نقد رمان معرفی و نقد رمان (( به رنج )) | ع . ر . محبوب نیا کاربر انجمن نگاه دانلود

گیسو3

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/01/04
ارسالی ها
543
امتیاز واکنش
2,946
امتیاز
561
محل سکونت
تهران
باسلام خدمت جناب محبوب نیا خوبید خسته نباشید خب همیشه تو هر خانواده کسایی هستن که ساز مخالف کو ک میکنن و واهمه دارن و از پیشرفت در خانواده جلوگیری میکنن خب الانم که تو خانواده محمود هاجر خیلی رو اعصابه بازم جای شکرش باقیه که از اقا مرتضی واهمه داره هاجر ادم سنتیه و نمیتونه پیشرفت کردن شوهرو پسرش رو نه بخاطر حسادت ولی بخاطر ترس ببینه همیشه میگن مرگ یبار شیونم یبار کاری که مرتضی و محمود انجام دادن و میدونیم که اگر دل به دریا نزنیم و بخوایم یک جا بشینیم خب پیشرفتی هم حاصل نمیشه و صد البته مثل اب راکدی که میمونه و میگنده عمرمون به فنا میره کاری که هاجر باهاش موافقه و شوهرو پسرش مخالف اگر ریسک پیشرفت رو قبول کردیم و حتی شکست خوردیم دلمون نمیسوزه و خودمون رو سرزنش نمیکنیم که ایکاش این کارو انجام میدادم شاید جواب میداد و مصداق کار یه که محمودو مرتضی انجام میدن و خانواده مریم که متاسفانه همین الانم هستن خانوادههایی که دخترشونو به پول شوهر میدن و حالا اون موقع که وضعیت مالی خیلی وخیم تر بود مخصوصا تو روستا که دختر خیلی حق انتخاب نداره همیشه سعی براین دارن بدنش به کسی که بقول خودشون سرش به تنش بیارزه و سختی و بی پولی نکشه و پدرو مادر مریمم حتما همین فکرو کردن مرسی از پستای پر بارتون و رمان متفاوت و زیباتون
 
  • پیشنهادات
  • گیسو3

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/01/04
    ارسالی ها
    543
    امتیاز واکنش
    2,946
    امتیاز
    561
    محل سکونت
    تهران
    سلام جناب محبوب نیا خسته نباشید خب این پست به اتفاقات اخیر و بارندگیهایی که در شمال کشور و بقیه نقاط داشتیم خیلی نزدیک بود کسانی که خونه و زندگی و منبع در امدشون رو از دست دادن خیلی ناراحت کننده بود خدا خودش کمکشون کنه و در مورد رمان خب خیلی ها بخیلن و نمیفهمن که روزی رسون خدای بالاسر که اگر کاری رو با اعتماد به خدا شروع کنی حتما به نتیجه دلخواه میرسی و همیشه سعی میکنن یا ایه یاس باشن یا روزی دیگرون رو ببرن بقول قدیمی ها نون بری کنن خب عبدالله با اون سن و سالش دست کمی از یک بچه نداره که اگر ارزش و احترام خودش رو میفهمید کار به اینجا نمیرسید مثل تشنه ای که به اب میرسه و میخواد اونقدر بخوره تا سیراب بشه دقیقا عبدالله هم با مرتضی همین کارو میکنه و با گفتن اراجیفی که پشت سرش میگه یا ابرویی که تو قهوه خونه ازش میبره میخوادکه خودشو و روح عاصیشو اروم کنه ادمی که تو دلش پر از کینس با هیچی اروم نمیشه و مرتضی خب نمیشه گفت که کار بدی کرده خود ما هم اگر جای اون بودیم بدون شک همین رفتار ازمون سر میزد چقدر تحمل کنه و صبر پیشه کنه استغفرالله خدا که نیست ادمیزاد و تا وقتی میتونه با این موضوعات کنار بیاد که حیثیتش از بین نره و شهره خاص و عام نشه درمورد صفرعلی ادمیه که همیشه دنباله اب گل الود خب الانم که به بهترین نحو اب رو گل الود کرده و مرتضی وعبدالله رو بجون هم انداخت میخواد ماهی صید کنه و از عبدالله به نفع خودش استفاده کنه و عبدالله هم که الان زخم خوردس خدا میدونه چه خوابی برای مرتضی دیده و البته ادمایی مثله صفرعلی بجای اینکه روز به روز کمتر و کمرنگ تر بشن بیشترو پررنگتر میشن در حال حاضر خب حالا میمونه ادامه رمان که ببینیم چی در انتظار این ده و مردمانشون هست و در مورد کار مرتضی با جوها بنظر منکه به بهترین نحو جواب میگیرن ولی بقیه اهالی نه البته این نظر بنده حقیر پایدارو مستدام باشید
     

    گیسو3

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/01/04
    ارسالی ها
    543
    امتیاز واکنش
    2,946
    امتیاز
    561
    محل سکونت
    تهران
    سلام جناب محبوب نیا خسته نباشید خب این پست به اتفاقات اخیر و بارندگیهایی که در شمال کشور و بقیه نقاط داشتیم خیلی نزدیک بود کسانی که خونه و زندگی و منبع در امدشون رو از دست دادن خیلی ناراحت کننده بود خدا خودش کمکشون کنه و در مورد رمان خب خیلی ها بخیلن و نمیفهمن که روزی رسون خدای بالاسر که اگر کاری رو با اعتماد به خدا شروع کنی حتما به نتیجه دلخواه میرسی و همیشه سعی میکنن یا ایه یاس باشن یا روزی دیگرون رو ببرن بقول قدیمی ها نون بری کنن خب عبدالله با اون سن و سالش دست کمی از یک بچه نداره که اگر ارزش و احترام خودش رو میفهمید کار به اینجا نمیرسید مثل تشنه ای که به اب میرسه و میخواد اونقدر بخوره تا سیراب بشه دقیقا عبدالله هم با مرتضی همین کارو میکنه و با گفتن اراجیفی که پشت سرش میگه یا ابرویی که تو قهوه خونه ازش میبره میخوادکه خودشو و روح عاصیشو اروم کنه ادمی که تو دلش پر از کینس با هیچی اروم نمیشه و مرتضی خب نمیشه گفت که کار بدی کرده خود ما هم اگر جای اون بودیم بدون شک همین رفتار ازمون سر میزد چقدر تحمل کنه و صبر پیشه کنه استغفرالله خدا که نیست ادمیزاد و تا وقتی میتونه با این موضوعات کنار بیاد که حیثیتش از بین نره و شهره خاص و عام نشه درمورد صفرعلی ادمیه که همیشه دنباله اب گل الود خب الانم که به بهترین نحو اب رو گل الود کرده و مرتضی وعبدالله رو بجون هم انداخت میخواد ماهی صید کنه و از عبدالله به نفع خودش استفاده کنه و عبدالله هم که الان زخم خوردس خدا میدونه چه خوابی برای مرتضی دیده و البته ادمایی مثله صفرعلی بجای اینکه روز به روز کمتر و کمرنگ تر بشن بیشترو پررنگتر میشن در حال حاضر خب حالا میمونه ادامه رمان که ببینیم چی در انتظار این ده و مردمانشون هست و در مورد کار مرتضی با جوها بنظر منکه به بهترین نحو جواب میگیرن ولی بقیه اهالی نه البته این نظر بنده حقیر پایدارو مستدام باشید در ضمن تشکر میکنم از اینکه به این بنده حقیر منت گذاشتید و اول پست تشکر کردید خیلی ممنونم
     

    AMI74

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/07/06
    ارسالی ها
    3,739
    امتیاز واکنش
    79,331
    امتیاز
    966
    محل سکونت
    تهران
    با سلام و عرض ادب خدمت جناب محبوب نیا"من چند پستی از رمان شمارو خوانده ام و در پایان امتحان هام حتما شمارو همراهی میکنم.
    در رابـ ـطه با همون چند پست هم باید بگم که واقعا قلم توانا و پخته و جالبی دارید و کاملا مشخصه که یه استادید و از نوع نگارش و قلمتون مشخصه که نویسنده ی کم سن و سالی نیستید.
    خیلی وقت بود که رمانی با این نوع نگارش نخوانده بودم"در رابـ ـطه با موضوع داستانتونم باید بگم که موضوع بکر و خوبی رو انتخاب کردید که کاملا اجتماعیه و ممکنه هر کسی توی زندگی دچار این مشکلات بشه.
    موفق و پاینده باشید استاد گرامی.
     

    لیلی تکلیمی

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/12/30
    ارسالی ها
    785
    امتیاز واکنش
    20,382
    امتیاز
    661
    محل سکونت
    تهران
    سلام خدمت استاد بزرگوار و برادر مهربانم جناب محبوب نیا و تمام یاران این صفحه.
    دو پست اخیر چند نکته داشت که باعث تأسفم شد، اول این که مردمی با اون همه رنج و سختی و تلاش شبانه روزی، گاهی چقدر دل هاشون نسبت به هم ولایتی و همنوعشون سیاه و سنگی می شد، تا جائی که وقتی حس کردند ممکنه خزانه ی مرتضی جواب بده، در دل خداخدا می کردند که این طور نشه، فقط به خاطر این که خودشون احساس حقارت نکنند و بتونن همچنان به تمسخر این مرد بپردازند! به جای این که برای موفقیتش دعا کنند.....
    گاهی حس می کنم اگه مردم ما این تیرگی ها رو از دل هاشون پاک می کردند، این همه رنج و سختی بهشون تحمیل نمی شد، بلکه به قول قدیمی ها هرکسی به اندازه ی دلش می خوره، پس اگه از نعمت ها دوریم به خاطر کوچک بودن دلهامونه.
    نکته ی دیگه این که یک پیرمرد چقدر باید از خودساختگی دور باشه که در این سن وسال مثل بچه ها بپیچه به پروپای یکی همسن و سال خودش! عجیب اینجاست که ما بارها شاهد این نمونه ها بودیم و داستانی که شما از این افراد بیان می کنید کاملا منطبق بر واقعیت تلخ جامعه ست. عبدالله خیلی بدکرد! هم درحق محمود و نامزدش و هم درحق مرتضی و حتی هم ولایتی هاش. از اون بدتر بادمجون دورقاب چین هایی که معلوم نیست از این دعوا قراره چی گیرشون بیاد؟!
    درسته که مرتضی خیلی تند رفت، ولی جواب بد دهنی مردی مثل عبدلله محترمانه تر از این نمی تونه باشه. با این حال من موافق نیستم که باید با بگومگو جوابش رو می داد، بلکه باید بلند می شد و اون قهوه خونه رو ترک می کرد. نه با چک و سیلی و نه با بددهنی. درواقع اونها قد دانش خودشون رفتار کردند ولی راه های بهتری برای مقابله با چنین شرایطی هست که متمدنانه تره. به هرحال فکر می کنم عبدالله زمانی سیلی نهایی رو خواهد خورد که خزانه ی مرتضی جواب بده.

    نکته ی آخر این که لطافت روحی دو جوون عاشق برایم ستودنیه، اگرچه توقع داشتم حسین به جای باجگیری، یه کمک دوستانه ی واقعی به محمود می کرد! خب دیگه، جوونن و بیشتر از این نمیشه ازشون توقع داشت!
    امیدوارم مریم و محمود هرچه زودتر به هم برسن.
    موفق و پاینده باشید جناب محبوب نیا.
     

    ع ر محبوب نیا

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/01/03
    ارسالی ها
    364
    امتیاز واکنش
    5,375
    امتیاز
    441
    سن
    60
    محل سکونت
    رشت
    سلام
    ممنونم از محبتِ شما. وقتی نظراتی مثلِ آنچه شما مرقوم فرمودید، زینتِ دفترِ نقدم می شود؛ دو بار به خود می بالم. یکبار به این علت که سعادتِ دوستی با انسانهای بلند مرتبه و باشعوری مثلِ شما را یافته ام و یکبار لبریز از شعف که لابد کارم ارزشی، ولو کم داشته که یاری؛ آن را دوست داشته است و با تمامِ وجود سرشار از انرژی مضاعفی برای ادامه کار می شوم.
    سپاسگذارم که داستانم را دنبال می کنید و در امتحانات موفقیت و سربلندی تان را از خداوند خواستارم و چشم براه بازگشتتان می مانم.
     

    ع ر محبوب نیا

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/01/03
    ارسالی ها
    364
    امتیاز واکنش
    5,375
    امتیاز
    441
    سن
    60
    محل سکونت
    رشت
    سلام به بانوی بزرگوارِ صفحۀ نقدم
    شما آنقدر خوب موضوعاتِ داستان را تحلیل می کنید، و آنقدر خوب با آدمهای داستان ارتباط برقرار کرده اید، که گویی در نوشتنِ داستان سهمی دارید. من واقعاً خوشحالم که ده کوچکِ ما در غربِ گیلان، با آدم هایش، اکنون آشنا و مأنوس است.
    و اتفاقاً به چه نکتۀ مهمی اشاره کردید. باور کنید یکی از اهدافِ بزرگِ من در نوشتن، بیانِ زوایای ناپسندِ رفتارهای ما که به شکلِ خطرناک و دردآوری در حالِ ثبات و نهادینه شدن است؛ می باشد. همینجا از همۀ دوستانِ اهلِ قلم استدعا می کنم که به این موضوع فکر کنند و کمرِ همت ببندند؛ تا در آثارشان به ترمیمِ این حال و هوای همشهریانِ مان بکوشیم؛ و بیاییم با تمامِ توان با این واقعییتِ تلخ بجنگیم.
    من نیز از شما ممنونم که در کنارم هستید و کارم را وزین می کنید.
     

    گیسو3

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/01/04
    ارسالی ها
    543
    امتیاز واکنش
    2,946
    امتیاز
    561
    محل سکونت
    تهران
    سلام جناب محبوب نیا خسته نباشید خب عبدالله راه وحشتناکی رو برای تلافی در پیش گرفته از اونجایی که فقط مرتضی زمینش به بار نشسته و همه محصولشون خراب شده اگر بخواد تلافی کار مرتضی رو سر زمین و جوها دربیاره همه ده خبر دارمیشن که کار اون بوده و متاسفانه کینه شتری که جلوی چشم عبدالله رو گرفته نمیذاره جلوتر از اون کینه و انتقام رو ببینه و مطمئنا وقتی کینشو به بار بنشونه و اثرات مخرب اونو حتی روی زندگی و اعتبار خودش ببینه تازه میفهمه این ره که رفته به تر کستان بوده حتی پسرشم از کینه پدرش به خاطر اون تیکه زمین خیلی ناراحته و زنی که چهل سال خون جیـ*ـگر خورده چقدر خوشحاله که حداقل کسی هست که جلوی این پیرمرد خرفته دهن بین وایسه با داشتنه عروس و بچه های بزرگ خیلی بد که سعی نمیکنه اخر عمری اخلاقشو درست کنه که بچه هاش کنارش باشن یا وقت بیشتری براش بذارن بجای انتقامو کینه باید سعی کنه خودشو اصلاح کنه به زنش وبچه هاش بیشتر توجه کنه تا کی حق بجانب و طلبکار بودن ایکاش کمی از تیرگی دلش کم میکرد دهن بینی رو کنار میذاشت تا اگر روزی مرد به نیکی ازش یاد کنن ایکاش همه کسایی که این رمان رو میخونن واقعا کمی در موردش فکر کنیم تامل کنیم و ببینیم که با راموزشیه این رمان چقدر زیاد و فقط دنبال سرگرم کردن خودمون با رمانهای عشقی نباشیم ممنون جناب محبوب نیا از صمیم قلب ارزوی موفقیت دارم
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا