شعر دفتر اشعار ایرج جنتی عطایی

nika_beramiriha

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/08/15
ارسالی ها
1,175
امتیاز واکنش
2,472
امتیاز
426
شب آشیان شبزده
چکاوک شکسته پر
رسیده ام به ناکجا
مرا به خانه ام ببر
کسی به یاد عشق نیست
کسی به فکر ما شدن
از آن تبار خود شکن
تو مانده ای و بغض من
از این چراغ مردگی
از این بر آب سوختن
از این پرنده کشتن و
از این قفس فروختن
چگونه گریه سر کنم
که یار غمگسار نیست
مرا به خانه ام ببر
که شهر ، شهر یار نیست
 
  • پیشنهادات
  • nika_beramiriha

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/15
    ارسالی ها
    1,175
    امتیاز واکنش
    2,472
    امتیاز
    426
    تو نمی دانی
    چگونه خدا را
    تیرباران می کنند
    تا شیطان ها را بترسانند .
    چگونه گل ها را گردن می زنند
    و کبوتران را داغ .
    چگونه خونِ نفت
    در رگِ جوی هایِ طمع
    دَلَمه می بندد .
    چگونه درختان دار می شوند
    و دست ها تازیانه .
    و ایران چگونه
    - تکه تکه می شود
    زیرِ ساطورِ وحشت ...
     

    nika_beramiriha

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/15
    ارسالی ها
    1,175
    امتیاز واکنش
    2,472
    امتیاز
    426
    بگذار سربازان
    بچه ها را
    تیرباران کنند
    که هر فرمانِ “آتش”
    اعتراف به
    حضورِ ظلمت است ...
     

    nika_beramiriha

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/15
    ارسالی ها
    1,175
    امتیاز واکنش
    2,472
    امتیاز
    426
    برای من که در بندم
    چه اندوه آوری ای تن
    فراز وحشت داری
    فرود خنجری ای تن
    غم آزادگی دارم
    به تن دلبستگی تا کی ؟
    به من بخشیده دلتنگی
    شکستن های پی در پی
    در این غوغای مردم کش
    در این شهر به خون خفتن
    خوشا در چنگ شب مردن
    ولی از مرگ شب گفتن
    چرا تن زنده و عاشق
    کنار مرگ فرسودن
    چرا دلتنگ آزادی
    گرفتار قفس بودن
    قفس بشکن که بیزارم
    از آب و دانه در زندان
    خوشا پرواز ما حتی
    به باغ خشک بی باران...
     

    nika_beramiriha

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/15
    ارسالی ها
    1,175
    امتیاز واکنش
    2,472
    امتیاز
    426
    با توام ، با تو که دستت
    دست دنیا ساز رنجه
    با توام با تو که بغضت
    معنی آواز رنجه
    اگه یخ باد ستمگر
    پی قتل عام برگه
    اگه این باغ برهنه
    باغ تاراج تگرگه
    اگه بی پناهی گل
    رنگ بی پناهی ماست
    دستتو بذار تو دستم وقت پیوند درختاست
    رو تن سخت درختا
    بنویس و دوباره بنویس
    که شکست یک شقایق
    مرگ باغ ، مرگ بهار نیست
     

    nika_beramiriha

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/15
    ارسالی ها
    1,175
    امتیاز واکنش
    2,472
    امتیاز
    426
    شعر من از عذاب تو ، گزند تازیانه شد
    ضجه ی مغرور تنم ، ترنم ترانه شد
    حماسه ی زوال من ، در شب تلخ گم شدن
    ضیافت خواب تو را ، قصه ی عاشقانه شد
    برای رند در به در ، این من عاشق سفر
    وای که بی کرانی حصار تو کرانه شد...
     

    nika_beramiriha

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/15
    ارسالی ها
    1,175
    امتیاز واکنش
    2,472
    امتیاز
    426
    ضیافت های عاشق را
    خوشا بخشش ، خوشا ایثار
    خوشا پیدا شدن در عشق
    برای گم شدن در یار
    چه دریایی میان ماست
    خوشا دیدار ما در خواب
    چه امیدی به این ساحل
    خوشا فریاد زیر آب
    خوشا عشق و
    خوشا خون جگر خوردن
    خوشا مردن
    خوشا از عاشقی مردن
    اگر خوابم اگر بیدار
    اگر مستم اگر هوشیار
    مرا یارای بودن نیست
    تو یاری کن مرا ای یار
    تو ای خاتون خواب من
    من تن خسته را دریاب...
     

    nika_beramiriha

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/15
    ارسالی ها
    1,175
    امتیاز واکنش
    2,472
    امتیاز
    426
    به خاطر آور ، که آن شب به برم
    گفتی که : بی تو ، ز دنیا بگذرم
    کنون جدایی نشسته بین ما
    پیوند یاری ، شکسته بین ما
    گریه می کنم
    با خیال تو
    به نیمه شب ها
    رفته ای و من
    بی تو مانده ام
    غمگین و تنها
    بی تو خسته ام
    دل شکسته ام
    اسیر دردم
    از کنار من
    می روی ولی
    بگو چه کردم
    رفته ای و من آرزوی کس
    به سر ندارم
    قصه ی وفا با دلم مگو
    باور ندارم
     

    nika_beramiriha

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/15
    ارسالی ها
    1,175
    امتیاز واکنش
    2,472
    امتیاز
    426
    و کدوم کوهی که خورشید
    از تو چشم تو می تابه
    چشمه چشمه ابر ایثار
    روی سـ*ـینه ی تو خوابه
    تو کدوم خلیج سبزی
    که عمیق ، اما زلاله
    مثل اینه پاک و روشن
    مهربون مثل خیاله
    کاش از اول می دونستم
    که تو صندوقچه ی قلبت
    مرهمی داری برای
    زخم این همیشه خسته
    کاش از اول می دونستم
    که تو دستای نجیبت
    کلیدی داری برای
    درای همیشه بسته
    تو به قصه ها می مونی
    ساده اما حیرت آور
    شوق تکرار تو دارم
    وقتی می رسم به آخر ...
     

    nika_beramiriha

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/15
    ارسالی ها
    1,175
    امتیاز واکنش
    2,472
    امتیاز
    426
    آدم خیلی حقیره بازیچهء تقدیره
    پل بین دو مرگه مرگی که ناگزیره
    حتی خود تولد آغاز راه مرگه
    حدیث عمر و آدم حدیث باد و برگه
    آغاز یک سفر بود وقتی نفس کشیدیم
    با هر نفس هزار بار به سوی مرگ دویدیم
    تو این قمار کوتاه نبرده هستی باختیم
    تا خنده رو ببینیم از گریه آینه ساختیم...
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا