نقد رمان معرفی و نقد رمان (( به رنج )) | ع . ر . محبوب نیا کاربر انجمن نگاه دانلود

ع ر محبوب نیا

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/01/03
ارسالی ها
364
امتیاز واکنش
5,375
امتیاز
441
سن
60
محل سکونت
رشت
سلم به مریم بانوی گرامی
گرچه دهِ ما در هاله ای از غم و غصه تنیده شده و اتفاقی که افتاده، آنچنان دردناک است که بزودی فراموش نخواهد شد، اما عدو می تواند سبب خیر شود اگر خدا بخواهد. بعلاوه، روحِ مرتضی، سرزمین، خانواده و دسترنجش را رها نمی کند و آنقدر تأثیر گذار است که اتفاقاتِ جدیدی رُخ بدهد.
از حضورتان بسیار شاد شدم و ممنونم که فراموشم نکرده اید. متشکرم.
 
  • پیشنهادات
  • لیلی تکلیمی

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/12/30
    ارسالی ها
    785
    امتیاز واکنش
    20,382
    امتیاز
    661
    محل سکونت
    تهران
    سلام. ممنون از شما که تا این حد به نظر مخاطب احترام می ذارید. اعتراف می کنم با این که تغییر چندانی ندادید ولی آنقدر ظریف و هنرمندانه این کارو کردید که کل دیالوگ ها حس و حالشون عوض شد و به دل نشست.
    اما این پست....
    عجب نفسگیر و پر از علامت سؤال بود! حضور مریم و خانواده ش ما رو هم به اندازه ی محمود غافلگیر کرد و البته از حال رفتنش کاملا قابل قبوله، محمود تا همین جا هم زیادی محکم بوده و تحمل کرده.
    خداروشکر که خانواده ی مریم یه چیزهایی درباره ی اشتباهاتشون فهمیدن، هرچند که فاطمه نذاشت اسدالله همه چیو بگه ولی کاملا مشخص بود که سرشون به سنگ خورده و این نوید بخش روزهای خوب برای مریم و محموده. به هرحال عبدالله با کاری که کرد خیلی راحت خودش رو از چشم همه ی کسانی که تا دیروز نیمچه احترامی بهش می ذاشتن انداخت و این کاملا طبیعیه که آدم های سالم از رفتارهای ناسالم منزجر بشن.
    امیدوارم مریم با محبتش بتونه جای خالی مرتضی رو برای محمود پر کنه، هرچند که ما می دونیم هاجر هم خیلی زود به شوهرمرحومش ملحق شده و این واقعا دردناکه.
    موفق و پیروز باشید، قلمتون سبز
     

    گیسو3

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/01/04
    ارسالی ها
    543
    امتیاز واکنش
    2,946
    امتیاز
    561
    محل سکونت
    تهران
    سلام بر استاد گران قدر سایت خسته نباشید خب دوباره امشب غم از دست دادنه مرتضی اشک به چشمم اورد و قتی کسایی مثل مرتضی از دست میرن یاداوریش هم ادمو غمگین و محزون میکنه ادمهایی مثل مرتضی از جنس صدفن و تا دنیا دنیاست راستی و درستی رو در همه ادوار به گوش همگان میرسانن و ورود خانواده مریم و هم چنین غم خیلی زیادی که اسدالله داشت خیلی غافلگیرانه بود خب اسدالله چیزهایی رو میدونه که الان از فکر کردن به اونها دچار عذاب وجدان میشه و همسرش خیلی به موقع و بجا حرفای اسدالله رو جمع کرد شاید چیزایی باشه که کدورت یا بدتر ازاون رو بوجود میاورد امیدوارم که این روزهای بد بگذره و رو سیاهی برای کسی بمونه که باعث مرگ مرتضی و داغدار شدنه خانوادش شدن مرسی استاد کمال تشکرو دارم
     

    م.کهکشان

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/01/03
    ارسالی ها
    169
    امتیاز واکنش
    554
    امتیاز
    266
    محل سکونت
    تهران
    سلام.خسته نباشید.
    من ازحرف های حسین خیلی خوشم اومد.بااینکه جوانه وتجربه خاصی نداره،خیلی پخته ومتین صحبت کردوسعی کردمحمودرومتقاعدکنه.البته زندگی دراون شرایط وکارکردن مطمئناباعث می شدجوان هایی که دراون دوران بودن،خیلی زودترازمابزرگ بشن که همه چی برامون فراهمه.
    ازاینکه اون رفاقت عمیق حالا به دلیل گرفتاری های زندگی کمرنگ شده،ناراحتم.گرچه این رفاقتاهیچوقت ازبین نمیره وکافیه بازدوتادوست همدیگروببینن تا حس قلبی که به همدیگه دارن بینشون جاری بشه ویخ هارو آب کنه (:
    ازاومدن خانواده مریم هم خیلی خوشحال شدم وهمراه محمود ،ذوق کردم(: برگشتنشون پرازحس خوب بودو امیدوارکننده که شاید همه چی روبه راه میشه...
    درداستان شخصیت های فرعی روستاهم خیلی خوب تعریف شدن،من کاملاحس آشنایی دارم باهاشون و خودم رو بینشون حس می کنم.خیلی محبت های بینشون رودوست دارم.
    اون اوایل فقط قدرت قلم نویسنده وموضوع جدیدرمان باعث می شدداستان رودنبال کنم ولی الآن واقعا محمود،حسین،مریم ،هاجروهمه شخصیت هارودوست دارم ومنتظرم ببینم چه اتفاقاتی براشون می افته.ازفوت مرتضی هم واقعاناراحت شدم.
    باتشکرفراوان:aiwan_light_bye:
     

    لیلی تکلیمی

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/12/30
    ارسالی ها
    785
    امتیاز واکنش
    20,382
    امتیاز
    661
    محل سکونت
    تهران
    سلام. شبتون بخیر.
    خب کاملا می شد حدس زد که فیروزه و برادرش اصلا نیت خیرخواهانه ای ندارن و فقط مونده بود که اسدالله و فاطمه بفهمن و اینقدر ساده دل و خوش باور نباشن، وگرنه مریم که همون روز توی پارک نشون داد خوشبین نیست و تو فکر فرار از این مخمصه ست.
    با این حساب اگرچه سختی های زیادی این روزها به محمود تحمیل شده ولی به نظر می رسه صبح مرادش داره کم کم طلوع می کنه و امیدوارم زندگی در کنار مریم دوست داشتنی داغ مرتضی رو کمی التیام ببخشه.
    ممنون از شما وقلم زیباتون
     

    ع ر محبوب نیا

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/01/03
    ارسالی ها
    364
    امتیاز واکنش
    5,375
    امتیاز
    441
    سن
    60
    محل سکونت
    رشت
    سلام . خواهش می کنم. انسانِ عاقل باید پندِ نویسنده ای فرزانه رو که لطف کرده و تجربه ش رو در اختیار گذاشته بپذیره و ضمنِ احترام و سپاس، به اون عمل کنه.
    در موردی این پست، تمامِ تلاشم این بوده که داستان از واقعیت فاصله نگیره و از اینکه می بینم تا حدودی در موفق بودم، خیلی خوشحالم و البته با حمایت و حضورِ عزیزانی مثلِ شماست که برای کارهای بعدی هم قدرت و قوت می گیرم. ممنونم از اینکه هستید.
     

    ع ر محبوب نیا

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/01/03
    ارسالی ها
    364
    امتیاز واکنش
    5,375
    امتیاز
    441
    سن
    60
    محل سکونت
    رشت
    سلام به بانوی محترم. باه حق با شماست . مرگِ امثالِ مرتضی رو نمیشه به این آسونی فراموش کرد و هر اتفاقِ مثبتی که در آینده رخ بده، وجودِ این مردِ نازنین رو میشه توش مؤثر دونست. از شما متشکرم و خوشحالم که داستان رو با هم زندگی می کنیم و بد و خوبش رو حس می کنیم. حتماً روزهای شاد هم از راه می رسند. درست مثلِ زندگی واقعی و من هم از شما ممنونم که در کنارم هستید و قوت و حالِ خوش به من هدیه می کنید. سپاس.
     

    ع ر محبوب نیا

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/01/03
    ارسالی ها
    364
    امتیاز واکنش
    5,375
    امتیاز
    441
    سن
    60
    محل سکونت
    رشت
    سلام به معصومه خانمِ عزیز. ( اگر اسم رو اشتباه نکرده باشم) دوستی گرامی که بلحاظِ قدمتِ دوستی مون؛ جایگاهی ویژه داره.
    نمیدونید حرفهاتون چه تأثیری روم میذاره و تا چه حد خوشحالم می کنه. از اینکه ده کوچکمون، حالا تو خاطراتِ دوستانم جایی پیدا کرده و آدمهاش رو می شناسن و در موردشون قضاوت می کنن و دوستشون دارن و برای شادیشون می خندن و برای مرگشون گریه می کنن؛ بزرگترین افتخار نصیبِ من میشه. واقعاً یه نویسنده، دیگه چه توقع و خواسته ای میتونه داشته باشه. من ازتون متشکرم که با حرفاتون درِ باغ های زیبای بهاری رو به روم باز می کنین و منو با محبت هاتون شرمنده می کنین. متشکرم و مخلصم...
     

    ع ر محبوب نیا

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/01/03
    ارسالی ها
    364
    امتیاز واکنش
    5,375
    امتیاز
    441
    سن
    60
    محل سکونت
    رشت
    سلام و شبِ شما هم خوش.
    امشب که تو رشت برف اومده و هوا حسابی سرده، اتاقِ کارِ من گرمای زیادی پیدا کرده و اونم فقط بخاطرِ حضورِ گرمِ شما دوستانِ عزیزمه. بله همون طور که حدس هاتون همیشه درسته، اوضاع در حال تغییره، اما هنوز برگ های مهیج و اهدافِ اصلیم که در فراز های جدید مطرح میشه، رو نشده. که امیدوارم بتونم خوب و درخور ارائه شون بدم و حُسنِ نظرتون رو کسب کنم.
    من هم به نوبۀ خودم از شما ممنونم.
     

    گیسو3

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/01/04
    ارسالی ها
    543
    امتیاز واکنش
    2,946
    امتیاز
    561
    محل سکونت
    تهران
    سلام استاد ارجمند خسته نباشید خب در اینکه فیروزه صادق و جعفر نیتشون از اول شوم بود شکی نیست و من قبلا هم گفتم که اونها مریمو فقط برای اینکه روستایی هست و بساز و اروم و سرش به کار خودشه بعنوان عروس انتخاب کردن اگر میخوان ازدست اون پیرزنه بقول خودشون فلج راحت بشن خب ببرن سرای سالمندان یا پرستار بگیرن اماااااااااااااااااا این کارا چون هم هزینه داره هم به بی غیرتی محکومشون میکنه پس ترجیح میدن از دختر ساکت و ارومی مثله مریم و امثال مریمها استفاده کنن ولی خب بقول خودتون تو انتخابشون خیلی اشتباه کردن چون مریم با تمام سادگی و ارومیش زیر بار ننگ نمیره کاش که ادمها اصلشون رو هیچوقت گم نکنن و الان توی زندگیها میبینیم خیلی ها واقعا اصلشون رو گم کردن و یادشون رفته چی بودن و چی شدن خب اسدالله و فاطمه چون خودشون ادمای سادهای هستن فکر کردن که دخترشون با ادمای پولدار وصلت کنه خوشبخت میشه و خب نمیتونه پدرو مادر سختی کشیدنه اولادشو ببینه بنظر خودشون اونا هم ادمای خوبی بودن و دخترشونو خوشبخت میکردن و از منظر دیگه عبدالله میدونست نیت این ادما چیه برای ضربه وارد کردن به محمود مریمو به اونها معرفی کرد که بعدها بگوش محمود برسه که مریم در عذابه خوشبخت نشده و از این طریق محمودرو عذاب بده که خداروشکر به نیت پلیدو شومش نرسید خب انگار که دیو بیرون از میدون شد و فرشته دوباره وارد میدون متشکرو سپاسگزارم
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا