دلنوشته 21:
گاهی وقتا زندگی چقدر سخت میشه!
به طوری که تویک لحظه حجم عظیمی از غم وغصه ها,ناراحتی وبغض سرازیر میشه توی بدنت وگلوت ومجبوری که تحمل کنی و توی تنهایی خودت بشکنی وبی صدا اشک بریزی!
آه که گاهی وقتا عجیب دلت می خواد توی این دنیا نباشی...اصلا باشی که چی بشه؟
مگه تونباشی قراره دنیا بدون آدم بمونه؟
به قول معروف این نشد یکی دیگه!
وقتی حضورت باعث ناراحتی دیگرانه,وقتی دنیا تا این حد نامرده که به هرچی می خوای نرسونتت واینهمه بهت سخت بگیره وقتی که مجبوری با گریه های یواشکیت عقده های درونت رو خالی کنی زنده بودن ونفس کشیدن برای چی؟!
گاهی وقتا می بری از این دنیا...
از آدماش...
از همه چیز وهمه کس
تو اینجور مواقع دلت یه دست نامرئی می خواد که تورو بکشونه پیش خودش وبگه↫تموم شد...دیگه پیش منی هیچ کس نمیتونه اذیتت کنه↬
و چه بهترکه اون دست نامرئی ریسمان خدا باشه برای بردنت به پیش خودش...........
@.Mahdieh
مهدیه مومنی
گاهی وقتا زندگی چقدر سخت میشه!
به طوری که تویک لحظه حجم عظیمی از غم وغصه ها,ناراحتی وبغض سرازیر میشه توی بدنت وگلوت ومجبوری که تحمل کنی و توی تنهایی خودت بشکنی وبی صدا اشک بریزی!
آه که گاهی وقتا عجیب دلت می خواد توی این دنیا نباشی...اصلا باشی که چی بشه؟
مگه تونباشی قراره دنیا بدون آدم بمونه؟
به قول معروف این نشد یکی دیگه!
وقتی حضورت باعث ناراحتی دیگرانه,وقتی دنیا تا این حد نامرده که به هرچی می خوای نرسونتت واینهمه بهت سخت بگیره وقتی که مجبوری با گریه های یواشکیت عقده های درونت رو خالی کنی زنده بودن ونفس کشیدن برای چی؟!
گاهی وقتا می بری از این دنیا...
از آدماش...
از همه چیز وهمه کس
تو اینجور مواقع دلت یه دست نامرئی می خواد که تورو بکشونه پیش خودش وبگه↫تموم شد...دیگه پیش منی هیچ کس نمیتونه اذیتت کنه↬
و چه بهترکه اون دست نامرئی ریسمان خدا باشه برای بردنت به پیش خودش...........
@.Mahdieh
مهدیه مومنی
آخرین ویرایش: