خداحافظى بوق و کرنا نمى خواهد
خداحافظى
دليل، بحث، يادگارى، بـ..وسـ..ـه، نفرين، گريه
خداحافظى واژه نمى خواهد
خداحافظى يعنى در را باز کنى و چنان گم شوى از اين هياهو که شک کنند به چشم هايشان
به خاطره هايشان
به عقلشان…
و سوال برشان دارد که به خوابى ديده اند تــــــــــو را تنهــــا؟
يا توى سکانسى از فيلمى فراموش شده؟
خداحافظى يعنى
زمان را به دقايقى پيش از آشنايى ببرى
و دستِ آشنايى ات را پيش از دراز کردن
در جيب هايت فرو کنى
و رد شوى از کنارِ اين سلامِ خانمان سوز…
خداحافظى
“خـــداحـــــافــــظ” نمـــــى خـــــــواهـــــد!
خداحافظى
دليل، بحث، يادگارى، بـ..وسـ..ـه، نفرين، گريه
خداحافظى واژه نمى خواهد
خداحافظى يعنى در را باز کنى و چنان گم شوى از اين هياهو که شک کنند به چشم هايشان
به خاطره هايشان
به عقلشان…
و سوال برشان دارد که به خوابى ديده اند تــــــــــو را تنهــــا؟
يا توى سکانسى از فيلمى فراموش شده؟
خداحافظى يعنى
زمان را به دقايقى پيش از آشنايى ببرى
و دستِ آشنايى ات را پيش از دراز کردن
در جيب هايت فرو کنى
و رد شوى از کنارِ اين سلامِ خانمان سوز…
خداحافظى
“خـــداحـــــافــــظ” نمـــــى خـــــــواهـــــد!