نقد رمان معرفی و نقد رمان وانیا ملکه خواب ها | saniya کاربر انجمن نگاه دانلود

کدوم شخصیت رمانو دوست دارین؟

  • وانیا

    رای: 29 43.3%
  • آرسان

    رای: 50 74.6%
  • ماهان

    رای: 12 17.9%
  • میترا

    رای: 1 1.5%
  • چیترا

    رای: 0 0.0%
  • سیترا

    رای: 1 1.5%
  • شبنم

    رای: 2 3.0%
  • نینا

    رای: 7 10.4%
  • ویدا

    رای: 4 6.0%
  • نیتا

    رای: 1 1.5%

  • مجموع رای دهندگان
    67

saniya

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/07/27
ارسالی ها
246
امتیاز واکنش
13,289
امتیاز
648
سلام ممنون از نظراتت…بله اشک چهار رنگ بعد از اتحاده…سعیمو میکنم بیشتر رو موضوعات گفته شده کار کنم تا بتونم خوبتر بنویسم و شما خوانندگان عزیزمو راضی کنم…باز هم ممنون عزیزم
 
  • لایک
واکنش ها: AEEN
  • پیشنهادات
  • *آیه*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/02
    ارسالی ها
    2
    امتیاز واکنش
    9
    امتیاز
    16
    سلام نویسنده عزیز رمان بسیار جالبی داری و با اینکه بقول خودت قلمت هنوز نپخته هست رمانت جذابیت خاص خودش رو داره
    ولی جدای از نکاتی که دوستان گفتند اینکه خب توی جنگ که حلوا خیرات نمیکنن و اینکه افراد خیلی راحت توی سرزمین دشمن ظاهر میشن کمی به نظر من عجیبه مثلا وقتی ماهان گفت من میرسم ارسانو برای درمان بیارم انتظار داشتم وارد سرزمین دشمن که شد مثلا کلی بهش حمله کنند و دستگیرش کنن و اونم با دادو بیداد و فریاد خواسته خودش رو به ارسان بگه در صورتی که حتی سیترا هم اونو دید و با ارامش کامل باهاش حرف زد
    البته من مثال گفتم نه اینکه واقعا همچین چیزی رو بنویسی که باعث بهم ریختگیه رمانت بشه حرف اصلی من اینه که خیلی راحت به سرزمین هم رفت و امد میکنن و اینکه اتفاقیم براشون نمیفته دور از ذهنه
    و نکته دیگه هم اینکه وانیا زیاد از حد متکی به اطرافیانش شده به نظرم بهتر میشه با این که فراموشی گرفته خودش خیلی از کارا رو انجام بده نه اینکه همه رو به ویدا یا شبنم یا بقیه بسپره(مثلا بهتر بود که خودش میرفت دنبال کلیدا توی دریاچه)
    واز اتفاقاتی که میفته هم زیادی بی خبره ووقتی میفهمه که طرفش داره اونو میپیچونه اصولا باید پاپیچش بشه تا از اون چیز سر در بیاره یعنی در همچین مواقعی باید فکر کنه شاید اون چیزی که بهش نمیگن و میپیچونن به اون و گذشتش ربط داشته باشه و باید بفهمتش واگر کمی وانیا از حالت گیجی و دست و پاچلفتی بودن بودن در بیاد خیلی بهتره
    درکل رمان عالیی داری من رمانت رو دنبال میکنم وامیدوارم انرژیی که برای نوشتن این رمان داری تا اخر همراهت باشه بازم ممنون بخاطر این رمان زیباو میدونم نوشتن رمان تخیلی سخت و وقت گیرتر از رمان های دیگه هست
    موفق باشی
    :aiwan_lighfffgt_blum:
     

    saniya

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/27
    ارسالی ها
    246
    امتیاز واکنش
    13,289
    امتیاز
    648
    • لایک
    واکنش ها: AEEN

    Saghar 20

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/10/14
    ارسالی ها
    118
    امتیاز واکنش
    1,302
    امتیاز
    336
    سن
    23
    محل سکونت
    تهران
    خب خب سیلوم
    عزیزم یه سری مشکلات دیدم که لازم دونستم واست توضیح بدم!رمانت همینجوریشم عالیه...حسابی خلاقیااا!من تو هیچ فیلم و داستانی همچین خصوصیتی «ملکه خواب»ندیده بودم :/به هرحال...میخواستم بگم که...بهتره یکم صحنه جنگ رو بیشتر توصیف کنی چون خواننده(یکیش خودم)تا بیاد اون صحنه رو توی ذهنش درست کنه جنگ تموم شده!و البته باید اشاره کنی دقیقا کیا توی جنگ اول کشته شدن!اونجور که اولای رمان نشون میداد ماهان و میترا عاشق همن به هرحال مادر و پسرن...اما بعد از مرگش تو تقریبا هیچ اشاره ای به این مضوع نکردی
    و وقتی که توی جنگل بودن و شکست خورده بودن تو فقط اسم یه تعداد خاصی رو بیان کردی و چیزی راجع به بقیه نگفتی...مثلا نگفتی چن تان بعد صبح همون روز یهو گفتی پریان و کوتوله ها...خب اینا خواننده رو اذیت میکنه
    بعضی جاهام اشکال تایپی داشتی
    ولی در کل واقعا قشنگه رمانت عزیزم ادمو جذب میکنه منه بیچاره رو که از کارو زندگی انداخته :aiwan_lightsds_blum:)
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا