سندرم سیندرلا، سندرمی است که دختران نوجوان در آن فکر میکنند که باید در خانه بنشینند و منتظر شاهزادهای باشند تا آنها ببرد. عجیب نیست؟! بیشتر رمانهایی که تاکنون نوظته شدهاند هم همین را میگویند!؟
برای اولین بار که این بیت را شنیدم، تنها شش سال داشتم؛
اما از همان روز آرزو کردم بتوانم به بالا ترین قله دنیا سعود کنم.
به نزدیکترین کرانه آسمان برسم؛
در چشمان زمین نکته کنم و بر سرش ففریاد بزنم:
- بنازم به بزم محبت که آنجا...گدایی به شاهی مقابل نشیند
__________
بیت از آهنگ نوایی است.
نابودی عامل یک چیز، واکنش اصلی مغز دربرابر مشکلات است.
زمانی که مغز احساس درد روحی برای فرد میکند،
دستور نابودی عامل را میدهد. درست همانند میکروبی مزاحم در بدن؛
و اینگونه است که فردی آدم میکشد؛
اما موضوع جالب این است که تعداد کثیری از قاتلان افرادی بودند که حرفهای مردم برایشان مهم بود. و این است زشتترین حقیقت جهان!
دیوانگی هیچگاه مرز مشخصی نداشت.
کسی دیوانه فردی میشود و میشود بیدل.
کسی عاشق موقعیتی میشود و میشود بیتاج.
کسی عاشق مکانی میشود و میشود بیجا.
کسی عاشق احساسی در آدمها میشود و میشود بیتابان.
جانا من هیچگاه جرئت ندارم بگویم عاشقت شدهام اما گر تو بخواهی میچرخم میان سبزههایت و رو به آسمان فریاد میکشم: «خدا جانم دوستت دارم.»
گاهی که فردی برای فرد دیگری ارزوی مرگ میکند، جرئتش را ندارم تا جلویش را بگیرم؛
اما دعا میکنم اینطور نشود.
همیشه میتوان جلوی بدی را گرفت اما اگر راه جلوگیری از آن کشتن بود،
آن زمان در آسمان ابیش، او بینیاز از تبعید شیطان بود.