱۰ و ۱۱ کم کم نشانه هایی داره بروز می کنه البته تا اینجای داستان اینطوره اما چون رمان در حال تایپه مطمئنن هنوز فرصت دارین تا این ژانر رو بیشتر اشکار کنید در رمان.
    و فانتزی که شما گفتین به گونه ای از تخیلی گفته میشه و همیشه در کنار تخیلی مطرح میشه اما خودش به تنهایی به عنوان ژانر مطرح نمیشه. در مورد این ژانر(تخیلی) هم باید بگم بخش اعظم داستان رو از همون ابتدا به خودش اختصاص داده و حتی ژانر عاشقانه ای رو هم که مطرح کردید رو هم تحت الشعاع خودش قرار داده و من باید بگم که محتوا کاملا با ژانر مطرح شده هماهنگ هست.
    * ایده
    خب داستان در مورد ارتمیسه دختری که یتیمه و با خالش زندگی می کنه با دوستاش برای تفریح به جنگل میره و توسط یه جن دزدیده میشه اسیر شیاطین میشه و توسط ارتش ملکه سرزمین برف نجات پیدا می کنه با ادم های جدیدی اشنا میشه و در مورد خودش چیزهای جدیدی میفهمه ... با وجودی که خیلی چیزها رو در مورد خودش نمی دونه و کنجکاو تا بیشتر بفهمه برای مبارزه با فرمانروای شیاطین عزمش رو جزم می کنه و در این راه با اتفاقات و ماجراها و افراد جدید روبرو میشه...ایده جالبیه و تا اینجا هم خیلی خوب پرداخت شده(شکل گرفته و پردازش شده) به خوبی از تخیلتون استفاده کردین . اما یه علامت سوال بزرگ هنوز از ابتدا تا به اینجا( یعنی صفحه ۱۲ هست) هنوز بهش پاسخ داده نشده و مخاطب همچنان درگیرشه و اون هم اینه که بین ارتمیس و اون دنیا چه ارتباطی وجود داره منظورم اون ارتباط و پیوند عجیب اولیه است که موجب رقم خوردن این وقایع و ورود مرموز ارتمیس ( دزدیده شدنش توسط اتریس) به این دنیا شده...در کل باید بگم ایده و ژانر مطرح شده هم کاملا با هم هماهنگ هستند.
    دوست عزیز قلم خوبی دارید به نوشتن ادامه بدید
    براتون ارزوی موفقیت می کنم.


    شورای نقد انجمن نگاه دانلود
     
    آخرین ویرایش:

    f.k

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/01/18
    ارسالی ها
    1,249
    امتیاز واکنش
    224,239
    امتیاز
    1,163
    محل سکونت
    شهر فراموش شده
    با عرض سلام و خسته نباشید خدمت نویسنده ی محترم؛

    نام رمان:

    اسم رمان کوتاه و مفیده. برداشتی که میشه ازش کرد اینکه شخصیت اصلی، متولد شده از تاریکی و بی رحمیه. همینطور جدالی که با خصوصیتش که میخواد کنترلش کنه.

    جلد:

    عکس زمینه که چهره هست، در کنار اینکه رنگ بندی سیاهی داره تا مفهوم اسم رو برسونه، چشمای سیاه دختر؛ میتونه نمادی از تاریکی و همچنین چشمای آرتیمیس باشه.
    شخص ایستاده هم، میتونه بیانگر ایستادگی شخصیت اصلی باشه. چهره ی پنهانش هم، بیانگر ناشناس بودنش. که در اوایل رمان، هویت اصلی آرتیمیس مشخص نیست

    همینطور عکس گوشه، میتونه بیانگر ترس و وحشت باشه. با توجه به صورت خشک زده و چشمای گرد شده ی دختر.

    ژانر:

    ژانر رمان رو تخیلی و احساسی گفتید. «فانتزی، ژانر نیست». تخیلی بودن رو تا جای خود خوب و مناسب شکل دادید. به نظرم اگر کمی احساسی بودن رو بیشتر کنید، باعث میشه تخیلی با واقعیت تلفیق پیدا کنه و زیبایی نثر دو چندان.

    خلاصه:

    بهتره توی خلاصه، گنجیده ی یه اتفاق رو بگید. مثلا؛
    دختری که بین ماندن و رفتن نمی داند کدام را انتخاب کند...
    در سرزمینی بماند که در ذهن و خیال کسی نمی گنجد و برای خود، قدرتی دارد؟
    و یا زمین... مکانی که زادگاه اوست!

    اینجوری تعریف کنید جذاب تره.
    همچنین یه پیشنهاد:
    چون رمان شما تخیلیه و این به ذهن شما بر میگرده، ممکنه چیز هایی نوشته بشه که با قانون و یا احکام الهی به خصوص اسلام، مقایرت داشته باشه.
    مثلا نماد جغد و جادوگر، دو نفری که از همه چیز خبر دارند و ممکنه نماد خدا باشد. و از این قبائل.
    بهتره قبل از شروع رمان، متذکر بشید که قصد اهانت به گروه و یا دین ندارید تا از مشکلات بعد ان، جلوگیری بشه.

    مقدمه:

    شما مقدمه ای تهیه نکردید. بهتره برای نشون دادن سبک و فضای رمان، یک مقدمه ی خوب و مختصر بنویسید.

    شروع رمان:

    شروع رمان یه روز عادی رو به تصویر کشیده بود. و این میتونه یه پیش زمینه برای یه اتفاق مهم باشه.
    شروع از جنگل، میتونه کمی مخاطب رو هشیار کنه که هر چی میشه، از اینجا شروع میشه.

    روند داستان:

    با اتفاقات ریز و درشت، از حالت یکنواخت بیرون آورده بودید و این باعث میشد که مخاطب پی نوشته ها رو بگیره و دنبال ادامش باشه.
    همچنین اگر کمی تنوع ایجاد کنید در تعریف و اتفاق ها، خیلی بهتر خواهد شد.
    مثلا تا حالا هر چی مبارزه و اتفاق بوده، آرتیمیس، موفق و برنده بوده. بد نیست کمی شکست همراهش باشه.
    همین طور موقع توصیف و تعریف ها، بعضی از جمله ها از حالت کلیشه رد شده و برند شده بودند.
    مثلا بادی که همیشه می ورزید و موهای آرتیمیس رو جا به جا میکرد. به نظرم کمی از جریان های جدید و نو استفاده کنید. حالات رو متفاوت بنویسید تا جدید به نظر بیاید و برای خواننده تکراری نباشه.
    مثلا توی تعریفات شخصیت ها، چند بار به موضوع مرغ و گردن زدن آرتیمیس اشاره شده. و این کسل کننده بود. از اتفاقات جدید صحبت کنند خیلی بهتر میشه.

    انگیزه و نکات آموزنده:

    در درجه ی اول، میشه گفت آدم باید خودش و توانایی هاشو بشناسه و خودشو قبول داشته باشه.
    چون هر کس نکات مثبت و به خصوصی رو داره و نباید حسرت نداشته هاشو بخوره.
    همین طور، دشمن ترین هر کس، خودشه. جنگیدن آرتیمیس با خودش، تا با بدی خودش بجنگه و بتونه خودش رو کنترل کنه.

    بافت:

    بعضی از جملات دارای لحن خشن و گاهی جاها نرم بودن. اینکه احساسات رو در جای مناسب خود قرار دادید، یعنی این عنصر را رعایت کردید.
    بعضی جاها، جمله بندی ها نامناسب بود و یا کلمه ی درستی به کار نرفته بود:
    -به زور و به اجبار اونو به اون دنياي پر از تخيلات ميبرن
    -با زور و اجبار ؛ به دنیایی که از نظر انسان ها خیالیست، بردند.

    -وپاي دختره قصه ما رو روي زمين اون دنيا ميذازن..
    -وپاي دخترک ، به دنیای اسرار امیز، باز شد.

    -داستانه يه دختره
    -داستان يه دختر

    -همينطور داشتم عين جن زده ها به طرف ايفون ميرفتم كه دوباره صداش بلند شد.
    -عین جن زده ها به طرف ايفون ميرفتم كه باز صدای زنگش بلند شد.

    -الان بچه ها منتظر ما توي جنگلن زود باش!
    -الان بچه ها توی جنگل، منظر ما هستن. زود باش!

    -اين خرس خانوم مقصر بود!
    -تقصیر این خرس بود.

    -نگاه هرجهار تاشون زوم شد روي من.
    -نگاه هرچهار نفر،روی من زوم شدن.

    -ولي چون تعادل نداشتم افتادم.چشمامو باز كردم چون توي اين مدت همش محكم چشمامو روي هم فشار ميدادم تصاوير تار شده بود
    -ولي چون تعادل نداشتم افتادم.چشمامو باز كردم اما به دلیل اینکه توي اين مدت همش محكم چشمامو روي هم فشار ميدادم،تصاوير تار شده بود .

    سعی کردم از هر مدل، مثال مستند بزنم.

    غلط املایی و علایم نگارشی:

    غلط املایی زیادی یه چشم میخورد. بهتره یه ویرایش و باز خوانی مجدد بشه تا کلمات اصلاح شن:
    تلوزيون_» تلویزیون
    خانوم ديوووونه!_» نباید حروف رو اینجوری بذارید. اگه میخواید کشش رو مشخص کنید، بهتره توی دیالوگ ها و منولوگ ها مشخص کنید.
    حاظر بودم _» حاضر بودم
    وصيله-» وسیله
    خوشمزه گي-» خوشمزگی

    زاویه ی دید:

    راوی یکی بود. ینی شما در چهارچوب نوشتید. با توجه به اینکه کارکتر های شما اغلب خارجی هستند، بهتره برخی موارد رو توضیح و یا شبیه به قوانین خارج، درج کنید:
    مثلا ایام تعطیلات اخر هفته ی یک اروپایی و یا امریکایی: شنبه و یک شنبه ست.
    اما شما در رمان: ـ روزاي آخر هفته، ميشه جمعه و پنجشنبه و چهار شنبه.
    همینطور، اگر مکانی میرفتن و براشون اسم میذاشتید خیلی به واقعیت نزدیک تر میشد. مثلا در ابتدای رمان، اسم جنگل چی بود؟ چه خصوصیاتی داشت و...

    تک گویی:

    ۱)‌ درونی:

    تک گویی درونی ینی شخصیت با خودش حرف بزنه و نظریه بده « گفت و گوی ذهنی».
    که شما بکار گرفتید و شخصیت، با خودش حرف میزد و حسی که در لحظه داشت و گویا میشد.
    همچنین ذهنش رو قفل کرد و این نشان دهنده ی اینکه ذهن کارکتر، شبیه به صندوق رازه.

    ۲) نمایشی:

    اینجا هم وقتی کارکتر با شخصی در حال گفتگوئه. حالا ما میشناسیمش و یا نه.
    که هر دو مورد بود و رمان شما رو کامل تر میکرد.

    +در اخر، قلم خوب و نوینی دارید.
    قلمتون سبز :)
    F.k

    شورای نقد نگاه دانلود
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا