دلنوشته کاربران مجموعه دلنوشته چونین گفت نسترن | دینه دار کاربر انجمن نگاه دانلود

دینه دار

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/08/30
ارسالی ها
1,555
امتیاز واکنش
29,224
امتیاز
806
انتظار واژه عجیبیست
مثل معنی تنهاییست
به زودی تمام نمی شود
درد غمش تماشاییست

عشق من به تو
چه عشق زیباییست
این که من غمگینم
حاصل غم جداییست

جاده رسیدنم به تو
چه جاده بی پایانیست
اما من امیدوارم که
این یک حس خداییست

مُردم ، تو به نزدم بیا
لحظاتم بی تو کذاییست
چشمم بی تو نابینا شده
هوای هر شبش بارانیست

7 / 10 / 95
 
  • پیشنهادات
  • دینه دار

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/30
    ارسالی ها
    1,555
    امتیاز واکنش
    29,224
    امتیاز
    806
    شاید بخواهی اذیتم کنی فقط
    شاید این هم فقط یک شوخی است
    شاید فردا بیایی و باهم بخندیم
    شاید این غم خیالی بیش نیست

    همه اش فکر می کنم " چرا تنهایم؟ "
    وقتی یاد پر مهرت را در دل دارم
    وقتی فکر تو همیشه با من است
    وقتی که گفتی " تنهایت نمی گذارم "

    دانم که قلبمان با هم است اما
    درکم کن ای عشق ، که دل تنگم
    درکم کن ای یارم ؛ که شکل پاییزم
    بی تو نسترنی بی رنگِ بی رنگم

    گل نسترن عطر و بو دارد ، اما
    این گل بدون تو خار هم نیست
    هیچ است ، پوچ است ، خالیست
    لحظاتش بی تو پر از تنهاییست

    7 / 10 / 1395
     
    آخرین ویرایش:

    دینه دار

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/30
    ارسالی ها
    1,555
    امتیاز واکنش
    29,224
    امتیاز
    806
    سرم را گرم کن
    به خدا به یک نگاهت قانعم
    سرم فریاد بکش
    فقط بمان
    می دانی که رفتنت را مانعم
    می دانی ضعف من چیست
    با همان زجرم بده
    فقط پیشم بمان
    سر بگذار روی شانه ام

    10 / 10 / 95
    عید ایران باستانی شاد باد
     
    آخرین ویرایش:

    دینه دار

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/30
    ارسالی ها
    1,555
    امتیاز واکنش
    29,224
    امتیاز
    806
    امشب از آن شب های طولانی است
    آن شب هایی که حافظ می خوانی است
    از آن شب هاست که خانه تاریک است
    ولیکن صورت زیبای تو نورانی است
    چای داغ در سفره است و من تشنه ام
    اما چشمان شهلای تو بارانی است
    انار و پسته و هندوانه می خندند
    ما نمی خندیم ، غم هم پنهانی است
    شیرینی و گردو کنارهم اند ، ما جداییم
    این همان آغاز سرمای زمستانی است
    تو رو به روی من حافظ می خوانی
    این که من تنهایم از سر نادانی است
    این عاشق خسته تن را نگاه کن ، ببین
    که بی نگاهت یک بیمار روانی است
    امشب حال من خوش نیست ، غم دارم
    سببش همان که تو می دانی است
    اولین شب سرد زمستان چرا نمی گذرد ؟
    حضور تو و غیبتت خیلی ناگهانی است
    ببخش که نمی توانم سرم را بالا بگیرم
    این شرم بعد از خطا از روی کم جانی است
    صبرت تمام می شود و می روی پشت در بسته
    آه ، امشب از آن شب های طولانی است



    یلدات مبارک :) سال 95
     

    دینه دار

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/30
    ارسالی ها
    1,555
    امتیاز واکنش
    29,224
    امتیاز
    806
    دلم تنگ کسی است که
    شاید باید فراموشش کنم
    حرفشان را گوش کنم و
    شاید باید خاموشش کنم

    می دانی ؛ منتظرت هستم
    می گویند " تنها می مانی "
    منتظر یک حرف از تو هستم
    که ثابت کند من را خواهانی

    من دارم عذاب می کشم
    از این غمِ بودن و نبودن تو
    اینجایم ؛ منتظر یک لحظه
    نگاهی به من و ستودن تو

    کاش می دانستی ،ای معشوقم
    که حرف هایشان آزارم می دهد
    می گویند باید فراموشت کند قلبم
    نمی دانند نفسم بدون تو می جهد

    مرگم بدون تو امری ساده است
    مثل خوردن نوشابه و باده است
    نسترن دگر هیچ گاه خودش نیست
    بی تو شاخه گلش ؛ افتاده است

    16 / 10 / 95
     

    دینه دار

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/30
    ارسالی ها
    1,555
    امتیاز واکنش
    29,224
    امتیاز
    806
    شاید که باید می ماندم در کنارت
    شاید باید می ماندیم و غم ها را کنار می زدیم !
    شاید حق با تو بود می بایست ..
    می ماندیم و ثابت می کردیم
    که راهش را بلدیم !

    اکنون به حرفت رسیدم مرا ببخش
    راه بازگشت و پل هارا خراب کردم مرا ببخش !
    مرا فراموش کن و ادامه بده اما
    اول مرا به جان عشق در هر دم و باز دم ببخش !

    16 / 10 / 95
     

    دینه دار

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/30
    ارسالی ها
    1,555
    امتیاز واکنش
    29,224
    امتیاز
    806
    همیشه با خودم فکر می کنم
    که چه می شد ..
    اگر زندگی مثل یک سیگار می بود
    طول عمرمان مثلِ
    قلم یا یک خودکار می بود
    زندگی را هر وقت که می خواستی
    می کشیدی و همه اش تمام می شد !
    عمرت را هر وقت که دلت گرفت
    می نوشتی و جوهرش تمام می شد !
    همیشه با خودم فکر می کنم ..
    چه می شد اگر اشک مثل لبخند بود ؟
    یا که شادی با دوستان مثل
    طعم تلخ آویشن گند بود ..
    آن وقت جای تظاهر با لبخندم
    مجبور بودم کنارت اشک بریزم
    سیگارم را روشن و کنم و فورا
    از شادی کنار دوستانم بگریزم
    چه می شد اگر من کنار تو بودم ؟
    مثل گل که همیشه کنار پروانه است
    چه می شد اگر مرا ندید نمی گرفتی ؟
    نمی گفتی که این ها حرف های شبانه است
    می خواهی سیگارم را تمام کنم ؟
    که زندگی ام به پایان برسد ؟
    می خواهی من دیگر نباشم و
    وضع از بد به بحران برسد ؟؟!

    16 / 10 / 96
     
    آخرین ویرایش:

    دینه دار

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/30
    ارسالی ها
    1,555
    امتیاز واکنش
    29,224
    امتیاز
    806
    هوای هوا ، امشب بارانیست .
    مازندران را به خاطر دل پاک و همیشه گریانش دوست دارم .
    شاید ، خواهرش " رشت " هم گریه بسیار بکند
    اما گریه های مازندران در خیابان های کثیف چیز دیگریست !
    گرچه ، حتی زمین کشاورزی را ناکار بکند .

    مازندران را به خاطر دور بودنش از تو دوست دارم
    این که هر چه بدوم هم به تو نمی رسم
    این که از تو دور است و اعصابم را متلاشی می کند
    این که نیست هر چه از تو می خواهم در دست رسم !

    مازندران را برای دویدن در جنگل هایش دوست دارم
    جنگل هایی که نیست بی تو تماشایی
    جنگل هایی که می برد مرا به ژرف خیال
    به خیال این که من کجایم و تو کجایی !

    مازندران را به خاطر سبزی دشت هایش دوست دارم
    به من اجازه می دهد که آن را به تو تشبیه کنم
    تو یک درخت سبزی ؛ که در من ریشه دارد
    آن قدر در من اثر کردی که نمی توانم آن را توجیه کنم ..

    مازندران را برای آرامش دریایش دوست دارم
    خزری که می میرم اگر تمام شود !
    اگر خشک شود من هم خشک می شوم
    مثل قصه ما که بی تو تهش درام شود

    دریای مازندران سرشار از سکوت است
    سکوتی که صدای موج ایجادش می کند
    سکوتی که به من اجازه می دهد به تو فکر کنم
    مثل اسفندی که زمستان را
    ... از غم و خشم تنهایی تبدیل به مردادش می کند !

    20 / 10 / 95
    01 : 6 عصر
     
    آخرین ویرایش:

    دینه دار

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/30
    ارسالی ها
    1,555
    امتیاز واکنش
    29,224
    امتیاز
    806
    مثل الکتریسیته شده ام ..
    چه بخواهم و چه نخواهم .. ناخواه به یک چیز دیگر تبدیلم می کنند .
    از الکتریسیته به نیروی خوشحال حرکتی
    از الکتریسیته به نیروی مهربان نورانی
    از الکتریسیته به نیروی پر جنب و جوش گرمایی

    من در ذهنم الکتریسیته را نیرویی خسته تصور کرده ام .
    الکتریسیته ؛ انسانی است که از همه چیز خسته شده است
    و برای این که به دیگران و خودش بفهماند که خوب است
    به نیروی های دیگر تبدیل می شود .
    الکتریسیته آن قدر خودش را تبدیل کرد و دوباره خودش شد که حالا
    خودشان او را تبدیل می کنند .

    الکتریسیته دیگر مشکلی ندارد ..
    غیر از این تبدیل های ناگهانی
    دست از سرش بردارید
    به خدا الکتریسیته گناهی ندارد !

    20 / 10 / 95
    35 : 8 شب
     

    دینه دار

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/30
    ارسالی ها
    1,555
    امتیاز واکنش
    29,224
    امتیاز
    806
    آدمی که به خدا اعتقادی ندارد
    برای باز کردن آدم ها از سرش
    در زمان بی حوصلگی
    همه را به همان خدا قسم می دهد
    جالب است !
    همه دارند از اعتقاد مردم به خدا سو استفاده می کنند ..
    حتی من ..
     

    برخی موضوعات مشابه

    Z
    پاسخ ها
    35
    بازدیدها
    1,552
    Zhinous_Sh
    Z
    بالا