سلام به شما.
بله، شاید تعدادِ زیادی از آدمها وقتی دست به کارِ احمقانه ای می زنند، نمی دانند که در واقع به اولین کسی که ظلم می کنند، روحِ خود است و با عملی که مرتکب می شوند، خیلی چیزها، مثلِ آرامش و سعادتِ زندگی عادی و محبت ورزی را از دست می دهند. اما در موردِ مریم قضیه، کمی فرق می کند. مریم در یکی از بدترین حزیض های زندگیشان، وقتی فشار از هر طرف استخوان ها را می شکند و تحملِ دردش بسیار دشوار است، دُچارِ عکس العملی کاملاً طبیعیست. او که به لحاظ لطافتِ جنس و مسئولیتِ مادرانه، خانواده را در خطر می بیند و بخاطرِ اعتراض به این همه مشکلات، عصبی و پریشان است و در این لحطۀ بخصوص بی آنکه قادر باشد منطق را بیابد، شتابزده و احساسی رفتار می کند. عملی خطرناک. اما ذاتش پلید نیست. عشقش نمرده و دقیقاً بخاطرِ خطری که عشق و زندگیش را تهدید، می کند، عصیان کرده است. اگر این رفتار پایدار بماند، آنچه در موردش فرمودید، درست است. اما اگر بتواند جسم و روحِ آزرده اش را مدیریت کند و سمت و سویی درست در پیش بگیرد، باید رفتارش را حاصلِ یک شوک پنداشت و زیاد بر او خرده نگرفت.
در موردِ رئالیست بودنم، بسیار ممنونم که این سخن را از شما می شنوم. اما در موردِ گواهی این اثر برای آیندگان شک دارم. چون من در بهترین روزم هفت خواننده بیشتر ندارم. پس نمی توانم به این دلخوش کنم که خلقی، اثرم را ببینند.
متشکرم از شما و محبت هایتان.
دانلود رمان های عاشقانه