شعر دفتر اشعار ملا هادی سبزواری

  • شروع کننده موضوع Diba
  • بازدیدها 2,921
  • پاسخ ها 196
  • تاریخ شروع

Diba

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2015/04/15
ارسالی ها
86,552
امتیاز واکنش
46,640
امتیاز
1,242
دمیده بر رخ آن نازنین خط
بنفشه سان بگرد یاسمین خط
جهان گیرد بخط دور لعلش
سلیمان است و دارد برنگین خط
ببین جوشیده بر سر چشمهٔ نوش
مثال مور گرد انگبین خط
نکرده تا نوشته کلک تقدیر
رقم بر صفحهٔ روی چنین خط
برای حفظ او دست خداوند
رقم کرده بر آن لوح جبین خط
چو خطت کلک مانی کم کشیده
نبسته اینچنین نقاش چین خط
بود سرخط آزادی اسرار
ویامنشور نیکوئی است این خط
 
  • پیشنهادات
  • Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    افسردگانیم از باده کوشط
    تا دروی افتیم غلتیم چون بط
    غم لشگر انگیزد وران بلاخیز
    کو جام و ساقی کو عود و بربط
    آفاق دیدم انفس رسیدم
    من ذایدانیه ما شفته قط
    صدچون سروشش حلقه بگوشش
    ناخوانده او لوح ننوشته او خط
    جانان و جانم جان و روانم
    نی بلکه اعلق نی بلکه اربط
    جنات و انهار باوصل دلدار
    آن غبن افحش وین ربح اغبط
    اسرار جز نام فی وان دلارام
    آغاز و انجام هم بلکه اوسط
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    هزاران آفرین بر جان حافظ
    همه غرقیم در احسان حافظ
    ز هفتم آسمان غیب آمد
    لسان الغیب اندر شان حافظ
    پیمبر نیست لیکن نسخ کرده
    اساطیر همه دیوان حافظ
    چه دیوان کز سپهرش جم دیوان
    نموده کوکب رخسان حافظ
    هر آندعوی کند سحر حلال است
    دلیل ساطع البرهان حافظ
    ایا غواص دریای حقیقت
    چه گوهرهااست در عمان حافظ
    نه تنها آن وحسنش درنظر هست
    طریقت با حقیقت آن حافظ
    بیا اسرار تا ما برفشانیم
    دل و جان در ره دربان حافظ
    به بند اسرار لب را چون ندارد
    سخن پایانی اندر شان حافظ
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    شمع رویش چو برافروخت ببزم ابداع
    همچو انجام در آغاز یکی داشت شعاع
    تافت بر طلعت ساقی پس از آن برباده
    آمدی مجلسیان را بنظر این اوضاع
    جلوه یکتا و مجالی بودش گوناگون
    هست در عین تفرد به هزاران انواع
    نبود بیش ز یک پرده نوای عشاق
    بر مخالف ره این راست نیاید بسماع
    نور و نار و گل و خار از ره هستی است یکی
    بشنو این کان سخنان دگر آرند صداع
    فتنهها آمده از سر میانت بمیان
    از میان پرده برانداز و برانداز نزاع
    این جهان چیست که کس زهدبورزداروی
    بس کساد است ببازار تو اینگونه متاع
    ای که جوئی در دلدار بیا بر در دل
    وی که پوئی ره اسرار بکن خویش وداع
    ای که جوئی در دلدار بیا بر در دل
    وی که پوئی ره اسرار بکن خویش وداع
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242


    جدا شد از بر من یار گلعذار دریغ
    دریغ از ستم چرخ بیم دار دریغ
    نمود ساکن بیت الحزن چو یعقوبم
    ربود یوسف من گرگ روزگار دریغ
    چمن شگفت و مرا عقدهٔ ز دل نگشود
    گلی نچیدم و بگذشت نوبهار دریغ
    معلمی که ورق پیش من نهاد آغاز
    نوشت بر سبق من نخست بار دریغ
    میان دایرهٔ غم چو نقطهایم اسرار
    تمام عمر گذشتی بدین مداردریغ
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    ساقی بیا که عمر گران مایه شد تلف
    دایم نخواهد این در جان ماند در صدف
    طفلی است جان و مهد تن او راقرارگاه
    چون گشت راهرو فکند مهدیک طرف
    در تنگنای بیضه بود جوجه از قصور
    پر زد سوی قصور چو شد طایر شرف
    ز آغاز کار جانب جانان همی روم
    مرگ ار پسند نفس نه جانراست صد شعف
    تابی ز آفتاب بخاک آمد از شباک
    خود بودی آفتاب چو شد پرده منکشف
    انگشت بین که جمره شد و گشت شعله ور
    پس در صفات نور شد آن نار مکتشف
    کرد آفتاب باده تجلی در انجمن
    قد کان من سنائها الارواح یختطف
    موسی جان ز جلوه شدش کوه تن خراب
    ولی بوجهه هو ذاالشطر و انصرف
    اسرار جان کند ز چه رو ترک ملک و تن
    ببند جمال مهر جلال شه نجف
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    ای بکوی عافیت برداشته آهنگ عشق
    بین عقاب عقل را چون صعوه ای در چنگ عشق
    ای بلی گوی صلاخوان سرخوان بلا
    جان بکن بدرود بین منصورها آونگ عشق
    جان و ایمان عقل و دانش کی بیاید در حساب
    چون نهد در شه نشین بزم دل اورنگ عشق
    مرد رزم و عشق شیرافکن نه ای یکسوی رو
    ای خرد آزرمی آخر تو کجا و جنگ عشق
    گر بود بهرام گردد رام زین صمصام سام
    ور بود هوشنگ باشد بستهٔ اوشنگ عشق
    ای که میخوانی ز عشقم سوی جنات و قصور
    کی نعیم هر دو عالم می شود همسنگ عشق
    اوست اندر هر مقامی گر عراق و گر حجاز
    راست شو تا بشنوی از هر نواآهنگ عشق
    هست در معنی و صورت معنی بیصورتش
    جلوه در هر رنگ دارد صورت بیرنگ عشق
    آن که فرمود اطلبوا العلم ولو بالصین نمود
    کز نگارستان ببین آن موزج ارژنگ عشق
    شو تهی از خود چونی اسرار مینوش و نیوش
    نغمه داوُود در عشق و دود از چنگ عش
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    نقش دیوان قضا آیتی از دفتر عشق
    آسمان بی سر و پائی بود از کشور عشق
    نه همین سـ*ـینه بر آتش زدهٔ اوست خلیل
    که بهرگوشه بسی سوخته از آذر عشق
    شرر سـ*ـینهٔ ما گر چه گرفتی آفاق
    با همه سوز بود اخگری از مجمر عشق
    آب حیوان که خضر زندهٔ جاویداز اواست
    هست یکقطره ای از چشمهٔ جانپرور عشق
    میزند قهقهه بر مسند جمشید کسی
    کوشد از خاک نشینان گدای در عشق
    میرساند به مقامی که خدایش داند
    بیخودی را که گذارند بسر افسر عشق
    مظهر عشق نه تنهاست مقامات ظهور
    کانچه در ممکن غیب است بود محضر عشق
    طایر عشق همافر همایون بال است
    قاف تا قاف وجود است بزیر پرعشق
    هرچه او معبر هستی است بود معدن عشق
    هرچه او مظهر حسن است بود مصدر عشق
    عشق ساری است خدارا چو حقیقت نگری
    نیست انجامش و هم نیستی آمد سرعشق
    نشود هم به دم صبح قیامت هشیار
    هرکه زد از کف ساقی ازل ساغر عشق
    او بود دایره و مرکز او محور عشق
    تاج اسرار علی قطب مدار عشق است
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    دل هیکل توحید است دل مظهر ذات حق
    دل منبع تجرید است دل مظهر ذات حق
    دل عرش مجید او دیدش همه دید او
    کو دید و ندید او دل مظهر ذات حق
    تختی بصفات شه کی بود و که شد آگه
    جز درگه این خرگه دل مظهر ذات حق
    دل صورت ذات او مجموع صفات او
    بل فانی و مات او دل مظهر ذات حق
    چه ذره چه مهر و مه چه دره چه که چه مه
    کل مظهر دل ای شه دل مظهر ذات حق
    مسجود وصفی این دل خود کنزخفی این دل
    خود آیه وفی این دل دل مظهر ذات حق
    تعلیم همه اسمآء بس نی به تعلّقها
    دریاب تحقق را دل مظهر ذات حق
    تن را بنگر تنها طول و سمک و پهنا
    بوئید ببرزن ها دل مظهر ذات حق
    یا گاو سفالینی بی باده رنگینی
    گلگون و نه شیرینی دل مظهر ذات حق
    تن مذبله ای باشد بیدل دله ای باشد
    آخر یله ای باشد دل مظهر ذات حق
    اسرار بر اغیار افشا منما اسرار
    با اهل حقیقت یار دل مظهر ذات حق
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242


    هان وامگیر رخش طلب یکزمان ز تک
    تا بگذری ز دانش اسما تو از ملک
    گر ترک نفس گیری و فرمان حق بری
    فرمانبرت شود ز سما جمله تا سمک
    دُر گران عشق بدست آر ار کسی
    ورنه چه سود خرقه و دستار با حنک
    در این مس بدن زر خالص نهاده حق
    آنکس شناسد آنکه کند قلب خود محک
    دادت چهار دور چو اندر گلت سرشت
    یکقبضه از عناصر و نه قبضه از فلک
    چون خاک و جان پاک قرین میشود به هم
    بر نه رواق گام نهد بلکه بر ترک
    آنموزجی که هفت کست در وی اندرست
    خواند آنکسی که حرف خودی را نمود حک
    کوشش نمای تا نگری از همه جهان
    وجه نگار باقی و باقی و ماهلک
    در جملهٔ مراتب اعداد لایقف
    نبود به پیش دیدهٔ اسرار غیریک
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا