نقد رمان معرفی و نقد رمان (( به رنج )) | ع . ر . محبوب نیا کاربر انجمن نگاه دانلود

ع ر محبوب نیا

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/01/03
ارسالی ها
364
امتیاز واکنش
5,375
امتیاز
441
سن
60
محل سکونت
رشت


سلام به شما.
بله، شاید تعدادِ زیادی از آدمها وقتی دست به کارِ احمقانه ای می زنند، نمی دانند که در واقع به اولین کسی که ظلم می کنند، روحِ خود است و با عملی که مرتکب می شوند، خیلی چیزها، مثلِ آرامش و سعادتِ زندگی عادی و محبت ورزی را از دست می دهند. اما در موردِ مریم قضیه، کمی فرق می کند. مریم در یکی از بدترین حزیض های زندگیشان، وقتی فشار از هر طرف استخوان ها را می شکند و تحملِ دردش بسیار دشوار است، دُچارِ عکس العملی کاملاً طبیعیست. او که به لحاظ لطافتِ جنس و مسئولیتِ مادرانه، خانواده را در خطر می بیند و بخاطرِ اعتراض به این همه مشکلات، عصبی و پریشان است و در این لحطۀ بخصوص بی آنکه قادر باشد منطق را بیابد، شتابزده و احساسی رفتار می کند. عملی خطرناک. اما ذاتش پلید نیست. عشقش نمرده و دقیقاً بخاطرِ خطری که عشق و زندگیش را تهدید، می کند، عصیان کرده است. اگر این رفتار پایدار بماند، آنچه در موردش فرمودید، درست است. اما اگر بتواند جسم و روحِ آزرده اش را مدیریت کند و سمت و سویی درست در پیش بگیرد، باید رفتارش را حاصلِ یک شوک پنداشت و زیاد بر او خرده نگرفت.
در موردِ رئالیست بودنم، بسیار ممنونم که این سخن را از شما می شنوم. اما در موردِ گواهی این اثر برای آیندگان شک دارم. چون من در بهترین روزم هفت خواننده بیشتر ندارم. پس نمی توانم به این دلخوش کنم که خلقی، اثرم را ببینند.
متشکرم از شما و محبت هایتان.
 
  • پیشنهادات
  • گیسو3

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/01/04
    ارسالی ها
    543
    امتیاز واکنش
    2,946
    امتیاز
    561
    محل سکونت
    تهران
    سلام استاد گرامی خسته نباشید خب محمود تو چاهی افتاده که خودش کنده و بدونه اینکه بررسی درستی روی این کار داشته باشه سرمایشو گذاشته الانم که سرمایش به تاراج رفته و از همه بدتر ابروش در خطر همیشه رسک جواب نمیده خب برای سن جونترها شاید بشه دوباره رو پا شد اما برای کسانی مثله محمود دیگه رو پا شدن تواین سن و سال کمی سخته شاید هرگز خب مریمم که خودش این اتیش رو تو خونه درست کرده و جهنمش الان دامنش رو گرفته خودم کردم که لعنت برخودم ولی چقدر بد که موقع خوشی با مردت خوب باشی و موقع ناخوشی کنارش بذاری من اصلا کارش رو قبول ندارم چون اون زندگیه مرفه میخواست محمود از اسب افتاده از اصل که نیفتاده لعنت برهرچی پوله که همه فکر میکنن با داشتنش مشکلات حل میشه مریم خیلیغیر قابله پیش بینیه ودر مورد پست 12 که خیلی غم انگیز بود مخصوصا هاجر خیلی دلم سوخت از دست دادنه مرتضی براش خیلی خیلی سخت تموم شد و بقیه حرفهارو هم که خودتون به زیباییه هر چه تمامتر زدید و حرفی برای این بنده حقیر نذاشتید مرسی مرسی استاد گرامی که هرچه تشکر کنم کمه موفق و مستدام باشید
     

    ع ر محبوب نیا

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/01/03
    ارسالی ها
    364
    امتیاز واکنش
    5,375
    امتیاز
    441
    سن
    60
    محل سکونت
    رشت



    سلام به شما و شبتان بخیر و شائمانی.
    مثلِ همیشه با اظهارِ نظر هاتون، شما رو در کنارم حس می کنم. در موردِ محمود که نمایندۀ نسلی از اقشارِ متوسطِ جامعه ست و بنوعی اراده ای برای کناره گیری از ریسک های اقتصادی نداره و شرایطِ زمانه و مدرنیتۀ همه گیر به این نسل تحمیل می کنه که با تصمیمهاش تکلیفشو روشن کنه و یا به مرفه هان برسه، یا به خیلِ بیشمارِ نیازمندان ملحق بشه؛ نمیشه خیلی سخت گرفت. در جامعۀ ما هر روز افرادِ زیادی به این عقوبت دجار میشن. از گل کوئست گرفته، تا حبابِ مسکن و بورس و سهام و، پیش خرید و هزار موردِ دیگه...
    در موردِ مریم هم، همونطوری که در پاسخ به خانمِ تکلیمی گرامی عرض کردم، میشه بخشیدش. مشروط به اینکه بفهمیم آیا حرفاش از ته دله و تکرارش می کنه، یا از ناراحتی زیاد جوش آورده و کلافه شده. که اگر موردِ دوم صحیح باشه. هم محمود و هم ما می تونیم چشم پوشی کنیم!
    سپاسگذارم.
     

    م . میشی

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/01/04
    ارسالی ها
    2,751
    امتیاز واکنش
    31,388
    امتیاز
    846
    محل سکونت
    خوزستان
    سلام و خسته نباشید استاد

    در برابر جادوی قلمتون حرفی برای گفتن ندارم و زبونم قاصره

    من خیلی از پستها رو عقبم و چون پستها بلندن هر پست رو طی دو روز تقریبی میخونم

    اما فعلا اومدم تا اعلام حضور کنم و بگم همچنان با قلمتون همراهم

    موفق باشید
     

    ع ر محبوب نیا

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/01/03
    ارسالی ها
    364
    امتیاز واکنش
    5,375
    امتیاز
    441
    سن
    60
    محل سکونت
    رشت


    سلام به شما دوست و خواهرِ گرامی و سخت کوشم
    متشکرم از حضورتون. و ممنونم که خیالم رو راحت کردین. باور کنین من دلم به شما جند دوستِ عزیزم خوشه و وقتی اسمتون رو زیر پست هایی که میگذارم، نمی بینم، خیلی احساسِ تنهایی می گنم. زنده باشین و بازم سپاسگذارم.
     

    گیسو3

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/01/04
    ارسالی ها
    543
    امتیاز واکنش
    2,946
    امتیاز
    561
    محل سکونت
    تهران
    سلام استاد گرامی خسته نباشید خب همیشه تا بوده معمولا دامادها بعد از مرگ پدر زنشون دغدغه اینو دارن که نکنه حق زنشون توسط برادر زن یا برادر زنها خورده بشه از اون پدر خدایا چه دخترایی هردو چاپلوس به داماد جماعت که نمیشه خورده گرفت اما دخترا واقعا با چاپلو سی هاشون دل ادمو بدرد میارن و هاجرم خب حق داره اول از اینکه داستانه پول رو کامل متوجه نشده خستس ذهنش تمیتونه درست تصمیم گیری کنه نبود مرتضی هم مزید برعلت شده و خب حرف خوبی هم میزنه که شاید دوست امروزت بشه دشمنه فردات یک عمری با عزت زندگی کرده دستش جلوی کسی دراز نبود نون بازوی مردش رو خورده حالا این پول بمنزله حکم اعدام میمونه براش و محمود طفلکم کاری نمیتونه بکنه تواین وانفسا بجز اینکه پول رو برای زمینها خرج کنه وگرنه که اونم پسر مرتضاس و با عزت نفس اون پدر بزرگ شده و لی الان چاره ای نداره جز قبول این پول امیدوارم زندگی خیلی بهشون سخت نگیره مرسی استاد گرامی
     

    ع ر محبوب نیا

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/01/03
    ارسالی ها
    364
    امتیاز واکنش
    5,375
    امتیاز
    441
    سن
    60
    محل سکونت
    رشت



    سلام و شب تون بخیر.
    همۀ حرف هاتون رو می پسندم و از اینکه اینطور دقیق، ماجرا رو پیگیری می کنید، خوشحالم. در موردِ دخترا؛ همۀ تلاشِ من اینه که رمان رئال و واقعی باشه. شاید بعضی وقتا بُعدی از یه شخصیت، موردِ پسند نباشه؛ اما مهم اینه که این آدما با این خصوصیاتِ ضد و نقیض دور و برمون هستن. در موردِ محمود هم نگران نباشین، با پستی که امشب گذاشتم، همۀ مشکلاتش حل میشه. مشتاقم فردا شب، نظرتون رو بخونم. پایدار باشین.
     

    م . میشی

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/01/04
    ارسالی ها
    2,751
    امتیاز واکنش
    31,388
    امتیاز
    846
    محل سکونت
    خوزستان
    سلام استاد گرامی خسته نباشید

    شرمندم اگه گرفتاری روزمره نمیذاره تندتر سر بزنم

    قلمتون اونقدر قشنگ رو کاغذ میچرخه که من با خوندن

    هر پست از رمانتون خودم رو توی اون روستا حس

    میکنم و این تو دلم مونده بود که بگم چقدر دلم هوای

    یه زندگی روستایی میکنه با همه ی کمبودها و بود و

    نبودشون و این حس فقط و فقط نتیجه ی قلم جادوگر

    شماست موفق باشید
     

    گیسو3

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/01/04
    ارسالی ها
    543
    امتیاز واکنش
    2,946
    امتیاز
    561
    محل سکونت
    تهران
    سلام استاد گرامی خسته نباشید چقدر حس خوبی بود وقتی محمود وارد زمین هاش شد و دید مردم چطور باهم و در کنارهم بهش کمک میکنن تا گوشه ای از مشکلات محمود رو کم کنن چقدر حاج گلا مرد دنیا دیده و عاقلیه که با این کارها همبستگی رو تو روستا ایجاد میکنه صمیمیتی که بعد از مرتضی بوجود اومده خیلی ستودنیه خیلی خوبه که همه ما بوقت مشکلات و گرفتاری بهم کمک کنیم و یاد همدیگه باشیم میتونم بگم این پست خیلی پست زیبایی بود سرشار از مهربانی و نوع دوستیه وخب هاجرم درسته قضاوت بدی کرده اما اونم حق داره چون خیلی چیزها رو به چشم دیده یا بگوش شنیده میترسید که این مردم فردا کارهاشون رو چماق کنن و بزنن توی سر محمودو هاجر که خداروشکر معلوم شد این مردم میخوان که روستا و مردمش سرپا باشن کاری که فکر میکنم تا مدتها از اذهان مردم دور نشه و مردم روستا بخوان که تو هرکار خیری ازهم پیشی بگیرن و پست 13واقعا ادمیزاد همیشه تو اوج مشکل و تنهایی یاد روزهایی میفته که چقدر خوب بودن و چه زود گذشتن بدونه اینکه متوجه گذرشون بشیم و چقدر دلمون میخواد که اون روزها تکرار بشه ادمها وقتی پا به سن میذارن خیلی بیشتر بیقرار دیار خودشون میشن و دلشون میخواد که به دیار خودشون برگردن و واقعا محمود اهل بسازو بفروش نیست چون تواین کار همه خوب میدونیم چقدر حلال و حروم میشه و کسی که اهل دروغ و حروم خوری نباشه نمیتونه تو این کار پیشرفت کنه و مقوله هالک رو خیلی جالب نوشتید بله مثل هالک پیشرفت میکنن اون برای زندگی مردم و اما این هالکها که امروزه بجون مردم افتادن برای بدبختی مردمن و حروم خوریه بیشتر مرسی استاد ممنون از رمان زیباتون
     

    م.کهکشان

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/01/03
    ارسالی ها
    169
    امتیاز واکنش
    554
    امتیاز
    266
    محل سکونت
    تهران
    سلام منم ازاین به بعداستادخطابتون می کنم که واقعا شایسته ش هستید.خیلی ازاین پست های اخیرممنونم.واقعازیبابود.من که موقع خوندن پست همبستگی مردم کلی حس تجربه کردم،اولش که محمودازخواب بیدارشدونگاه زیبایی به احساسات مادرش داشت،کلی لـ*ـذت بردم ولبخندمی زدم ،ازاینکه شماافکار سگ باوفای اونها روهم مینویسیدلذت می بردم وحتی غرغرمرغ ها که بهشون برخورده بود و خروس که به خودش می بالید.این پست بااومدن حسین وشیطنت هاش لبخندموپررنگ ترکردوبعدهم که اون ایثار فوق العاده.واقعابغض کرده بودم موقع خوندنش،فکرنمی کردم انقدرتحت تاثیرقراربگیرم،حالم خوب شدواقعا...شیطنت دخترا،رقابت مردها،احساسات محمودوهاجر،همش عالی نوشته شده بودواون جمله محمود هم به بهترین شکل موضوع روتوضیح داده بود،
    من هم دوست داشتم اونجامی بودم واون همه شادی روحس می کردم.عالی بود،عالی.
    تورمان دنیای پنهان خانم تکلیمی آرمانشهری ترسیم شده به اسم دی آ .که دراونجاهمه طبق فطرتشون عمل می کنن.مردم روستاهم بنظرم کاملاطبق فطرت وذاتشون این کاروکردن،که باعث می شدانقدرحس رضایت داشته باشن ازاین کارولذت ببرن.
    درمورد مدرنیته وهالک شدن هم باهاتون موافقم.ماادعای انسانیت داریم ولی اگه واقعابه خودمون نگاه کنیم هیچ اثری ازاین ادعادروجودمون نیست.مایی که هرشب خیلی راحت خبرهزاران قتل وکشتاروجنگ رومی شنویم وبه راحتی هم ازش می گذریم،مایی که به راحتی دربرابردرد بقیه "به من چه؟"ای میگیم وتمام.
    شما خیلی زیبادارین به ما همه چی رونشون میدین.خیلی ممنونم ومنتظرادامه داستان هستم.:aiwan_light_soldier_girl:
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا