شعر دفتر پویا

  • شروع کننده موضوع Mojtaba
  • بازدیدها 2,245
  • پاسخ ها 24
  • تاریخ شروع

Mojtaba

مدیر بازنشسته
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2015/04/04
ارسالی ها
2,741
امتیاز واکنش
43,440
امتیاز
1,256
محل سکونت
Eden
16.jpg


ده


بی تو من ، غرق روزهای بدم
ساکتم ، از همیشه تنها تر
می نویسم که سخت گریه کنی
با غزل های تلخِ در دفتر

بی تو از روی سایه می فهمم
از خودم هم ، شکسته تر شده ام
مرگ اما همیشه مُردن نیست
زنده ام در مسیر مرگ آور

آروز داشتم کسی باشد
قدّ ِ آغـ*ـوش باز رویایم
من از آغـ*ـوش بسته می فهمم
به تو هرگز نمی رسم دیگر

می رسی تو به اوج اما من
مثل برگ از درخت می افتم
پشت هر التماس می میرم
با غرورم چه می کنی دختر ؟

بغض هایی برای گریه شدن
گونه ام را نشانه می گیرند
دست در دست می روی از دست
آه در آه می زنم پر پر

هی تو را صرف می کنم هر شب
« لعنتی ماضی بعیدی تو »
تا جهنم مسیر سختی نیست
می روی ، مرگ می رسد از در

دست تقدیر ، خاطراتم را
می تکاند که رفته تر باشی
گاهی از دور ، سمت من برگرد
گریه کن ، این دقایق آخر
 
  • پیشنهادات
  • Mojtaba

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/04
    ارسالی ها
    2,741
    امتیاز واکنش
    43,440
    امتیاز
    1,256
    محل سکونت
    Eden
    17.jpg


    یازده


    شده میان غزل بیت در به در باشی ؟
    ردیف و قافیه بر وزن بی خبر باشی ؟

    غزل غزل بنویسی ، برای دلتنگی
    همیشه شاعر اشعار بی اثر باشی

    سپیده سر نزند در نوشته ات یعنی
    شهید خنجر شب های بی سحر باشی

    شده تمام امیدت به سایه ای باشد ؟
    برای دیدن سایه دو چشم تر باشی ؟

    شبت به سر نرسید بی خیال او اما -
    همیشه خالق رویای بی ثمر باشی

    دلت بگیرد از این حال و روز تنهایی
    تمام ثانیه هایت پر از اگر باشی

    در آینه تو ببینی شکسته ای ، ای وای !
    اسیر دست غمِ بغض بی پدر باشی

    شبی درون اتاقت بمیری از حسرت
    کهدر میان نفس های یک نفر باشی
     

    Mojtaba

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/04
    ارسالی ها
    2,741
    امتیاز واکنش
    43,440
    امتیاز
    1,256
    محل سکونت
    Eden
    18.jpg


    دوازده


    کاش بین من و تو فاصله مامور نبود
    یا خدای من و تو این همه مغرور نبود

    زندگی روی خوشی داشت اگر رویایت
    زیر پر حجم ترین سایه و هاشور نبود

    من در این نیمه و آن نیمه ی گریان که تویی
    می رسیدیم اگر چشم زمان شور نبود

    مثل یک حادثه ای کاش رقم می خوردیم
    تا از این فاصله ها معجزه مجبور نبود -

    پُر کند راه میان دل و ایمان مرا
    آخرین خاطره ام دیدنت از دور نبود

    آرزو درد کشیدیم بفهمیم دعا
    قدر یک ثانیه با طالع ما جور نبود

    بِنشین سنگ زیاد است ، فدای قدمت
    حق من ، دیدن چشمان تو از گور نبود

    عطرت اینجاست و هی شوق پریدن در من
    وای اگر این گره های کفنم کور نبود
     

    Mojtaba

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/04
    ارسالی ها
    2,741
    امتیاز واکنش
    43,440
    امتیاز
    1,256
    محل سکونت
    Eden
    19.jpg


    سیزده


    جز در میان خاطره جایی نداشتم
    لعنت به من ، اگر چه خدایی نداشتم

    با هر بهانه ، اشهد ان لا اله تو
    یعنی که باش ! بی تو دعایی نداشتم

    حی علی الصلاهِ نگاهی که می کُشد
    گفتی بمیر ! من که ابایی نداشتم

    سبحان ربّ ِ من که خودت بوده ای بگو
    من جز پرستشت که بنایی نداشتم

    ان اهدنا الصراطِ من این خطِ چشمِ توست
    از چشم گرگ ، راه رهایی نداشتم

    لعنت به عاشقانه ترین بیت هر غزل
    لعنت به من که بیت طلایی نداشتم

    با حمد و سوره های من این روزها گذشت
    وقتی میان خاطره جایی نداشتم

     

    Mojtaba

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/04
    ارسالی ها
    2,741
    امتیاز واکنش
    43,440
    امتیاز
    1,256
    محل سکونت
    Eden
    20.jpg


    چهارده


    باید برای خاطراتت مَرد باشی
    یا بی خیال آنچه با تو کرد باشی

    باید میان گریه ات ، تا می توانی
    شانه برای سر شَوی ، همدرد باشی

    سخت است پای آرزوهایت بسوزی
    در خاطراتش سایه ای ولگرد باشی

    تنهایی ات هی ذره ذره جان بگیرد
    وقتی که از جغرافیایش طرد باشی

    حتی کنار سایه اش جایت نباشد
    تاریخ تلخِ روز های سرد باشی

    در ناکجای بی کسی هایت بمانی
    در بُهت آنچه بر سَرت آورد باشی

    در خلوتت با قاب عکسی خو بگیری
    تا بی خیال آنچه با تو کرد باشی
     

    Mojtaba

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/04
    ارسالی ها
    2,741
    امتیاز واکنش
    43,440
    امتیاز
    1,256
    محل سکونت
    Eden
    21.jpg


    پانزده


    بغض دارم ، شبیه شعر خودم
    این غزل هم مرا نمی فهمد
    می روی ، می رسم به آخر خط
    گریه ام را ، خدا نمی فهمد

    عکس ها را دوباره می چینم
    از خودم انتقام می گیرم
    این نفس های رو به آخر را
    یک نفر آشنا نمی فهمد

    بعد یک عمر در به در بودن
    با خیال تو تن به تن بودن
    به خودم مرگ را بدهکارم
    زندگی مَرد را نمی فهمد

    مثل تاریخِ ارگ ویرانم
    از صدای بَمم نمی فهمی ؟
    حس تلخ فرو نشستن را
    لرزشِ سخت شانه می فهمد

    .
    .
    .

    رفته ای سال ها و من شده ام
    شاعر روز های بعد از تو
    بغض دارم ، درون شعر خودم
    این غزل هم مرا نمی فهمد
     

    Mojtaba

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/04
    ارسالی ها
    2,741
    امتیاز واکنش
    43,440
    امتیاز
    1,256
    محل سکونت
    Eden
    22.jpg


    شانزده


    گفتی : نباید یاد چشمانم بیافتی
    هی مثل بختک روی ایمانم بیافتی

    گفتی نباید در وجودم پا بگیری
    دردی و باید مثل دندانم بیافتی

    هی عاشقانه می نوشتم از نگاهت
    هی قهوه تا دل قلب فنجانم بیافتی

    می خواستم باور کنی تنهایی ام را
    می خواستی از چشم گریانم بیافتی

    من اشک را با گریه هایم خسته کردم
    شاید شبی در راه کنعانم بیافتی

    پایان ندارد بی قراری های این مرد
    باید به یاد روز پایانم بیافتی

    یک جور آتش می زنم روزی خودم را
    کبریت دیدی ! یاد چشمانم بیافتی
     

    Mojtaba

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/04
    ارسالی ها
    2,741
    امتیاز واکنش
    43,440
    امتیاز
    1,256
    محل سکونت
    Eden
    23.jpeg


    هفده


    بی قرارت می کند ، صدها چرای لعنتی
    کِی به پایان می رسد این ماجرای لعنتی ؟

    لب به لب سیگار تا بیت الغزل سوزان شود
    کِی صدایم میکنی ؟ پس کِی ؟ صدای لعنتی

    دل بریدن در میان بُهت و گریه ساده نیست
    بوی رفتن می دهد این لحظه های لعنتی

    فرض کن ! تنهایی ات را با کسی قسمت کنی
    فرض کن ! تنها شوی در یک هوای لعنتی

    پشت هم سیگار و هر روز ات تماما" الکلی
    بی خیالت می شود ، حتی دعای لعنتی

    من زمستان زاده ام ! از سوز میترسانی ام !؟
    من زمستانم ، بیا بر من ، بلای لعنتی

    سعی کردم تا شبی از زندگی هم کم شوم
    کارد از بس می رسد هر شب به جای لعنتی

    با دو زانوی در آغوشم خیالت می کنم
    بغض غوغا می کند ، این آشنای لعنتی

     

    Mojtaba

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/04
    ارسالی ها
    2,741
    امتیاز واکنش
    43,440
    امتیاز
    1,256
    محل سکونت
    Eden
    24.jpg


    هجده

    اشکم از روی گونه ام لغزید
    توی سیلابِ گریه ها گم شد
    پشتِ هم التماس ، یادم نیست ،
    آخرین دفعه ، بار چندم شد

    از مسیری نرفته تر آمد
    از نفس های تلخ و تکراری
    زندگی پشتِ پنجره یعنی
    یک نفر توی آرزو گم شد

    فصل پاییز بودم و باران ،
    در خودش ذره ذره حلم کرد
    در خیالم کنار او اما ،
    خاطراتم پر از توهم شد

    با سکوتش مرا کفن می کرد
    با نگاهی که سمت دیگر بود
    یعدِ یک عمر خودزنی سهمم
    ار نگاهش کمی ترحم شد

    او نبود و تمام من ، او بود
    من نه ، یک شهر عاشقش بودیم !
    تا که پا در مسیر رفتن بُرد
    جانم انگار ، تلِّ هیزم شد

    دختری از تبار شهریور
    دختری که دلیل شعرم بود
    در لباسی که بوی رفتن داشت
    روز آخر ، چقدر خانم شد

    طعم تلخ وداع در بغضم
    کوچه ها را پیاده بر گشتم
    او که عطرش همین حوالی بود
    دست آخر ، نصیب مردم شد

     

    Mojtaba

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/04
    ارسالی ها
    2,741
    امتیاز واکنش
    43,440
    امتیاز
    1,256
    محل سکونت
    Eden
    43824230520103945778.jpg


    نونزده


    سر به روی شانه هایت ، های هایم مانده است
    بغض غمگین صدایت در صدایم مانده است

    سایه ی سردی به دیوار اتاق خسته ام
    لافِ بودن می زنم ، از من ادایم مانده است

    سـِ ... سـِ ... سینم می زند وقتی به اسمت می رسم
    هی صدایت می کنم ، هی وای وایم مانده است

    مثل ماهی رفته ای از دست من ، این روزها ...
    آرزوی دیدنت در خواب هایم مانده است

    شعرهایم خط به خط دردند و از دنیای من
    قاب عکس کوچکی از تو برایم مانده است

    هر طرف یک قاب عکس و هر طرف یک "تو" ... ولی
    رفتی و جای نگاهت جای جایم مانده است
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا