ترجمه اسپانیایی اشعار فارسی|لیالی کاربر نگاه

  • شروع کننده موضوع ZahraHayati
  • بازدیدها 2,214
  • پاسخ ها 94
  • تاریخ شروع

ZahraHayati

کاربر اخراجی
عضویت
2016/07/03
ارسالی ها
5,724
امتیاز واکنش
58,883
امتیاز
1,021
مکن ای دوست غریبم سر سودای تو دارم
من و بالای مناره که تمنای تو دارم

ز تو سرمست و خمارم خبر از خویش ندارم
سر خود نیز نخارم که تقاضای تو دارم

#مولانا

No, mi extraño, tengo una cabeza para ti Yo y la parte superior del minarete que deseo para ti No sé sobre mí No bebo mi cabeza cuando te pregunto
 
  • پیشنهادات
  • ZahraHayati

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2016/07/03
    ارسالی ها
    5,724
    امتیاز واکنش
    58,883
    امتیاز
    1,021
    بت بی‌نقش و نگارم جز تو یار ندارم
    تویی آرام دل من مبر ای دوست قرارم

    ز جفای تو حزینم جز عشقت نگزینم
    هوسی نیست جز اینم جز از این کار ندارم

    #مولانا

    No tengo idea, pero te amo Soy tan dulce contigo No te perdono, pero tu amor No hay forma de que yo haga nada más que esto
     

    ZahraHayati

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2016/07/03
    ارسالی ها
    5,724
    امتیاز واکنش
    58,883
    امتیاز
    1,021
    با عطر حضور تو
    به انتظار صبح نشسته ام
    بیا....
    و خانه ام را روشن کن
    من با تو چشمهایم را
    به روی زندگی
    باز می کنم.

    #مهناز_حسینی

    Con el perfume de tu presencia Estoy esperando la mañana Vamos ... Enciende mi casa Estoy contigo en mis ojos A la vida Abro
     

    ZahraHayati

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2016/07/03
    ارسالی ها
    5,724
    امتیاز واکنش
    58,883
    امتیاز
    1,021
    قصدِ من
    فریبِ خودم نیست!
    اگر لب‌ها دروغ می‌گویند
    از دست‌های تو راستی هویداست
    و من از دست‌های توست که سخن می‌گویم
    دستانِ تو..
    خواهرانِ تقدیرِ من‌اند.

    #احمد_شاملو

    Mi intención ¡No me estoy engañando a mí mismo! Si los labios están mintiendo Está claro de tus manos Y estoy hablando de tus manos Tus manos Hermanas son honradas.
     

    ZahraHayati

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2016/07/03
    ارسالی ها
    5,724
    امتیاز واکنش
    58,883
    امتیاز
    1,021
    زمستان
    گرمترین فصل سال است!
    وقتی
    درخت ها
    لباس هایشان را
    در می آورند
    و تو
    برای اولین بار
    دستم را می گیری..!

    #محسن_حسینخانی

    Invierno ¡La temporada más calurosa del año! Cuando Árboles Su ropa Ellos traen Y tu Por primera vez Toma mi mano ...
     

    ZahraHayati

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2016/07/03
    ارسالی ها
    5,724
    امتیاز واکنش
    58,883
    امتیاز
    1,021
    یک عشق بی‌ملاحظه چون تیغ بر گلوست
    فریاد اگر نمی‌کشم از ترس آبروست

    این سمت، دشمنان قسم‌خورده در کمین
    آن سو کشیده‌اند کمان‌ ابروان دوست

    وقتی پلی شکسته، فقط مانده پشت سر
    ناچارم از ادامه‌ی راهی که پیش روست

    بشکن مرا؛ بدون تو یک مُهر باطلم
    بیهوده‌ام شبیه نمازی که بی‌وضوست

    پیرم ولی هنوز جوانی نکرده‌ام
    این تاک کهنه را قدحی تازه آرزوست

    خود را به حجم خالی من واگذار کن
    ای باده‌ای که جای تو آغـ*ـوش این سبوست ...

    #اعظم_سعادتمند

    Es un amor encantador, como una cuchilla en mi garganta Grita si no te deshonro Este lado, enemigos jurando en emboscada Están arqueados con la ceja de un amigo Cuando el puente se rompe, simplemente queda atrás Tengo que seguir el camino por delante Rompeme, tienes un sello sin ti En vano, es como una oración que es nula Todavía soy joven pero no soy joven Esta vid vieja es nueva Dame tu espacio vacío Los vientos que te abrazan este lugar ...
     

    ZahraHayati

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2016/07/03
    ارسالی ها
    5,724
    امتیاز واکنش
    58,883
    امتیاز
    1,021
    به شانه ام زده ای
    که تنهائی ام را تکانده باشی !

    به چه دلخوش کرده ای ؟!
    تکاندن برف از شانه های آدم برفی ؟!

    #گروس_عبدالملكيان

    Tienes tu hombro ¡Sé un hombre solitario! ¿Qué te gustó? ¿Sacudiendo la nieve de los hombros de un muñeco de nieve?
     

    ZahraHayati

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2016/07/03
    ارسالی ها
    5,724
    امتیاز واکنش
    58,883
    امتیاز
    1,021
    الفبا برای سخن گفتن نیست
    برای نوشتن نام توست،
    اعداد؛
    پیش از تولد تو به صف ایستادند
    تا راز زاد روز تو را بدانند.


    #شمس_لنگرودی

    El alfabeto no es para hablar Para escribir tu nombre, Números; Antes de tu nacimiento, te quedaste en la cola Para conocer el secreto de tu día.
     

    ZahraHayati

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2016/07/03
    ارسالی ها
    5,724
    امتیاز واکنش
    58,883
    امتیاز
    1,021
    ای باد اگر به گلشن احباب بگذری
    زنهار عرضه ده بر جانان پیام ما

    گو نام ما ز یاد به عمدا چه می‌بری
    خود آید آن که یاد نیاری ز نام ما

    # حافظ

    Oh, relájate si vas a Golshan Envianos tu mensaje ¿Cómo llamas nuestro nombre deliberadamente? Se trata de sí mismo que no recuerdas nuestro nombre
     

    ZahraHayati

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2016/07/03
    ارسالی ها
    5,724
    امتیاز واکنش
    58,883
    امتیاز
    1,021
    ما را به جهان حواله کم کن
    ای جان چو که من نه زین جهانم

    بگشای رهم که تا سبکتر
    جان را به جهان جان رسانم

    #مولانا

    Llévanos al mundo Oh John, no soy mi silla de montar Abre hasta el encendedor Yo vivo en el mundo
     

    برخی موضوعات مشابه

    پاسخ ها
    33
    بازدیدها
    928
    بالا