شعر دفتر اشعار رضا کاظمی

  • شروع کننده موضوع *parisa*
  • بازدیدها 1,774
  • پاسخ ها 127
  • تاریخ شروع

*parisa*

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2013/12/18
ارسالی ها
1,760
امتیاز واکنش
2,649
امتیاز
506
سن
25
محل سکونت
Khz_ahw
در من همیشه عیسایی نفس می کشد




1

پاییز آمده است پشتِ پنجره

بیا برویم کمی قدم بزنیم.

نگران نباش!

دوباره باز می گردانمَت

به قاب عکس

2

این همه خط نوشتم وُ

یکی نستعلیقِ چشم های تو نشد!

3

یک لحظه تو را دیدم وُ

ابر شد.

حالا سال هاستْ مَشقِ آفتاب می کنم

4

خیابان های شهر را قدم می زنم هر روز

شاید دوباره ببینمَت

غافل از آن که سال هاستْ رفته ای از این شهر!
 
  • پیشنهادات
  • *parisa*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2013/12/18
    ارسالی ها
    1,760
    امتیاز واکنش
    2,649
    امتیاز
    506
    سن
    25
    محل سکونت
    Khz_ahw
    شده ای زخم / هِی می خراشمَت / پوست می آوری!




    1

    دلَم دریاست؛

    موّاج و توفانی.



    در ساحلَت بمان!

    2

    غم

    ردِّ نگاهِ تو است

    در ازدحامِ خیابان ها،

    وقتی هیچ مردی

    من نیستم!

    3

    با « یکی بود یکی نبود » شروع می شود این قصه

    با یکی ماند یکی نماند، تمام.

    یکی، من بودم یا تو؛ مهم نیست

    مهمْ

    قصه ای ست که تمام می شود!
     

    *parisa*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2013/12/18
    ارسالی ها
    1,760
    امتیاز واکنش
    2,649
    امتیاز
    506
    سن
    25
    محل سکونت
    Khz_ahw
    پستچی جای نامه تنهایی آورد!


    1

    آفت زده است این باغ

    بیا به دشت بپاشیم

    خودمان را

    2

    دریاستْ تنَت

    موّاج و توفانی

    بگذار غریقِ تو باشم

    3

    این قدر به زنده گی اَم سَرَک نکش!

    کوتاه تر از خواب های من

    دیواری ندیده ای؟!

    4

    خودت را بی خودی شیرین نکن!

    این همه سنگ که پیشِ پایم انداخته ای

    فرهاد می خواهد

    نه شاعری که منَم
     

    *parisa*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2013/12/18
    ارسالی ها
    1,760
    امتیاز واکنش
    2,649
    امتیاز
    506
    سن
    25
    محل سکونت
    Khz_ahw
    کسی چوب لای چرخ زمین بگذارد / داریم تمام می شویم


    1


    رقـ*ـص نمی دانم

    اما هرشب

    به سازِ خیالِ تو می رقصم!

    2

    نان و نوشید*نی،

    در لب های تو است.

    مرا

    با بـ..وسـ..ـه ای تقدیس کن!

    3

    ساعتِ دیدار

    به وقتِ قرارهای عاشقانه بود.

    دیر رسیدی!



    هیچ عاشقی ساعتَش را

    به وقتِ گرینویچ تنظیم نمی کند!

    4

    گفتند زلزله شده است

    سراسیمه شتافتم

    تا رودبار، منجیل؛ خرابه های بَم

    تا حتا جغرافیای تمام زلزله های جهان.

    زیرِ تمامِ آوارها

    تو بودی!
     

    *parisa*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2013/12/18
    ارسالی ها
    1,760
    امتیاز واکنش
    2,649
    امتیاز
    506
    سن
    25
    محل سکونت
    Khz_ahw
    یک روزْ غروب / تمامِ حجمِ آسمان را می شوم خورشید

    1

    شب تر از چشم های تو

    شاید راهی باشد که می روم!

    2

    هزار سنگ پراندند

    نشکست این تُنگ

    اما تو نَرم گذشتی وُ...

    بی چاره ماهی!

    3

    تو را

    خدا نمی خواهد که برگردی

    وگرنه

    آمدنْ نه بال می خواهد

    نه کفش و عصای آهنین!

    4

    از هر طرف که می روم

    به خانه ی تو می رسم

    نعوذبالله

    خدا شده ای مگر؟!
     

    *parisa*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2013/12/18
    ارسالی ها
    1,760
    امتیاز واکنش
    2,649
    امتیاز
    506
    سن
    25
    محل سکونت
    Khz_ahw
    کجا ماندهای با بهاری که نیاوردهای هنوز؟!
    1
    بوسههات
    مرگ را به تأخیر میاندازند.

    مرا ببوس!
    2
    به صلیبِ درد کشیده شده استْ تمامِ جان و تنَم
    اما چه باک!
    کودکانِ جهان
    به عاشقانههای منْ تعمید میشوند همه
    3
    نُقرهداغِ بوسههای منی،
    هیچوقت
    گُم نمیشوی!
    4
    سرِ قرارهای عاشقانهات
    هیچوقت بهوقت نرسیدم.
    سالهاست ساعتم خواب رفته است
    رووی زنگِ تنهایی!
    5
    باران میبارد
    و من
    دارم به تو فکر میکنم.
    فعلن نیا !
     

    *parisa*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2013/12/18
    ارسالی ها
    1,760
    امتیاز واکنش
    2,649
    امتیاز
    506
    سن
    25
    محل سکونت
    Khz_ahw
    باید دوباره سُراغِ چشمهای تو بیایم!

    1
    بارها گُریختهای از مرگ
    بی آنکه بدانی بر سینهات
    چشمزخمِ بوسههای مرا داشتهای!
    2
    چشمهات
    خورشید را هم زخم میزنند
    من که جای خود!
    3
    من، در هوای تو نفس میکشم
    تو، در هوای دیگری
    و اینگونه
    فرجامِ جهان را پیش میاندازیم!
    4
    نمایش تمام شد
    پرده را کنار بزن
    خودت را میخواهم تماشا کنم حالا!
     

    *parisa*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2013/12/18
    ارسالی ها
    1,760
    امتیاز واکنش
    2,649
    امتیاز
    506
    سن
    25
    محل سکونت
    Khz_ahw
    برای آمدن / به چشم های تو نگاه می کند بهار

    1
    شعری نهفته استْ در لب هات
    که بوویِ نارنج می دهد.
    بهار که شد
    به چیدنَ ت می آیم.
    2
    به هوای ماهیِ چشم هات
    قلاب انداخته مَرد.
    پلک نزن
    آشفته می شود دریاش!
    3
    خدا را هم فریب داده اند چشم هات
    وگرنه
    همان سالِ رفتنَ ت باید
    تمام شده باشد دنیا
    4
    آن قدر نیامدی
    که از چهره امْ بهار
    برگ به برگ ریخت
    پاییز شدم.
    دیگر نیا
    آشفته میشود خواب های رنگی اَم
     

    *parisa*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2013/12/18
    ارسالی ها
    1,760
    امتیاز واکنش
    2,649
    امتیاز
    506
    سن
    25
    محل سکونت
    Khz_ahw
    تو خُفتهای برای همیشه؛ اما...
    1
    گفتند غرق شده ای در آب های دوور
    و دریا؛ جسدت را پس نداده است.
    چه شوخیِ احمقانه ای!
    تو
    شاه ماهیِ قصه های منی
    غرق می شوی مگر؟!


    2
    چه کرده ای ماهیِ کوچک
    که این طور به امواج زده است خودش را
    مردی که شنا نمی داند؟!

    3
    کافر نیستم اما
    یک بار نشد "آیت الکرسی" بخوانم وُ
    از سفرِ چشم های تو
    سلامت برگردم!

    4
    کسی در رگ های من
    تو را آواز می خواند.
    شعله می شوم؛
    بیرون می ریزم از چشم هات
    و جهان،
    بشکه ی باروت!
     

    *parisa*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2013/12/18
    ارسالی ها
    1,760
    امتیاز واکنش
    2,649
    امتیاز
    506
    سن
    25
    محل سکونت
    Khz_ahw
    لَنگِ آمدنِ تو نیستْ بهار !
    1
    بهار
    بی تو
    نیامده رفت.
    مجالِ زنده گی آیا
    تا بهارِ دیگر هست؟

    2
    دیگر به دیدنت نمی آیم.
    روز به روز
    دارند قد می کِشند این کوه ها


    3
    امروز تو را فروختم
    به بهای زنی که چشم هاش
    شبیه چشم های تو بود!


    4
    از ساحل که دور می شوی
    نگرانت نمی شوم دیگر.
    دریا
    جسدت را پس خواهد داد!
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا