شعر دفتر اشعار استاد رحيم معينی كرمانشاهی !

  • شروع کننده موضوع Diba
  • بازدیدها 1,929
  • پاسخ ها 95
  • تاریخ شروع

Diba

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2015/04/15
ارسالی ها
86,552
امتیاز واکنش
46,640
امتیاز
1,242
بیهوده سوز

در دل جمعم و عمری دل من تنها سوخت

ای خوش آن لاله که چندی به دل صحرا سوخت

به عبث در پی روشنگری خویش نشست

هر چراغی که در این دوره ی وانفسا سوخت

رونق محفل نادان به جهان دانی چیست؟

شمع چشمی که به عزلتکده ی دانا سوخت

سر به سر گشته مه آلوده اگر دشد جنون

دود قلبی است که در قافله ی لیلا سوخت

خوشه چینان وفا را ز من امروز بگوی

خرمن عشقی اگر بود در این دنیا سوخت

آنکه این حسن ابد دارد و نور ازلی

چه دلش سوخت اگر در غم او دلها سوخت

شمع را گوی تامل چه کنی در سوزش؟

بخت پروانه بلند است که بی پروا سوخت

غرق اشکیم و دل از برق محبت روشن

عجب از آتش ما بود که در دریا سوخت

برقی از عرش درخشید و کلیمی برخاست

خلق پنداشت که این طور از آن سینا سوخت
 
  • پیشنهادات
  • Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    شوق گـ ـناه
    خانمان سوز بود آتش آهی گاهی
    ناله ای می شکند پشت سپاهی گاهی
    گر مقدر بشود سلک سلاطین پوید
    سالک بی خبر خفته به راهی گاهی
    قصه ی یوسف و آن قوم چه خوش پندی بود
    به عزیزی رسد افتاده به چاهی گاهی
    هستیم سوختی از یک نظر ای اختر عشق
    آتش افروز شود برق نگاهی گاهی
    روشنی بخش از آنم که بسوزم چون شمع
    رو سپیدی بود از بخت سیاهی گاهی
    عجبی نیست اگر مونس یار است رقیب
    بنشیند بر گل هـ*ـر*زه گیاهی گاهی
    چشم گریان مرا دیدی و لبخند زدی
    دل برقصد به بر از شوق گناهی گاهی
    اشک در چشم فریبنده ترت می بینم
    در دل موج ببین صورت ماهی گاهی
    زردرویی نبود عیب مرانم از کوی
    جلوه بر قریه دهد خرمن کاهی گاهی
    دارم امید که با گریه دلت نرم کنم

    بهر طوفان زده سنگیست پناهی گاهی
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    دعای نیمه شب
    بر بنای عدل کرد این چرخ را تکوین خدا
    گر نگیرد داد من را از تو حاشا زین خدا
    تلخ کامی دیده ام دیگر تو آزارم نکن
    تا کند کام ترا در زندگی شیرین خدا
    دوست می دارم من این اشک شب و آه سحر
    عاشقان را در صبوری می کند تحسین خدا
    در دل عشاق اگر باشد امید وصل دوست
    درد جانسوز جدایی را دهد تسکین خدا
    عاشق آزاری مکن وای از دعای نیمه شب
    بارها گفته است در این لحظه ها آمین خدا
    سر نپیچم هر گز از شکرانه ی وارستگی
    در بیابان ها کند سنگم اگر بالین خدا
    غنچه ی باغ امید هیچ کس را مشکنید
    بشکند با چیره دستی دست این گلچین خدا
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    برق رحمت

    باز گرد ای مهر تابان روشن این کاشانه کن

    زنده شوق پر فشاندن را در این پروانه کن

    باز گرد ای ساقی پر شور بزم عاشقی

    از می عشقو محبت لب به لب پیمانه کن

    بازگرد و این دل در سـ*ـینه سرد افتاده را

    گرم کن آتش بزن دیوانه کن دیوانه کن

    بازگرد و بار دیگر آن هیاهوی مرا

    آتشین تر دلنشین تر بر در میخانه کن

    بازگرد و خلوت سرد مرا با یک نظر

    رونقی شاهانه بخش و محفلی شاهانه کن

    بازگرد ای برق رحمت اشک جانسوز مرا

    در دل دریای هستی گوهری یکدانه کن

    باز گرد و این من در عاشقی افسانه را
    با نگاه گرم دیگر در جنون افسانه کن
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    گفتگو

    با زبان دل به نومیدی صدایت می کنم

    رو به من آور که با عشق آشنایت می کنم

    چون ز عشق آگه شدی با خاطر آسوده ای

    در میان جمله ی رندان رهایت می کنم

    شرمم از دست تهی ناید اگر فرصت دهی

    جان شیرین ای عزیز دل فدایت می کنم

    روی در رویت سخن گفتن فراموشم شود

    زیر لب اما شکایت با خدایت می کنم

    سر درون سـ*ـینه با دل گویم اسرار غمت

    گفتگو با عاشق بی دست و پایت می کنم

    لطف ها کردی که با من از محبت دم زدی

    زین سبب از جمله ی خوبان جدایت می کنم

    گر جدایی هم کنی هر گز مشو غافل ز من

    تا ابد صبر ای جدا از من به پایت می کنم

    دل ز من آسوده دار و سر به راه خود گذار

    خوی کم کم با غم بی انتهایت می کنم

    ناامیدم گر کنی می میرم اما باز هم

    در همان حالت که می میرم دعایت می کنم
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    شعله
    آمد و آتش به جانم کرد و رفت
    با محبت امتحانم کرد و رفت
    آمد و بنشست و آشوبی به پا
    در میان دودمانم کرد و رفت
    آمد ورویی گشود و شد نهان
    نام خود ورد زبانم کرد و رفت
    آمد و او دود شد من شعله ای
    در وجود خود نهانم کرد و رفت
    آمد و برقی شد و جانم بسوخت
    آتشین تر این بیانم کرد و رفت
    آمد و آئینه گردانم بشد
    طوطی بی همزبانم کرد و رفت
    آمد و قفل از دهانم بر گشود
    چشمه آب روانم کرد و رفت
    آمد و تیزی زد و شد ناپدید
    همچنان صیدی نشانم کرد و رفت
    آمد و چون آفتی در من فتاد
    سر به سوی آسمانم کرد و رفت
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    زیبا آفرین
    تو زیبا نیستی من کلک زیبا آفرین دارم
    تو شیدا نیستی من شور شیدا آفرین دارم
    تو در بزم من این آوازه ی مـسـ*ـتی به خود بستی
    تو رسوا نیستی من جام رسوا آفرین دارم
    جنون گل کرد و مجنونی چو من از نو هویدا شد
    تو لیلا نیستی من عشق لیلا آفرین دارم
    تو مشغول خود و من با تو در بیداری و خوابم
    تو رویا نیستی من فکر رویا آفرین دارم
    در این گلزار از هر سو خرامد سرو آزادی
    تو رعنا نیستی من چشم رعنا آفرین دارم
    تو سرگرمی که در جمعی منم تنهای سرگردان
    تو تنها نیستی من بخت تنها آفرین دارم
    تو سود اشک من هستی که جوشان تر ز دریایی
    تو دریا نیستی من اشک دریاآفرین دارم
    تو با شیرینی شعر من اینسان مجلس آرایی
    تو گویا نیستی من طبع گویاآفرین دارم
    تو را چون طور و خود را همچو موسی در سخن دیدم
    تو سینا نیستی من برق سینا آفرین دارم
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    فسانه سرا
    آنجا که تویی غم نبود رنج و بلا هم
    مـسـ*ـتی نبود دل نبود شور و نوا هم
    اینجا که منم حسرت از اندازه فزونست
    خو دانی و من دانم و این خلق خدا هم
    آنجا که تویی یک دل دیوانه نبینی
    تا گردید و گریاند از آن گریه ترا هم
    اینجا که منم عشق به سر حد کمالست
    صبر است و سلوکست و سکوتست و رضا هم
    انجا که تویی باغی اگر هست ندارد
    مرغی چومن آشفته و افسانه سرا هم
    اینجا که منم جای تو خالیست به هر جمع
    غم سوخت دل جمله ی یاران و مرا هم
    آنجا که تویی جمله سر شور و نشاطند
    شهزاده و شه باده به دستند و گدا هم
    اینجا که منم بسکه دورویی و دو رنگیست
    گریند به بدبختی خود اهل ریا هم
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    کبوتر
    ای دل ز من بریده زیادم نمی روی
    وی پا ز من کشیده ز یادم نمی روی
    ای رفته از برابر چشمم به کوی غیر
    اشکم به دیده دیده ز یادم نمی روی
    ان چشم را به روی چه کس باز می کنی؟
    ای اهوی رمیده ز یادم نمی روی
    در سایه ی کدام نهالی روم به خواب
    ای نخل بر رسیده ز یادم نمی روی
    دانم که امشبم به سحرگه نمی رود
    ای جلوه ی سپیده ز یادم نمی روی
    تا خواند این غزل ز من آن سرو ناز گفت
    ای بید قد خمیده ز یادم نمی روی
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242

    به پندار تو

    به پندار تو:
    جهانم زيباست!
    جامه ام ديباست!
    ديده ام بيناست!
    زيانم گوياست!
    قفسم طلاست!
    به اين ارزد كه دلم تنهاست؟
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا