نقد رمان معرفی و نقد پریای عشق |avashafiee|کاربر انجمن نگاه دانلود

فاطمه میرشفیعی

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/03/17
ارسالی ها
968
امتیاز واکنش
5,665
امتیاز
561
محل سکونت
Tehran
نام رمان:پریای عشق
نام نویسنده: Avashafiee
ژانر:عاشقانه



به نام خدا


مقدمه :

من خیلی تغییر کردم

خییییییییییلی....

دیگه واسه نبودن کسی

گریه نمیکنم !

دیگه به عشق دیدن کسی بیرون نمیرم !

دیگه خندیدن بلد نیستم

فقط اروم میشینم یه گوشه و نگاه میکنم!

دیگه شوخی نمیکنم

دیگه دنبال متن عاشقانه نیستم

دیگه بودن یا نبودن کسی رو چک نمیکنم !

دیگه نگران کسی نمیشم!

دیگه منتظر زنگ نیستم!

بد نشدم نه

فقط خستم.....

مرگ احساسم مبارک.........





خلاصه :

از عشق اگر برای من میگویی

اهسته بگو

که قلب من بی تابست

این عشق با من چه کار ها که نکرد
........

غصه از اون جا شروع شد

که عشق بردیا خاموش شد

پریای کوچکی مرحم زخمش شد

شاید عشق تازه ای شروع شد

اما این دل دوباره دل عاشق میشد ؟

پایان خوش









منتظر نقداتون هستم
 
  • لایک
واکنش ها: _._
  • پیشنهادات
  • Neda Rezaie

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/05/29
    ارسالی ها
    26
    امتیاز واکنش
    161
    امتیاز
    0
    محل سکونت
    از حوالی آرزوهایم
    سلام
    کل پست هارو خوندم ماجرای داستانت قشنگه ونزدیک به واقعیتی که جای هیچ سوال وابهامی نمیذاره شروع خوبیم داشتی , تو پستهای اول چندجا اشتباه تایپی وجود داشت
    و یه چیز دیگه پریا قصه نمیشد یکم به کنکاش درونش واحساسش بپردازه ...یکم گیج بشه ...یکم باخودشو احساسش لج کنه برا این حس نوپایی که درمقابل بردیا داره؟!یکمی زود پی به احساساتش نبرد؟! بنظرت زود به حس درونیش اعتراف نکرد؟؟
    پریای قصه یه دختر۱۹ساله ای هست که تجربه ی کمی تو عشق وعاشقی داره .
    داستانی که میخواد به مخاطبش واقعیت رو نشون بده باید وقت بیشتری برای بیان احساساتش بپردازه .
    گاهی وقتا سرسختی وگاهی وقتا ظرافت وشکنندگی به شخصیت پریا اضافه کن مطمینا بهترین خواهدبود .
    امیدوارم حرفام مفید بوده باشه وناراحت نشده باشی . موفق باشی
     

    Tilan

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/06/06
    ارسالی ها
    210
    امتیاز واکنش
    458
    امتیاز
    0
    محل سکونت
    البرز کرج
    سلام به فاطمه ی عزیز
    از اونجایی که من عاشق نقد کردنم اومد یه نقد درست و حسابی بکنم و بعد زحمت رو کم کنم ....خب من رمانت رو خوندم و خب چون اولین قلمت بود بعضی از اشکالات کاملا طبیعی بود ولی دو سه تا اشکال گنده داشتی که اگه ناراحت نمی گی همینجا می گم :campe45on2:

    اول از همه نمی دونم واقعا شخصیت پریا توی ذهنت چه مدله... ینی آرومه!؟ شیطونه!؟ لجبازه!؟ و یا هر شکل دیگه ولی توی یکی از پستای ص دومت از زبان بردیا نوشتی پریا دختر اروم و گوشه گیریه... حالا موضوع اینه توی واقعیت یه دختره گوشه گیر و اروم همینطوری جواب پسرا رو می ده... یا اینقدر راحت جواب کسی که دوسش داره رو می ده... معمولا ادما وقتی عاشق می شن خجالتی و کم رو می شن. گوشه گیر می شن :aiwan_light_girl_sigh: البته باید بگم که اینکه پریا سعی می کرد با بردیا چشم تو چشم نشه خیلی به جا بود ولی خب این جواب دادناش يه ذره اضافی بود...

    دوم اینکه خوندن یه دختر توی جمع خیلی مرسوم نیست اونم توی ایران... حالا این به کنار ... اینقدر تبلیغ مهدی احمدوند زیاد درست نیست... حتی توی مهمونی که برای بردیا گرفته شده بود هم به این موضوع اشاره کردی.:aiwan_light_mda:

    سوم نقش خانواده ی پریا و بردیا توی اول ماجرا خیلی کمرنگه و این یه ضعفه بزرگه... معمولا توی ابتدای داستان که قراره تنه ی اصلی رمان رو شکل بده این خانواده و اطرافیان هستن که می تونن به داستان و شخصیت ها جهت بدن... مثلا باید بیشتر خانواده ی پریا رو توی داستان راه می دادی تا خواننده متوجه شه خانواده ی پریا مذهبیه... پولداره... گرم و دوست داشتنیه... سرده و غیره... اینطوری خیلی بهتره تا اینکه خود پریا وسط دفتر خاطراتش بگه گا خانواده ی زیاد مذهبی نیستیم....

    چهارم یه مشکل بزرگ اینه که من توی خیلی از رمانا می بینم نه فقط رمان تو... وقتی پای دفتر خاطرات وسط میاد موضوع بدتر می شه. من خودم به عنوان یه فرد که خاطراتم رو می نویسم هیچ وقت نمیام جز به جز و نقل قل های زندگیم رو بنویسم اگه اینجوریه باشه که هر روز من باید نزدیک سی صفحه خاطره باشه... من این مشکل رو تو خیلی از رمانا دیدم.

    این همه غر زدم حالا بذار یه ذره تعریف کنم ازت::aiwan_light_on_the_quiet2:
    موضوع داستان خوبه... با اینکه تکراریه ولی خوب تونستی ماجرا رو دربیاری... و واقعا برای اولین رمان خیلی حوب بود... معمولا ادم تا بخواد برای اولین بار بنویسه و یه ذره دستش راه بیفته طول می کشه ولی خب قلمت خیلی بهتر از بقیه است...

    با ارزوی موفقیت :aiwan_light_kiss2:
     

    فاطمه میرشفیعی

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/03/17
    ارسالی ها
    968
    امتیاز واکنش
    5,665
    امتیاز
    561
    محل سکونت
    Tehran





    سلام
    ممنونم از نظرتون
    خب قابل ذکره که بگم من این رمان و حدود دو سال پیش نوشتم
    وقتی که هیچی از نویسندگی نمیدونستم و حتی حسی مثل دوست داشتن و تجربه نکرده بودم ولی خب الان وضع فرق کرده مشکلاتی که میگین و کاملا میفهمم و درک میکنم و امید وارم بتونم رفعشون کنم
    مسلما اگه من الان این رمان و مینوشتم همه همه که نه ولی اکثر این مشکل ها رفع میشد
    ولی خب هر کسی از جایی باید شروع کنه و من ترجیح دادم پریای عشق رو بدون ویرایش بزارم تا مشکلاتم و بفهمم و نظر دوستانم و درباره اولین رمانم بفهمم
    انشالا در رمان های بعدی من این مشکل ها رو نخواهید دید
    خوشحالم کردین که وقت گذاشتین و رمانم و خوندین.
    لبخند مهمون لب هاتون...
     

    فاطمه میرشفیعی

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/03/17
    ارسالی ها
    968
    امتیاز واکنش
    5,665
    امتیاز
    561
    محل سکونت
    Tehran


    ممنون از نظرت عزیزم
    خب باید بگم اینکه تغییرکرده باشه معمولی تره تا هنوز همون ادم باشه و یا همون ادم بشه
    داغ دیدن خیلی سخته من خودم تجربه داشتم نمیگم در حد بردیا چو.ن من بابابزرگم و از دست دادم بردیا عشقش و بعد از فوت بابابزرگم تازه فهمیدم بردیا چقدر سختی کشیده
    ایشالا بعد از گذاشتن اخرین پست رمان و ویرایش کلی میکنم و حتما سعی میکنم به نقدایی که کردین توجه کنم
    ممنون از نگاه گرمت گلم
     
    • لایک
    واکنش ها: _._

    برخی موضوعات مشابه

    بالا