شعر دفتر اشعار ایرج جنتی عطایی

Diba

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2015/04/15
ارسالی ها
86,552
امتیاز واکنش
46,640
امتیاز
1,242
میون این همه کوچه که به هم پیوسته....

میون این همه کوچه
که به هم پیوسته
کوچه ی قدیمی ما
کوچه ای بن بسته
دیوار کاهگلی یه باغ خشک
که پر از شعرای یادگاریه
مونده بین ما و اون رود بزرگ
که همیشه مثل بودن جاریه
...
توی این کوچه به دنیا اومدیم
توی این کوچه داریم پا می گیریم
یه روز هم مثل پدربزرگ باید
تو همین کوچه بن بست بمیریم

اما ما عاشق رودیم، مگه نه؟
نمی تونیم پشت دیوار بمونیم
ما یه عمره تشنه بودیم، مگه نه؟
نباید آیه حسرت بخونیم
دست خسته مو بگیر
تا دیوار گلی رو خراب کنیم
یه روزی
هر روزی باشه دیر و زود
می رسیم با هم به اون رود بزرگ
تنای تشنمونو
می زنیم به پاکی زلال رود
 
  • پیشنهادات
  • Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    درخت
    "ایرج جنتی عطایی"


    توي تنهايي يك دشت بزرگ
    كه مثل غربت شب بي انتهاست
    يه درخت تن سياه سربلند
    آخرين درخت سبز سرپاست
    رو تنش زخمه ولي زخم تبر
    نه يه قلب تير خورده نه يه اسم
    شاخه هاش پر از پر پرنده هاست ...
    كندوي پاك دخيل و طلسم

    چه پرنده ها كه تو جاده كوچ
    مهمون سفره ي سبز اون شدن
    چه مسافرا كه زير چتر اون
    به تن خستگيشون تبر زدن
    تا يه روز تو اومدي بي خستگي
    با يه خورجين قديمي قشنگ
    با تو نه سبزه نه آينه بود نه آب
    يه تبر بود با تو با اهرم سنگ

    اون درخت سربلند پرغرور
    كه سرش داره به خورشيد ميرسه منم منم
    اون درخت تن سپرده به تبر
    كه واسه پرنده ها دلواپسه منم منم
    من صداي سبز خاك سربي ام
    صدايي كه خنجرش رو بخداست
    صدايي كه توي بهت شب دشت
    نعره اي نيست ولي اوج يك صداست

    رقـ*ـص دست نرمت اي تبر به دست
    با هجوم تبر گشنه و سخت
    آخرين تصوير تلخ بودنه
    توي ذهن سبز آخرين درخت
    حالا تو شمارش ثانيه هام
    كوبه هاي بي امونه تبره
    تبري كه دشمنه هميشه ي
    اين درخت محكم و تناوره

    من به فكر خستگي هاي پر پرنده هام
    تو بزن، تبر بزن
    من به فكر غربت مسافرام
    آخرين ضربه رو محكمتر بزن
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    شب آفتابی
    عروسک قصه ی من
    گهواره ی خوابت کجاست ؟
    قصر قشنگ کاغذی
    پولک آفتابت کجاست ؟
    بال و پر نقره ای
    کفتر عشقمو کی بست ؟
    اینه ی طوطی منو
    سنگ کدوم کینه شکست ؟
    عروسک قصه ی من
    زخم شکسته با تنت
    بمیرم ای شکسته دل
    چه بی صداست شکستنت
    صدای عشق من و تو
    که تلخ و گریه آوره
    تو این سکوت قصه ای
    شاید صدای آخره
    بعد از من و تو عاشقی
    شاید به قصه ها بره
    شاید با مرگ من و تو
    عاشقی از دنیا بره
    عروسک قصه ی من
    سوختن من ساختنمه
    تو این قمار بی غرور
    بردن من ، باختنمه
    عروسک قصه ی من
    شکستنت فال منه
    این سایه ی همیشگی
    مرگه که دنبال منه
    جفتای عاشقو ببین
    از پل آبی می گذرن
    عروسک قلبشونو
    به جشن بـ..وسـ..ـه می برن
    اما برای من و تو
    اون لحظه ی آبی کجاست ؟
    عروسک قصه ی من
    پس شب آفتابی کجاست ؟
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    شبخون
    ببین ، ببین ، این گریه ی یه مرده
    مردی که گریه هاش ظهور درده
    ببین ، ببین ، این آخرین صدای
    این بی صدا شبخون کوچه گرده
    قلب پاییزی من
    باغ دلواپسیه خوندنم ترانه نیست
    هق هق بی کسیه
    شب من با هجرت تو
    شب معراج عذابه
    تو نباشی موندن من
    مثل پرواز تو خوابه
    مرگ غرورمو ببین
    زوال غمگین شعر و شکوفه و نوره
    زوال قلبمو ببین
    تنها تو می بینی چشم شب و زمین کوره
    تو نباشی کی با اشکم
    فال خوب و بد بگیره
    کی منو از سایه های
    این شب ممتد بگیره
    بی تو با این در به در
    هق هق شب گریه هاست
    مرد غمگین صدا
    بی تو مرد بی صداست
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    یاور همیشه مومن
    ای به داد من رسیده
    تو روزای خود شکستن
    ای چراغ مهربونی
    تو شبای وحشت من
    ای تبلور حقیقت
    توی لحظه های تردید
    تو منو از شب گرفتی
    تو منو دادی به خورشید
    اگه باشی یا نباشی
    برای من تکیه گاهی
    برای من که غریبم
    تو رفیقی جون پناهی
    ناجی عاطفه ی من
    شعرم از تو جون گرفته
    رگ خشک بودن من
    از تن تو خون گرفته
    اگه مدیون تو باشم
    اگه از تو باشه جونم
    قدر اون لحظه نداره
    که منو دادی نشونم
    وقتی شب ، شب سفر بود
    توی کوچه های وحشت
    وقت هر سایه کسی بود
    واسه بردنم به ظلمت
    وقتی هر ثانیه ی شب
    تپش هراس من بود
    وقتی زخم خنجر دوست
    بهترین لباس من بود
    تو با دست مهربونی
    به تنم مرهم کشیدی
    برام از روشنی گفتی
    پرده ی شبو دریدی
    یاور همیشه مؤمن
    تو برو سفر سلامت
    غم من نخور که دوری
    برای من شده عادت
    ای طلوع اولین دوست
    ای رفیق آخر من
    به سلامت ، سفرت خوش
    ای یگانه یاور من
    مقصدت هر جا که باشه
    هر جای دنیا که باشی
    اونور مرز شقایق
    پشت لحظه ها که باشی
    خاطرت باشه که قلبت
    سپر بلای من بود
    تنها دست تو رفیق
    دست بی ریای من بود
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    رسول رستاخیز
    ای ابر مرد مشرقی ای خوب
    ای نگهبان قدسی خورشید
    روشنایی آتش زرتشت
    یادگار صداقت جمشید
    ناجی سربلندی انسان
    ای تو پیغمبر ، ای اهورایی
    ای برای تو این هیولاها
    همه کوکی همه مقوایی
    با کتاب ترانه های من
    نه قصیده ، غزل لباس توست
    مرد اسطوره ای شعر من
    مخمل قلب من لباس توست
    با کتاب پدربزرگ من
    قصه ی رویش تباهی هاست
    قصه ی امتداد شب تا شب
    قصه ی ممتد سیاهی هاست
    دفتر کهنه ی پدر اما
    پر سوال و گلایه و تردید
    حرف اگر هست ، حرف تنهایی
    حرف ایا و و حشت و تردید
    با پدر ، آرزوی باغی بود
    روی خاکی که شکل مردن داشت
    بس که تن تشنه بود خاک من
    پدرم شوق جان سپردن داشت
    با من اما سبد سبد میوه
    از درخت غرور باغستان
    کوزه کوزه زلال نور و عشق
    برای قلب تشنه ی انسان
    مشرقی مرد پاسدار شرق
    معنی جاودانه ی اعجاز
    خاک اگر خنده کرد و گندم داد
    از تو بود ای بزرگ باران ساز
    ای رسول برگ رستاخیز
    دست حق بهترین سلاح توست
    فاتح پاک در زمان جاری
    رخش تاریخ ذوالجناح توست
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    من از سفر میام
    من از سفر میام
    با اسب خستگی
    از فتح یک سراب
    با سایه بونی از گرمای آفتاب
    با زخم خار و شن
    سوغات کوره راه
    با گلسنگی به دوش
    از دشت بی گیاه
    یه کوزه آب سرد
    یه سفره نون می خوام
    کو ؟ بسترم کجاست ؟
    من از سفر میام
    ببین که رخت من
    غبار جاده هاست
    ببین که دست من
    برای من عصاست
    تن خسته و غریب
    تنها و در به در
    با حسرت پناه
    با وحشت سفر
    یه سقف مهربون
    یه سایه خواب می خوام
    نوازشم بکن
    من از سفر میام
    با من چه دردها
    از این سفر به جاست
    غصه بغـ*ـل بغـ*ـل
    با من چه گریه هاست
    من از سفر میام
    تا با تو سر کنم
    تو جاده های عشق
    با تو سفر کنم
    با کوله باری از
    حرفای گفتنی
    حرفای تلخ تلخ
    اما شنفتی
    یه سوسوی چراغ
    یه تکیه گاه می خوام
    در بر بگیر منو
    من از سفر میام
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    مولای سبز پوش
    مولای سبز پوش ای اعتبار عشق
    شاعر تر از بهار ، ای تک سوار عشق
    در اشکریز باغ ، وقتی که گل شکست
    وقتی که آفتاب در من به شب نشست
    نام عزیز تو فریاد باغ بود
    یاد تو در کسوف ، تنها چراغ بود
    شب بی دریغ بود ، من تلخ و نا امید
    تو می رسیدی و خورشید می رسید
    وقتی پرنده ها دلتنگ می شدند ، دلتنگ می شدی
    وقتی شکوفه ها بی رنگ می شدند ، بی رنگ می شدی
    وقتی که عاشقی از عشق می سرود ، لبخند می شدی
    وقتی ترانه ای از کوچه می گذشت ، خرسند می شدی
    اعجاز تو به من جانی دوباره داد
    مولای سبز پوش یادت به خیر باد
    من مثل یک درخت ، تنها و سوگوار
    در فصل برف و یخ ، مایوس از بهار
    تو آمدی و باز ، پیدا شد آفتاب
    شولای برفی ام ، شد قطره قطره آب
    ای قصه گوی عشق
    ای یار ، ای عزیز
    ای آبروی عشق
    اعجاز تو به من نامی دوباره داد
    مولای سبز پوش ، یادت به خیر باد
    مولای عاطفه
    هم قلب تو اگر عاشق نبوده ام
    جز با تو این چنین
    با قلب خویش هم ، صادق نبوده ام
    من مثل یک درخت
    گل پوش می شوم
    در بطن هر بهار
    تا یک درخت سبز
    از تو به یادگار
    باشد در این دیار
    مولای سبز پوش ، یادت به خیر باد
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    تو چی هستی؟
    اسم تو قشنگ ترین قصه برای گفتنه
    اسم تو قشنگ ترین قصه واسه شنفتنه
    غنچه ی نجیب اسم تو روی باغ لبم
    بهترین غنچه ی لـ*ـذت برای شکفتنه
    لحظه ی طلایی نوازش گیسوی تو
    مثل ناز دست روی خواب چمن کشیدنه
    داغی وسوسوه ی گرفتن دستای تو
    کوره ی بزرگ خورشید و توی خواب دیدنه
    تو چی هستی ؟
    تو چی هستی که تماشا کردنت
    مثل پر به آسمون گشودنه
    تو کی هستی ؟
    تو کی هستی که تمام لحظه ها
    بی تو بودن ، مثل با تو بودنه
    زیر نور خیس بارون ، مخمل سبز چشات
    جنگل جادویی در به دری های منه
    گیسوی بلند تو ، که شعری از رهاییه
    زنجیر سیاه موندن برای پای منه
    صدای هق هق من میون تاریکی شب
    صدای شکستنه ، صدای سرد مردنه
    صدای دور شدن پای من از کوچه ی تو
    آخرین حرف منه صدای جون سپردنه
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    طلایه دار
    ای بزرگ موندنی
    ای طلایه دار روز
    سایه گستر رو سر
    از گذشته تا هنوز
    ای صدات صدای نور
    تو شب پوسیدنی
    ای سخاوت غمت
    بهترین بوسیدنی
    واسه این شرقی تن داده به باد
    تو گوارایی حس وطنی
    تو شقاوت شب قرن یخی
    تو شکوفایی تاریخ منی
    اگه شعرم زمزمه
    توی بازار صداست
    تپش قلبم اگه
    پچ پچ شاپرکاست
    تو رو فریاد می زنم
    ای که معجزه گری
    ای که این شب زده رو
    به سپیده می بری
    واسه این شرقی تن داده به باد
    تو گوارایی حس وطنی
    تو شقاوت شب قرن یخی
    تو شکوفایی تاریخ منی
    ای تو یاور بزرگ
    همه قلبای شکسته
    ای تو مرهم عزیز
    هر چی دست پینه بسته
    رو کدوم قله نشستی
    تو که دنیا زیر پاته
    غصه ی دستای خالی
    لرزش پاک صداته
    توی قرن دود و آهن
    تو رسول گل و نوری
    تو عطوفت مسلم
    تو حقیقت غروری
    تو مفسر محبت
    تو طلایه دار صبحی
    فاتح تاریخی من
    تو خود سردار صبحی
    اسم تو ، اسم شب من
    به شکوه اسم اعظم
    متبرک و عزیزی
    مثل سجده گاه آدم
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا