شعر دفتر اشعار سعید مطوری!

  • شروع کننده موضوع Diba
  • بازدیدها 3,787
  • پاسخ ها 248
  • تاریخ شروع

Diba

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2015/04/15
ارسالی ها
86,552
امتیاز واکنش
46,640
امتیاز
1,242
اَعُوذ می برم بخدا ز شیطان رجیم

با جان ودل متوسل به خدای رحیم

ندا میدهد پیکی به من در سحری

ز اوآمد ه ، هزاربوی گلی ز نسیم

که بوده می ومستی، هوشیاری من

به میخانه شدم و بوی می، شد شمیم

پیاله ام داده ، ساغری خوش سیما

صفای دل و روح باشد،هر دو عظیم

بارها گلایه ام بود زغم ، اما کنون

نباشد غمی به دل، هست خدا کریم

جهانی به مدحش گر شب وروزکنم

کم گفته ام ، رحمتش سنگ کند،کلیم

شمع داده است در شبستانی او به من

دلم روشن و دورمی شوم ز هر لئیم
 
  • پیشنهادات
  • Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    شیعه شدم با عشق تو مجنون شدم لیلای تو...


    اي شب شكن مولاي ما كي مي شوي مهمان ما

    چشمان دل روشن كني در كعبه ات ميزبان ما

    باشد به دل غمهاي شب با ماه ستاره گريه كرد

    درد ها ي ما بيچارگان اشكي بكرد و غصه كرد

    چشمان ما در انتظار خيره به راه مهدي نگار

    باشد حكايت بيقرار كي مي رسد جوشن سوار

    من مانده ام خاموش وسرد با اين دلم غم بودو درد

    دوري به جانم روز و شب هر دم تنم در سوز سرد

    کعبه شدی من در منا، هر دم بسویت من دوان

    از عشق تو ای صاحبم، دیوانه ام ،بودم خزان

    اشکی به چشمانم رسید تا گونه ام آتش رسید

    گفتم مرانم ای گلم، بودم غلامت زر خرید

    شیعه شدم با عشق تو مجنون شدم لیلای تو

    بودم دوان در کوی تو با صد نگاه شیدای تو

    خاکت کنم بر دیده ام تا نور شود در سـ*ـینه ام

    شمعی ز آن روشن کنم تاریک نباشد خیمه ام

    آقا بزن شیپور حق این مردگان خاموش و خار

    جمعه بشد ای نازنین ما را مکن چشم انتظار
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    درجفای شب می سوزم چو شمع

    با نبودت این پایان من است

    سوز و آهم، آسمان ابری کند

    سوی تو آرامش جان من است
    *
    *
    ز سودای دلم شوری به پا شد

    که ساعت ها در این غصه فنا شد

    بیابان را همه سویت دویدم

    صفای سعی من همچون منا شد
    *
    *
    من امشب سوی تو دادم دلم را

    که درد دل با غصه عجین است

    دگر باره مزن بر این دلم زخم

    همه جام دلم بشکست حزین است
    *
    *
    چو سوی خانه ام آیی مزن در

    در میخانه ام باز است به رویت

    پیاله پر کن و مسـ*ـتانه بنشین

    تمام خوبی ها آید به سویت
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    گلشن بوده عشقم در خلوتی چه زیبا
    عشقش کرده ذوقم با صورتی چه زیبا
    امشب سوی اویم دستان من خواهش
    جامش بـرده هوشم بَه عشرتی چه زیبا

    *********

    شوق بهاری دارم که نرگسش تو باشی
    وصل یاری خواهم چو عاشقش تو باشی
    بوی گلی به یادم در خانه ام صفا شد
    ذوق وصالی بامن معشوقش تو باشی

    *********
    عشقت همیشه منزل صورتگر جمال است
    یادت همه دردل روشنگر کمال است
    سوسن یار سمبل چون عاشقانه همدم
    باغت باشد پرگل صفای آن چه حال است
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    عشق تو باشد همه میخانه ام
    هر شبى با می تو مسـ*ـتانه ام

    مستى من آن همه شوق تو بود
    انتظارت... تا شبى دیوانه ام

    روز وشب یادت کنارم ای عزیز
    پیش شمعت من دگر پروانه ام

    سوخته بال وپرم اما چه غم
    تا توی، عشقت همه کاشانه ام

    گوشه چشمی این همه دیوانگی!!!
    گر که رخ آید دگر فتانه ام

    گلشن... عشقی بنا خواهم نمود
    تا ابد عشقت شود هم خانه ام
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    عشقی به دل بیامد کوبنده تر ز عشقت
    سوزی دگر بسر شد سوزنده تر زعشقت

    مـسـ*ـتی من به کویش شوقش همیشه با من
    باغی به دیده آمد سرزنده تر زعشقت

    عشق خدایی من با این دلم چه ها کرد
    بگذاشت و گذر کرد رونده تر ز عشقت

    شیرینی کلامش یک لحظه با دل من
    خوبی و دلبری کرد برنده تر ز عشقت

    عشقی ابد بخواهم در پیش اوبمانم
    شوری به دل بیامد شوریده تر زعشقت

    در باغم وگلستان در روی من همه گل
    جمعی به دل بدیدند بیننده تر زعشقت

    ای شمع با تو گویم این ره پر طراوت
    دلی به عشق فدا کرد دلداده تر زعشقت
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    کاشانه ام ز کاشان،سهراب مرام جان است
    جای تو هست خالی،گلاب کام جان است
    بوی گلاب کاشان از کوی من گذر کرد
    ساقی بیا چه حالی نوشید*نی تمام جان است
    *****
    دلم صفای کاشان، سهراب شوق دیدار
    مسـ*ـتانه ام چه حالی، عشقش حال پایدار
    در شوق دیداراو بوی گلاب در سر
    عشقش مـسـ*ـتی جان یادی کرد ماندگار
    *****
    شور دگر به پا شد، معشوق هم زیبا شد
    با کوله بار عشقش، سیمای من صفا شد
    بوی گلاب کاشان در فکر من چه ها کرد
    تا چشم را گشودم معشوق من پیدا شد
    *****
    عشقش همیشه با من،شورش فکر من شد
    دستم به آسمان رفت،بودش شکر من شد
    راز ونیاز دل را چون آسمان ببردم
    آن خلوتش بسازم این حس بکر من شد
    *****
    در کربلای ایران،شور عشقی خاص است
    بیا ببین چگونه است،دل زبدی خلاص است
    در کوهی که چشمه،بهر شفای جان است
    سلطان علی بکشتند،او نیز از خواص است
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    دیر در معرفت کردی تو پنهان
    خلایق را تو بستی عهد و پیمان
    علی را سروری دادی به عزت
    ملائک سجده ای بر تاج ایمان

    غذا دادی یتیمی در خفا شب
    چراغی تا ابد نورش ندا شب
    تجلی کرده نوری از دل وجان
    شنیدم یا علی، شد با صفا شب

    علی باشد مرا در خانه ام بس
    جهانی در نگاهش بوده یک خس
    ز می در شب به هوشیاری رسیدم
    پناهم در شبی ، تنها علی کس

    علی مولا علی قرآن علی جان
    نباشد در جهان همتا به میدان
    شبا در کوچه ها تنها علی شد
    قدم ها در قدم ها عشق و ایمان
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    بگو چه در سر داری ای ابراهیم

    نه...قربانی اسماعیل را نمیخواهیم

    امان ده عزیزت،غلاف خنجر کن

    به قربانی انسان سالهاست می نا لیم

    انسان وگوسفند ...هر دو قربانی شد

    با یک تیغ...هر دو سر را بُرانیم

    تو خشنود در عید قربانی اما...ما آه

    نوشید*نی خون ...در پیمانه نوشانیم

    عجب مـسـ*ـتی و غفلت هست کار ما

    تیغ جراحی بزن دل را...بیماریم

    لب مان خشکید ...از نبودن بـ..وسـ..ـه

    بین صفا وجفا ... سر گردانیم

    بیا گردن ما از مو باریک تر است

    چنان بزن، از خواب غفلت در آیم

    به قربانی نفس بیاندیش ای حاجی

    که جشن شیطان را به دل گریانیم
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    در قهوخانه ی بازار فکری مسـ*ـتانه زدم

    قهوه بخوردم وفالی در قهوه خانه زدم

    خطوط در هم قهوه... خم ابرویت

    می دیدم و به دل... شور عاشقانه زدم

    صدای ترمز ماشین ها در جلوی پایت

    چند راننده را... به این بهانه... زدم

    نگاه نکردی...خون از بینیم... جاری

    به خود چند ...فحش بی شرمانه زدم

    در این گیر ودار سوار ماشین شدی!!!

    تا صبح... لعنت... به دل دیوانه زدم

    نگاه سردت چون سنگ مرمر سیاه

    چه کنم که دراین سنگ... آشیانه زدم
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا