نقد رمان معرفی و نقد رمان (( به رنج )) | ع . ر . محبوب نیا کاربر انجمن نگاه دانلود

ع ر محبوب نیا

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/01/03
ارسالی ها
364
امتیاز واکنش
5,375
امتیاز
441
سن
60
محل سکونت
رشت
سخنی با همۀ دوستانی که از فبل همراهم بوده اند و همۀ عزیزانی که در آینده به من خواهند پیوست.
اگر برای شما نبود، هرگز نمی نوشتم. در واقع نه من بلکه در طولِ تاریخ اگر خواننده، نقاد و یاوری نبود؛ هیچ نگارشی رخ نمی داد. پس دستِ گرمتان را در دستانم بگذارید و کمکم کنید تا بهتر شوم. آنگاه من هم تپشِ بیشمارِ قلبم را نثارتان می کنم.



مقدمه
سلامی از کُنه وجود به دوستان و همرهانِ گرامی
زندگی مملو از فراز و نشیب های کوچک و بزرگ است که برای همۀ ما اتفاق می افتد. چگونگی برخورد با این دشواری ها، یا موفقیت هاست که ما را در عرصۀ محک و قضاوت قرار می دهد و معرفِ شخصیتِ ماست.
و چه زیباست که از این آزمون ها و حوزۀ تلاش و رنج؛ سربلند و موفق سر برآریم.


خلاصۀ داستان
محمود مردی میانسال و متاهل است. او در آستانۀ ورشکستگی قرار دارد. همۀ آنچه سالها در پی کسبِ آن بوده را در حوزۀ ساخت و ساز سرمایه گذاری کرده و وامِ زیادی نیز از بانک اخذ کرده است. ساختمان را کامل کرده و آمادۀ فروش است، اما به دلیلِ رکودِ اقتصادی، با بد اقبالی رویرو شده و نمی تواند مشتری مناسبی پیدا کند. چون زیرِ فشار بدهی قرار دارد و قادر به بازپرداخت وام به بانک نیست، دچار افسردگی شده است. همۀ این مشکلات باعث شده تا در آستانۀ تصمیمِ بزرگی باشد. اینکه همۀ ارثیه و زمینهای روستایی را بفروشد و بحرانِ مالی خود را حل کند. اما از سویی دیگر وابستگی یه گذشته مانع اش می شود.
ضمیرِ ناخودآگاهش در ارتباط با گسستنِ پیوند با گذشته، مقاومت می کند و خاطرات ایامِ جوانی اش زنده می شوند.روزهایی از جنـ*ـسی دیگر که امروزه کمتر می شود از آن سراغ گرفت و...
 
آخرین ویرایش:
  • پیشنهادات
  • مهنا

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/30
    ارسالی ها
    390
    امتیاز واکنش
    3,098
    امتیاز
    573
    باسلام واحترام
    موضوع داستان دلچسب است اما نکته ای که در ابتدا در نظر من خواننده ایجاد شده است افعال جملات و سبک بیان داستان است, بیشتر از آنکه رمانی پیشرو باشد گویی نمایش نامه ای را می خوانیم. مرد پیر است, زن به خود می نگرد, مرد فریاد می زند. به نظر می رسد تمامی افعال مربوط به یک زمان هستند, درحالی که مناسب تر است جهت نشان دادن تقدم و تاخر اتفاقات و یا زمان, افعال در زمانهای مختلف بیان گردند.
    باتشکر
    مهنا
     

    ع ر محبوب نیا

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/01/03
    ارسالی ها
    364
    امتیاز واکنش
    5,375
    امتیاز
    441
    سن
    60
    محل سکونت
    رشت


    سلام به شما که دفتر نقدم را گشودید و نخستین مهمان آن شدید و قدمتان بر چشم هایم که ارج و قُربی غیر قابل وصف دارید.
    از اینکه رمان را با دقت مطالعه کردید، ممنونم. اما ای کاش یک تشکر روی یک پست می گذاشتید، تا بیشتر بخود ببالم که نویسنده ای دانشمند، کارم را خوانده و آنقدر قابلم دانسته که مُهری بر آن بزند. به هر حال حالا که اینجا هستید و جملاتی مرقوم فرمودید؛ باز باعثِ سعادت و خرسندیم شدید.
    در مورد زمانها بحثِ بسیار جالبی را مطرح کردید. اتفاقاً این مسئله بسیار مورد توجه من است و متونِ خود را چندین بار ویرایش می کنم که مبادا در پایبندی به زمان اشتباهی رُخ بدهد. این موضوع به دقت گزینش شده و حالا بعد از سالها به نشانه ای از سبکِ من مبدل گشته است. ممکن است شما این نوع وفاداری به یک زمان را نپسندید؛ که بسی شرمسار و متاسفم که بابِ دلتان نیست. اما نکته ای که در کارِهای دیگران، گاه آزارم می دهد دقیقاً همینجاست. گاهی از خودم می پرسم: چرا نویسنده ای که موضوع خوب عرضه می کند، قادر نیست افعال را در زمانِ حقیقی و قابل لمس، آنچنان که فرمودید مثلِ نمایشنامه است و پیشرو نیست!!! و بنده اعتقاد دارم موفقیتی ست که کارکترها نقشِ خود را آنچنان ایفا کنند که ذهنِ خواننده آنان را در حالِ اجرای نمایشی واقعی تصور کند؛ بکار گیرند. مثلاً من هرگز نمی توانم بنویسم: مرد پیر بود. زن به خود می نگرد. ادغامِ دو زمانِ گذشته و حال را عدمِ تعهد به دستورِ زبان می دانم و از اجرای آن اجتناب می کنم، و اگر قرار است موضوع در گذشته رخ بدهد، می نویسم: مرد پیر بود، زن به خود می نگریست... مرد فریاد زد.
    در موردِ تقدم وتاخر اتفاقات، کاملاً با شما هم عقده ام و به شدت بدان پایبندم. چنانچه اتفاقی در گذشته روایت شده، حتماً از افعالِ ماضی ساده و ماضی استمرای بهره گرفته ام و چنانچه اتفاقاتِ گذشته حال شده( فلاش بک) از افعالِ حالِ ساده و حالِ استمراری استفاده شده است.
    گرچه دلم نمی خواهد گپ وگفت با نویسندۀ فرزانه ای چون شما را خاتمه دهم، بخاطرِ اینکه طبع ظریفتان را خسته نکنم؛ کلام را پایان می دهم و باز ازحضورِ پرثمرتان تشکر می کنم. ممنونم و سپاسگذار. دوستِ کوچکتان

     
    آخرین ویرایش:

    shakila35

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/10/24
    ارسالی ها
    32
    امتیاز واکنش
    283
    امتیاز
    0
    محل سکونت
    کرج
    سلام ... در رابـ ـطه با رمانتون باید بگم حقیقتش تا اینجایی که پستها رو گذاشتید همه رو نخوندم ولی از اول تا جایی که خوندم واقعا میگم که قلم زیبایی دارید و فضای داستان بسیار گرم .پیشاپیش تبریک به این رمان زیبا و با ارزوی موفقیت .
    و البته این رو هم بگم به محض کامل شدن رمانتون اون رو خواهم خوند چون برای من لـ*ـذت خوندن رمان های کامل شده خیلی بیشتره
     

    ع ر محبوب نیا

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/01/03
    ارسالی ها
    364
    امتیاز واکنش
    5,375
    امتیاز
    441
    سن
    60
    محل سکونت
    رشت


    متشکرم از شما.
    خوشحالم که قلمم، گرچه حقیر و کوچک؛ آنچنان از قلبم نشأت می گیرد که بابِ دلتان شده است. این شمائید که این توان را که از درونم بر نوکِ قلم جاریست، قدرت می بخشید.
    در مورد خواندن پس از کامل شدنِ رمان؛ هر طور شما دوست داشته باشید، من راضیم؛ اما از همین حالا افسوس بر دلم نشسته که دوستی عزیز را در گفتگوی دوستانه مان بر صفحۀ نقد از دست داده ام. ای کاش باشید و مرا از گرمای وجودتان محروم نکنید. دوستِ کوچکتان
     

    گیسو3

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/01/04
    ارسالی ها
    543
    امتیاز واکنش
    2,946
    امتیاز
    561
    محل سکونت
    تهران
    سلام خدمت استاد گرامی اقای محبوب نیا در مورد رمان خب فعلا چیزی برای گفتن ندارم فقط اینکه بنظرم رمان بخوبی مدیریت میشه و گاهی حرفهایی که میخوام بگم رو خودتون توی رمان بازگو میکنید البته من به نقد اعتقادی ندارم و همیشه دوست دارم که در مورد رمان و موضوعش صحبت و تحلیل کنم ولی اگر رمانی واقعا نقد کنم و نویسنده ناراحت بشه دیگه تو صفحه نقد نمیرم فقط میخونم و رمان شما تا اینجای کار برای من خیلی دوست داشتنیه موفق و کامروا باشید قلمتون سبز
     

    ع ر محبوب نیا

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/01/03
    ارسالی ها
    364
    امتیاز واکنش
    5,375
    امتیاز
    441
    سن
    60
    محل سکونت
    رشت
    سلام و سلام همراهِ بهترین آرزوها برای دوستِ گرامی گیسو3
    با همۀ نشاط و فعالیتی که در کنارِ بانوی گرامی، خانمِ تکلیمی دارید، مدتهاست که چشم براهتانم، تا سری هم به کلبۀ محقرِ ما بزنید و کلامی و سخنی با هم بگوییم. چه شادمان و سرافرازم امشب که افتخارِ میزبانیتان نصیبم شد.
    بانوی گرامی، همینکه هستید، و همینکه منت می گذارید و داستانم را می خوانید؛ زهی سعادت و افتخار. مطمئین باشید، من صبورانه به نقدهایتان گوش می دهم، آنچه درست باشد را می پذیرم و اگر به گمانم، اشتباهی رخ داده، یا برداشتِ غلطی شده، توجیه و تفسیر می کنم تا اختلافِ نظر مرتفع گردد. پس با خیالِ راحت، هرچه بنظرتان رسید، باز گوئید. مطمئن باشید هرگز کلامی نسنجیده از من نخواهید شنید.
    باز هم متشکرم که حضور دارید. امیدوارم باز هم با آمدنتان، شادی بخشِ صفحاتِ نقدم باشید. مستدام باشید. دوستِ کوچکتان
     

    گیسو3

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/01/04
    ارسالی ها
    543
    امتیاز واکنش
    2,946
    امتیاز
    561
    محل سکونت
    تهران
    سلام جناب محبوب نیا خسته نباشید خب نوستالژیک زیبایی تو رمان هست فضای عاطفی یاداوریه روزهای خوب کودکی روستاهای زیبایی که حالا بجای زیبایی شدن معدنه پول و سرمایه گذاری و ساخت و ساز و هرکسی که توی روستا چیزی برای فروش داره چه خواسته چه نخواسته این کارو انجام میدن و حالا اقا محمد هم این نوستالژی ها براش باارزشه نمیخواد دست بکشه هم اینکه مجبور و نا خواسته کاری کرده که باید از روی خاطراتش رد بشه تا ابروی چندین سالش بواسطه اینها از بین نره چقدر سخته که به چیزی دلبستگی داشته باشی و نا خواسته بخوای از بین ببریش چرا عاقل کند کاری که باز ارد پشیمانی چرا باید ندونسته کاری رو انجام بدیم که از ضررش غافلیم مرسی جناب محبوب نیا بخاطر رمان زیباتون
     

    گیسو3

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/01/04
    ارسالی ها
    543
    امتیاز واکنش
    2,946
    امتیاز
    561
    محل سکونت
    تهران
    سلام جناب محبوب نیا خوبید خسته نباشید خب روزیه هرکسی رو خدا مشخص میکنه بعضی ها کلا گنجشک روزی هستن بعضی ها تلاش میکنن تا از روزیه کم رها بشن و روزیشون زیاد بشه ولی بازم همون طور میمونه ولی بعضی ها با تلاش و کمک خدا خب به ارزوشون میرسن همیشه باید برای بهتر شدن وراحت زندگی کردن تلاشی زیاد داشته باشیم ولی ایا همیشه این تلاشها جواب میده یا گاهی اوقات دستون تو حنا میمونه خدا گفته از تو حرکت از من برکت بعضی وقتا حرکتمون میشه زیاده خواهی که محمود داره و الان تو زندگیش به مشکل برخورده ولی پدرشون اونم میخواد که بهمون برکت زیاد برسه خب حالا این جوها عمل میاد ؟ایا با تدبیری که محمود اندیشیده کار به جایی میبرن؟ خب سوالهایی هست که در اینده شما تو رمان زیباتون باید جوابگو باشید خدا قوت
     

    ع ر محبوب نیا

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/01/03
    ارسالی ها
    364
    امتیاز واکنش
    5,375
    امتیاز
    441
    سن
    60
    محل سکونت
    رشت
    سلام و درود به شما دوستِ گرامی که حضور خود را از بنده دریغ نکردید و مرا وام دارِ محبتِ خود نمودید. امیدوارم داستان آنقدر جذاب باشد که به این وسیله بتوانم، اندکی از محبتتان را پاسخ بدهم.
    داستانِ ما در واقع قصۀ زندگی پر زنجِ مردمِ روستا های گیلان است. با همۀ فراز و نشیب هایش. همانطور که فرمودید، با تلاش برای زندگی بهتر؛ که مسلماً با ریسک امکان پذیر است و آنسوی ریسک همانطور که ظفرمندی قابلِ دستیابی ست؛ شکست و نابودی هم ممکن است.
    این نوید را می دهم که اتفاقاتِ زیاد و شگرفی در پیش است و اکنون در مقدمۀ بروزِ مشکلات و نبردِ سختِ قهرمانانِ ما با آنها قرار گرفته ایم. به نظرِ من از الآن به بعد تازه داستان مهیج می شود.
    ممنونم از اینکه در کنارم هستید، و افتخار می کنم که در کنارتان هستم. سلامت و شادمانی برایتان آرزو می کنم. دوستی کوچکتان
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا