دلنوشته کاربران مجموعه دلنوشته دل±خنده...دل±اشک | ترنـــم کابر انجمن نگاه دانلود

[Taranom.ES]

هر شبانه روز که می گذرد
گاه بی آنکه حتی بدانیم
کودک تر می شویم در عواطفمان و بزرگتر در منطقمان
این یعنی جدال هم سخت تر می گردد
میان عقل و دل
هر شبانه روز که می گذرد
آدم های بزرگ تری می شویم با دل های کوچک تر...


#ترنم​

 

[Taranom.ES]

زندگی، قلب است
ضربانش در فرازو فرود
گاهی تند ، گاهی کند.

زندگی، تپنده است
گاهی دردها، ناراحتی ها و نگرانی ها، بازش می دارند
آن گاه دیگر چیزی به چشمان آدمی زیبا نیست
دیگر چیزی به دل آدمیت نمی نشیند
وقتی زیبایی ها را نمی بینیم ،
یعنی قلب خود را کشته ایم.

زندگی، نیاز به مراقبت دارد
یادمان نرود!



#ترنم​

 

[Taranom.ES]

در پیاده روهایی که به تو ختم می شوند راه می روم
چتری که به دستم می دهی را در آیینه ی آب می نگرم
نه !زل می زنم
چتر با تو رفیق و به دستان من بیگانه است...
انگار خوب می فهمد که بین من و باران قرار گرفته است
برای دلم
باران، فصل به فصلش فرقی ندارد،همیشه خوبست
اما راستش با تو بهتر است ...

#ترنم​

 

[Taranom.ES]

گروهی از آدم ها براین باورند که زندگی بی معنی و پوچ است و گروهی هم آن را به خودی خود، پرمعنا و عمیق می دانند.

اما تنها یک چیز می دانم و آن هم این است که هرانسانی باید خودش، معنایی به زندگیش ببخشد.



#ترنم​

 

[Taranom.ES]

دلتنگی،
چشمی است که باز و بسته اش فرقی ندارد
تمام تصاویر و واژه ها رژه می روند در سربازخانه عقلت, در میکده ی قلبت و در آرامگاه روحت...
دلتنگیست دیگر،
حساب و کتاب سرش نمی شود.

#ترنم​

 

[Taranom.ES]

شکر تو هزاران بار هم که باشد کم است
شکر تو باید بی نهایت باشد
بی نهایت غرق باید شد در تو
بی نهایت گوش باید سپارد به تو
بی نهایت سخن باید گفت با تو
بی نهایتی
و از کشف هر روزه ی تو به شوق می آیم
چنانی که مرا به حضور دوباره ات می خوانی
تو را دوست دارم

شکر.



#ترنم​

 

[Taranom.ES]

سكوت كه ابرو در هم كشيد
ابر شد و باريد
تمام بغض هاى خاكسترى را



#ترنم​

 

[Taranom.ES]

به غار تنهایی سری بزن
در میان روزمرگی هایت ، در کوچه خیابان های پرازدحام زندگی
غار
غربت آدمی است از عادات تا رسیدن به رهایی
غار هم فرصتیست!



#ترنم​

 

[Taranom.ES]

شک می کنم
دری به رویم می بندم
اشک ها روان
دری دیگر می گشایم
اندیشه ها به باد
هزاران هزار در پشت سر هم
باز می کنم
صید اندیشه ها
می کوبم
پریشانی
می بندم
زخم ها
و
گشوده
بسته
...

در پس کدامین در انتظار خودم را می کشم؟

من کجایم؟





#ترنم​

 

[Taranom.ES]

رنگ ها به میهمانی بودند
سفید در سکوت بود و سیاه در چشم
سرخ و صورتی و زردو آبی هم به رقـ*ـص و آواز و سبز هم در گوشه ای به نظاره
راستی
سیاه و سفید چه زمانی به هم ابراز علاقه می کنند؟
پیوند خوبیست به گمانم
و شاید انتهای این جهان
و قصه ی خوشیست
آنجا که بالاخره کلاغ هم بعد یک عمر آوارگی به خانه اش می رسد!



#ترنم​