ZahraHayati
کاربر اخراجی
- عضویت
- 2016/07/03
- ارسالی ها
- 5,724
- امتیاز واکنش
- 58,883
- امتیاز
- 1,021
قصيدة أمس إتصلت بالأمل
أمس اتصلت بالأمل!
قلت له: هل ممكن
أن يخرج العطر لنا من الفسيخ والبصل؟
قال: أجل.
قلت: وهل يمكن أن تشعَل النار بالبلل؟
قال: أجل.
قلت: وهل من الحنظل يمكن تقطير العسل؟
قال: نعم ..
قلت: وهل يمكن وضع الأرض في جيب زحل؟
قال: نعم، بلى، أجل ….
فكل شيء محتمل.
قلت: إذن حكام العرب سيشعرون يوما بالخجل ؟
قال:ابصق على وجهي
إذا هذا حصل.
…………
زنگی زدم به آرزو دیروز
گفتم بدو که ممکن است آیا
از ماهی خشکیده و پیاز
بوی خوشی بیاد؟
گفت بلی ای یار من میاد
گفتم که میشود آیا
زد آتشی بر آب؟
گفتا آری می شود
آتش زد اندر آب
گفتم که ممکن است
از حنظل تلخی چکد عسل
گفتا بلی چکد
گفتم که میشود گذاشت زمین را
در جیب آن زحل؟
گفتا آری… بلی.. شود
هر چیز می شود
گفتم که پس حکام عرب
هم روزی شوند خجل
گفتا بر چهره ام تفو بکن
گر این مهم شود…،
شعر از احمد مطر