شعر دفتر اشعار سعید مطوری!

  • شروع کننده موضوع Diba
  • بازدیدها 3,782
  • پاسخ ها 248
  • تاریخ شروع

Diba

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2015/04/15
ارسالی ها
86,552
امتیاز واکنش
46,640
امتیاز
1,242
در كوير نگاهت

سرابي است كه مرا

تشنه ي اميدوار ميكند

در بودن تصويري از تو

وآمدنم به سويت را

دردي از انتظار

در لحظه ها دارد

در كوير نگاهت

آتشي از فراق را

در لحظه هاي بيقراري

به خرمن عشق مي كشد

وعاشقي سوخته

در مرگ انديشه ي خويش

در كوير نگاهت

پرنده ي آرزو آشيان سوخته

وجوجه هاي اميد را

بر زمين گرمت

تشنه از دست خواهد داد

پرنده تا نگاهي ديگر

چگونه آشيان بسازد؟!!!

در كوير نگاهت

لب هاي بيقرار خشكيده اند

ودره هاي زخم

در سقوط يك عشق

وسرخي چشمان

در غروبي از رفتن

درد فراق را تصويري است

كه هميشه همدم تنهايي است...
 
  • پیشنهادات
  • Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242

    در بهار احساسم گلی کم بود

    بغـ*ـل پر زگل،اما گلی کم بود

    دشت نیاز را پیمودم

    نوازش گل های محبت

    عطرآگین می کردند، فضای تنهایم را

    با بوی محبت گل ها، مـسـ*ـت می شدم

    همیشه دستی سنگین بر سـ*ـینه ام

    می گفت:جلو نیا،او نیست

    کجاست گل گمشده ام؟

    بارهابا حسرت

    شادی مسـ*ـتانه ی دیگران را دیده ام

    گلی د ر دست و شادمان

    گل با گلبرگ خود

    نوازش می کرد،صورتشانرا

    لطافت آن محبت جاری، در اشک هایم

    درد خود به که گوییم؟

    گل خود را،کجا جوییم؟

    هر کس مالک گل خود بود

    من درحسرت و خواهشم

    با نگاه،مشتاقانه

    دختران مهربان را دیده ام

    یکی می گفت دیوانه ست

    یکی دیگر با شرم می گفت:

    هستی عاشقم؟!!

    من بودم و سکوت

    محبت جاری در چشمانم

    آهسته می رفتم

    در مسیر حسرت

    چرا کسی نیست آگاه ز قلبم

    سنگینی نگاه همسرم

    شک و تردید

    بی هیچ گناهی به دادگاه می بردم

    گـ ـناه من چیست؟

    آه.......

    چرا کسی حرفم را نمی فهمد

    کیست که مرحمی بگذارد

    بر زخم هایم

    دلم زخمی است

    زشک دیگران

    کج فهمیدن این و آن

    مییابم آنرادر روشنی پگاه

    آنجا که عشق نیست،به یک نگاه

    در نورش غزل ،جاریست

    من در آن همه غزل

    غرق خواهم شد

    او می کشاند مرا

    تانهایت احساسم

    من عاشقم، با شعر هایش

    پروانه احساسم

    شهدشرا می فهمد

    با هر غزل شعرش

    خواهری متولد می شود

    می خوانم بهترین غزل

    عاشقیم را

    در دشتی پر از خواهرانم
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    ستارهای نشسته به انتظار

    دل های همه نگران و بیقرار

    شب طولانی ...چون شب یلدا

    سو...سو...می زنندبه امید دیدار

    به دیدن روی معشوق... مشتاق

    دردل خود... آرزوی هر عشا ق

    نفس ها خسته و کوتاه

    لحظه ها سنگین و سیاه

    آه ...چقدر این شب طولانی است!!!

    عمر ستاره ها در حال تباه...

    در افق خطی سفید

    سحر شد پدید

    ستاره ها نورشان کم رنگ

    روشنایی روز ...پر رنگ

    رسید مرگ ستاره ها

    تا کی شود شب لحظه ها

    که ستاره ها باز بنشینند به انتظار...

    این است راز ستاره ها!!!

     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    در تاریکی احساسم

    دری خواهم گشود

    برای خروج عشقم...

    از پلکان ناگفته های من

    پایین می آیند

    تمام رازهایم

    آهسته

    آهسته

    منطق خوابیده است

    بیدار نشود

    که مرگ عشق من است...

    عشق ،شکفته خواهد شد

    در دشت دفترهای من

    قلم تولدی از تورا

    ازمادر افکارم

    چه سخت می آورد

    به دنیای ناباوری ها...

    سرد است

    گرمی میخواهد نوزادم

    او را در پتوی واژه ها

    پنهان خواهم کرد

    تا حسش گرم تر شود

    وکسی نبیند اورا...

    باز تنهایم

    در مکان اولم

    با رازی دیگر...
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    شب در من جنینی ناخواسته

    به رنگ روزگارم

    که ماه چهره اش

    ولبخند ستاره اش

    مرا خشنود نمی کند...

    آرزوی من بستری آراسته

    با دختری از جنس خورشید

    که نور بخشد

    تمامی تن شب زده ام را...

    اشک بر کویر تن چه سود

    شیرینی خاک باید

    تا سبز شود جوانه ی امید

    به اعماق زمینم خواهم رفت

    تا پیدا کنم

    شیرینی خاکم را

    با اشک سیرابش کنم

    ودر او جوانه امید بکارم

    تا متولد شوند

    شقایق هایم...

    درد شیرینی در من

    وجنینی از نور

    در حال شکل گرفتن

    روزی با زایمان مرگم

    از این همه تاریکی وخون

    رهایش خواهم کرد...
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    وقتی که سیب نرسیده ی انتظار را

    گاز میزنی با دندان ترید

    تر دید مکن

    و برزخ خلوت مرا

    شیپور بزن

    تا برخیزم از گور تنهایی

    وگرد زمان نبودنت را

    با دستان وصل پاک کنم...

     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    در های شادی بسته؟...

    خوشی هایم جسته؟!!!

    سایه ای بین من و زمین!!!

    حبس نور بود وهمین...


    اودشمن لحظه هایم

    نابود کننده خواسته هایم

    پایش برروی شقایق هایم

    حال زمین گیر لحظه هایم

    در شب سیاهی

    بدون هیچ گناهی

    که مهتاب در آن آرزوست...

    افق همیشه جایگاه انتظارم

    تاریکی هم آغوشم

    کجاست پگاه روحم ؟...

    صدای زنجیر...جلینگ، جلینگ

    روح وتن خسته ، در جنگ

    باید بروم درمسیر رودخانه ای

    که راه بردمرا به خانه ای

    چشمانم خیره به افق

    ودیدن رودخانه ای

    روح وتن در رودخانه شنا کنان

    می رسم به سویت شادی کنان

    برداشتن زنجیر از وجودم

    تو ...من...ما..

    ما شدن چه زیباست...

     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242

    دست به ستاره می برم

    وبا نورش در خلوتم

    را ه می برم در شب

    با عشقی که بی تاب میکند مرا

    غم حکایت دارد در ناله ام

    در تمامی نبودن ها

    من همواره برای دیدن رویت

    با دلی پر از امید در راهم...

    در نهان مانده ترین راز دلم بودنت را

    با شبی که دلتنگ ترین لحظه هایم بود

    زیر نور ماه زیبا با مشیری هم آوازم

    نمیدانم بایدگفت شکفته شدنت را؟

    یا بی تو مهتاب را شبی بگذرم...

    سحر کی میرسد تا بدانم

    در آیینه ی زندگی ،چگونه ام

    ای کاش آیینه ات در روبریم بود

    تا خود را زیباتر به تصویر میدیدم

     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242

    تکرارم از تنها یی

    از ساعت شدن عقربه هایی

    که دَوَران می زنند ،تمامی بودنم را...

    ثانیه می شوم ،در کنار تو

    دقیقه می شوم،در خیال تو

    ساعت می شوم ،از دوری تو...

    نگاه تو به من

    وبی حوصله می گویی :

    "چقدر دیر تمام می شوی"

    من نگرانم ،از زود تمام شدن

    دلخوشم ،در تو بودن

    باز می گویی :

    "وقت تنگ است"

    من دلتنگ از گفته ی تو

    وبی تابیت در رفتن

    من تمام عقربه های ساعتم را

    در میآورم

    سبک بال و آزادم

    نمی بینی مرا

    من،می بینم تو را

    که هدیه می دهی خود را

    به دیگری...
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242

    ای که همیشه با من بودی

    وفاداربه من ،درلحظه تنهایی

    مونس من در شب مهتابی

    بارها با تو سخن گفتم

    شکایت کردم از غم جدایی

    ولی بی صدا فقط نگاه می کردی

    سکوت تو در هم حال دوست داشتنی

    هنگام،بی تابی در آفتاب سوزان

    به آرامش تو می کردم،حسودی

    من وتو در مسیرتنهایی با هم

    تو سکوت من بودی در تنهایی

    ای کاش به سخن می آمدی

    می گفتی:راز سکوتت را

    میخواهم زنجیر ز پایت بردارم

    آزادت کنم ز این همه بند

    چرا باید همیشه در بند باشی

    به خود آمدم!!

    سایه تو همان تصویر تنهای منی
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا