نقد رمان معرفی و نقد رمان (( به رنج )) | ع . ر . محبوب نیا کاربر انجمن نگاه دانلود

M-alizadehbirjandi

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2015/12/05
ارسالی ها
1,810
امتیاز واکنش
25,474
امتیاز
1,003
سلام خسته نباشید ..نثرتون و موضوع رمان خیلی جاب و خوندنیه ..فظا سازی عالی داره و من لـ*ـذت بردم از توصیف هایی که به کار بردید و این نشونه قلم توانای شماست ..منتظر هستم برای ادامه رمانتون ..موفق باشید
 
  • پیشنهادات
  • ع ر محبوب نیا

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/01/03
    ارسالی ها
    364
    امتیاز واکنش
    5,375
    امتیاز
    441
    سن
    60
    محل سکونت
    رشت
    سلام و عرض ادب.
    همۀ کسانی که زندگی رو بطورِ حقیقی می بینن، میدونن که خیلی از آدمها، پشتِ خواسته های ظاهری، امیالِ نهانی دارن که براشون پر اهمیت تره. بقولِ شما اگه آدمهای ساده دچارِ غفلت نشن و گولشونو نخورن؛ حالا چه سرسپرده در بیان، و چه خودشونو گم کنن و تبدیلِ به یه موجودِ فخر فروش و از خود راضی بشن، از ریزشِ اخلاقی جامعه، در بسترش، که بنیانِ خانواده ست جلو گیری میشه. که البته معمولاً بر خلافِ مریمِ روستایی ما که عشق و صداقت رو به هر چیزِ دیگه ای ترجیح میده؛ خیلیا نمی تونن چنین تصمیمی بگیرن و تو این دام میفتن و تا آخرِ عمر توش دست و پا می زنن و نمی فهمن چی شد، کی بودن، و کی شدن.
    من هم متشکر و سپاسگذارم.
     

    ع ر محبوب نیا

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/01/03
    ارسالی ها
    364
    امتیاز واکنش
    5,375
    امتیاز
    441
    سن
    60
    محل سکونت
    رشت
    سلام به شما دوستِ عزیز که به جمع ما پیوستین.
    دلگرم و خوشحالم از حضورتون. از اینکه بمن لطف دارین، بسیار سرفرازم و خدارو شکر می کنم که آنقدر جوهر تو وجودم خلق کرده که بتونم دوستانِ خوبی مثلِ شما رو جذب کنم. امیدوارم همیشه سلامت و پایدار باشین و منو از لـ*ـذتِ حضورتون بهره مند کنین. دوستِ کوچکتان
     

    لیلی تکلیمی

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/12/30
    ارسالی ها
    785
    امتیاز واکنش
    20,382
    امتیاز
    661
    محل سکونت
    تهران
    سلام و درود بر شما استاد عزیز
    راستی که جادوی قلم شما ستودنیه، درست دو پست قبل بود که غم از دست دادن مرتضی تمام وجودمون رو گرفت و من فکر نمی کردم به همین زودی بشه با این داغ کنار اومد و لحظاتی بی اندازه شاد و فرحبخش رو تجربه کرد! این پست پر بود از حس زندگی و عشق. حاج گلاب که آدمی بوده مثل همه ی مردم، دارای خطاهایی کوچک و بزرگ اما به هرحال الان در نقطه ای از زندگی ایستاده که احترام هرکسی رو می تونه برانگیخته کنه، دست به کارهایی می زنه که تک تکشون حساب شده و معناداره، از گلریزون گرفتن برای خانواده ی مرتضی که الان زمین خوردن و نیاز به کمک و یاری دیگران دارن تا کشوندن صفرعلی به جایگاه ندامت و شرمساری و حتی جبران اشتباهاتش. و چقدر این پیرمرد زیبا و درست کارش رو انجام داد، من که عاشق حاج گلاب شدم.
    اما یه سؤالی توی ذهنم سوسو می زنه که دلم می خواد بیانش کنم هرچند که نمی دونم تا چه حد این سؤال می تونه تأثیر توی روند داستان بذاره، شاید شما برنامه ای برای این موضوع داشته باشید که من دارم عجله می کنم اما فقط دوست دارم بدونم کاری که مرتضی درباره ی خزانه کرد، آیا به یاد این مردم می مونه؟ اگرچه امروز محمود داره به هردلیلی ضرر و زیان می ده ولی شاید بعدها کاری که مرتضی کرد به عنوان یک اصل و پایه برای پیروی مردم از اون عملکرد هوشمندانه قرار بگیره.
    ممنون از قلم زیبای شما
     

    گیسو3

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/01/04
    ارسالی ها
    543
    امتیاز واکنش
    2,946
    امتیاز
    561
    محل سکونت
    تهران
    سلام جناب محبوب نیا واقعا خسته نباشید از اون حرفهای اول پست چقدر زیبا گفتید و منوبه روزهایی بردید که همیشه کنار فامیل دوستان همچنین شب نشینی ها چقدر محبتها زیاد بود حسادت کجا بود و چشم و هم چشمی وجود نداشت همه برای همنوعشون هرکاری میکردن ولی افسوس خب در مورد رمان از اینکه صفرعلی نادم و پشیمونه نشون میده که ذاتش خراب نیست خمیرش گندیده نیست فقط دهن بینه و نمیتونه بوقتش جلوی رفتارناپسندشو بگیره بقول معروف جوگیر میشه و اینکه حاج گلاب اون کار ارزشمند رو برای خانواده مرتضی انجام داد نشون دهنده عقل و بزرگی اون مرد که همیشه براساس دانایی و درایتش همه کاری انجام میده و نمونش همین که بر خلاف عبدالله رعایت سن و سال خودشو میکنه چون ادمیزاد اگر خودش به خودش احترام بذار دیگران هم بهش احترام میذارن و کشوندنه صفرعلی بوسط قهوخونه برای شمارش پولها باعث میشه که صفرعلی دوباره جایگاه خودشو پیش مردم بدست بیاره و از اذهان مردم روستا پاک بشه که یک وقتی تو همین قهوخونه صفر علی با مرتضی چیکار کرده و این باعث میشه که بار عذاب وجدانش کمتر بشه و این پیر مرد دانا و عاقل نشون داد که چقدر اتحاد بین مردم روستا و شادیشون براش مهمه و میخواد تو روستا جا بنداز که اگر کسی همچین مشکلی براش پیش اومد مردم قبل از اینکه حاج گلاب دست بکار بشه خودشون عهد دار این کارهای خیر بشن و دقیقا منم سوال خانم تکلیمی رو دارم درمورد کار هو شمندانه مرتضی در مورد خزانه مرسی استاد از وقتی که بی چشم داشت برای ما میذارین
     

    ع ر محبوب نیا

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/01/03
    ارسالی ها
    364
    امتیاز واکنش
    5,375
    امتیاز
    441
    سن
    60
    محل سکونت
    رشت
    سلام همراه با ناب ترین حسی که دوست، تقدیمِ دوست می کند.
    من یک رمانم را در سایتِ قبلی تاپیک کردم، بی آنکه صفحۀ نقدی داشته باشم و هرگز با این حجم از خوشی و لـ*ـذت؛ که بواسطۀ وجودِ دوستانِ عزیز و خوبم، ایجاد شده، تجربه نکردم. البته تصمیم دارم بعد از خاتمۀ به رنج آن کار را هم ارائه کنم، تا خاطرۀ گذشته را از یاد ببرم.
    در موردِ حاج گلاب که نمایندۀ مردمی باتجربه و رهبر و تاثیرگذار بر زندگی مردم و حل و فصلِ دلگیریها و اختلافات و ... بعنوانِ ریش سفید است، یک روزی بسیار زیبا و مفید، در کنارِ مردم حضور داشتند و هدایتشان می کردند. اما امروزه بدلیلِ تغییر شیوۀ زندگی، و رفتارها، شاید کمتر جائیست که هنوز ریش سفیدان از قدر و منزلتِ خویش برخوردار باشند. خوشحالم که دوستش دارید و مطمئن باشید در آینده بیشتر به او علاقه مند خواهید شد. من هم از شخصیتِ این پیرمردِ آرام و خوش قلب بسیار راضیم و دوستش دارم.
    اما پاسخ به سئوالتان: امروزه اگر در بهار، سفری به گیلان داشته باشید، هیچ شالیزاری را نخواهید یافت که با روشی غیر از آنچه مرتضی جانش را بر آن گذاشت، عمل نکند. مرتضی موفق شد و این روش خیلی زود بصورتِ سنت درآمد. البته مرتضی نمایندۀ سمبلیکِ کس یا کسانیست که در این کار تلاش کردند و آن را ابدا نمودند.
    موضوعِ ضرر و زیانِ محمود هم اتفاقِ مستقلی ست که متاثر از تحولات و بحران های اقتصادی و تحریم ها و رکودِ یک مقطع از تاریخِ اقتصادی این مرز و بوم است و هیچ ربطی به شیوه های کارکشاورزی ندارد. البته خوشبختانه امروز اتفاقاتِ خوب و امیدوار کننده ای در شُرفِ تکوین است که بنظر می رسد، حتی در کسبِ سودِ کشاورزان هم مؤثر باشد.
     

    ع ر محبوب نیا

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/01/03
    ارسالی ها
    364
    امتیاز واکنش
    5,375
    امتیاز
    441
    سن
    60
    محل سکونت
    رشت



    سلام
    بسیار شادی آفرینه که حرفِ دلِ آدم به دلِ دوستانش بشینه. بله ما روزای خوبی رو از دست دادیم و به خاطراتمون پیوسته که شاید دیگه تکرار نشه. اما من دارم با تمامِ توانم برای بازگشتِ اون روزا، تو جامعۀ کوچکی که من یا هر کدوم از خواننده های به رنج توش هستن؛ تلاش می کنم. هدفم از بیانِ احساسم اینه که بایادآوری اون حال و هوا، خواننده م رو ترغیب کنم به کاری بزرگ، به تلاشی برای عشق ورزی، برای محبت و برای دوست داشتنِ آدمها. حتی اگر مثلِ صفرعلی تنبل و دهن بین و پراشتباه باشن رو بیاره.
    دوستِ عزیزم، باور کنین من تو زندگی خودم تجربه کردم. تا وقتی نتونستم کسی رو که به من ظلم کرده ببخشم؛ خودم در عذاب بودم و حسِ انتقام جویی مدام آزارم داده. ولی از وقتی که بخشیدم، آرامش به من لبخند زده و منو در آغـ*ـوش گرفته. امیدوارم همه مون بتونیم گذشته ها رو با خوشی هاش دوباره احیا کنیم.
    در موردی سئوالتون، در پاسخ به خانمِ تکلیمی جواب دادم. متشکرم از حضورتون.
     

    گیسو3

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/01/04
    ارسالی ها
    543
    امتیاز واکنش
    2,946
    امتیاز
    561
    محل سکونت
    تهران
    سلام استاد گرامی خوبید خب بالاخره حدسامون درست از اب در اومد که کار عبدالله و مختار بوده اینجور که مختا رعذاب وجدان داره و ترسیده نشون میده خمیر مایش از اول بد نبوده اما مستعد بد شدن بوده کسی مثل عبدالله که سنی ازش گذشته هرکاری که انجام بده حتی نا شایسترین کارهارو برای خیلی ها ناشایستیه این کارها معلوم نیست چون سن و سال داره پیش خودشون فکر میکنن اشتباه نمیکنه و راه درست رو میره ولی متاسفانه وقتی میفهمن که دیگه دیر شده مثل مختار که الان یک مرگ یا قتل نا خواسته گردنش افتاده دزدی کرده و خزانه مرتضی رو از بین بـرده وقتی فکر میکنم میبینم تا کجا یک ادم میتونه پست باشه که بخاطر کینه توزی باعثه مرگ یک ادم بشه چقدر باید انتقام کورش کنه که حتی به نابودیه یک ادم دیگه دست بزنه تو این سن که همه باید بهش احترام بذارن و هواشو داشته باشن از چشمه همه افتاده و هیچکس چشم دیدنش رو ندارن همون ادمایی که وقتی بخاطر بارندگی همش تو قهوه خونه مینشستن و به حرفها و مسخره کردنای عبدالله بابت کار مرتضی از سر تفریح میخندیدن حالا عبدالله رو ادمم حساب نمیکنن خوارو ذلیل شده و حالا خودش شده ملعبه دست دیگرون خدایی تا کی دورویی همونهایی که وقتی مرتضی رو میدیدن در گوش هم پچ پچ میکردن همونهایی که وقتی مرتضی زد تو گوش عبدالله خیلی بهشون برخورد وبهشون برنخورد که عبدالله حیثیت یک مرد رو چطور به تاراج برد تنها کسی که از اولم سکش یک رو داشت فقط حاج گلاب نازنین بود اقای محبوب نیا حرف در مورد رمانتون خیلی زیاد انقدر که ادم دوست داره ساعتها در موردش حرف بزنه بحث کنه گفتمان کنه این رمان برای کسایی تو سن ما بسیار زیباست و من بازهم از شما صمیمانه سپاسگزارم بابت این رمان زیبا که مارو به سالهایی میبره که مادر بزرگ و پدر بزرگهامون بودن و از پهلونی جونمردی وهمه چی میگفتن ارتباطی که با این رمان و همچنین گل حسرت خانم تکلیمی پیدا کردم خیلی بیشتر از رمانهای دیگس خدا قوت موفق و پایدار باشید
     

    لیلی تکلیمی

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/12/30
    ارسالی ها
    785
    امتیاز واکنش
    20,382
    امتیاز
    661
    محل سکونت
    تهران
    سلام.
    کاملا طبیعیه که عبدالله گرفتار عذاب وجدان بشه چون به هرحال با تمام خباثت هاش هنوز یک انسانه و هراشتباهی کرده از سر کینه توزی های احمقانه بوده، اون فلش بک به خاطره ی حمایت مرتضی هم نشون میده که عبدالله از اول هم گرفتار این خودخواهی شدید بوده و من متأسفم برای مرتضی که از گرگ حمایت کرده. بعضی ها جوری هستن که اگه عسل بذاری دهنشون دستت رو گاز می گیرن. یه نمونه ش عبدالله و یکی هم..... متأسفانه مریم! اون که یه روزی به ثروت صادق پشت کرد و دل داد به محمود و گرفتاریهاش، حالا چرا باید به شیطان نفسش اجازه ی جولان بده؟ این رفتار عوامانه که کاملا از بی فکری ناشی میشه واقعا ناامیدکننده ست. چی میشه که آدمها اینجور عوض میشن؟ ما شاهد نمونه هایی از مریم بودیم، جوونهایی که با ملاکهای درستی مثل ایمان و اخلاق زندگی رو شروع می کنند اما بعد از مدتی به خاطر پول دل شریک زندگیشون رو می شکنن.
    ممنون از این نوشته ی کاملا رئال که میتونه برای نسلهای آینده حکم سند رو از زندگی امروزمون داشته باشه
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا