شعر دفتر اشعار سعید مطوری!

  • شروع کننده موضوع Diba
  • بازدیدها 3,794
  • پاسخ ها 248
  • تاریخ شروع

Diba

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2015/04/15
ارسالی ها
86,552
امتیاز واکنش
46,640
امتیاز
1,242
شاعر شدم

و درهای غم به رویم باز شد

شادی هایم را

در کودکیم دفن کردم

و بزرگ شدم

تا بگویم که این منم

شاعری بی شعر کودکی

بزرگی حقیر شدم

حسرت معصومیتم

همیشه با من است...
 
  • پیشنهادات
  • Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    متروی چشمانت... رهگذاران بیقرار

    آماده ... در قطار چشمانت سوار

    تونل توجه ات... چراغش خاموش

    اندیشه ات...چون ستارگان بی شمار

    نفس...نفس... آتش انتظارتو بود

    عاشقانت مرده... همه بر سر دار

    چوبه دار نگاه سردت ...خم ابرو

    تو مرگی... در رهت همه سوگوار

    تو آتشی... سوختن سزایشان نبود

    گوشه چشمت... کرده همه امیدوار

    نگاه کن به دل شکسته گان در شب

    لحظه ...لحظه ...بی تابت همه خمـار

    بستنی نگاهت...چه سردی با همه

    چشمان همه بسته... کشته ات بسیار
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    آن گونه ات چه زیباست در زیرنور مهتاب

    روشن چراغ چشمت مانند کرم شبتاب

    سو سوزند به جانم چشمان نافذ تو

    هستی جان تو هستی دل سوی تو بیتاب

    ************​
    مسـ*ـتانه زدم آن ره، ویرانه دلی حاصل

    کاشانه ی هستی را پروانه دلی حاصل

    سوزنده ی عالم بود، آن چهری مهتابی

    زآن سوخته ها بنگر، سامانه دلی حاصل
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    كوچه با پاكان همیشه پاك بود

    نقطه چینش آبی افلاك بود

    دوستیها جمله در او ماندگار

    تا كه ردی بر زند بر نا بكار

    عاشق و معشوق دركوچه روند

    از لب زیبای دل می، میخورند

    دسته گل تقدیم دلداری كنند

    خنده بر لب هایشان جاری كنند

    ای فدای این همه شور وصفا

    دل فدای این همه مهر و وفا

    با صداقت دوستی آید پدید

    "كور آن چشمی كه نتواند بدید"

    با صفای دل همه شادی كنیم

    عشق و دل را شوق آزادی كنیم

    مهرپاكی را به خوبان سر دهند

    هم سر خود را به جانان بر نهند

    باش و پاكی را ز اهل شعر بین

    مرحم و درمان ز اهل مهر بین

    از خدا خواهم دمادم این امید

    كوچه باشد جاودان و دل سپید
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    زیبا چو نسیم است ،صفا کوی محمد

    عالم همه تقدیر ، وفا کوی محمد

    در کعبه چه غوغا، همه نوری شده امشب

    نورش ز خدا بود ، منا کوی محمد
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    اندیشه ی خیالت صادق تر از همیشه
    این دل اسیر جان شد عاشق تر از همیشه
    عشقت همیشه با من سوزنده بودو سرمست
    گلشن توی کنارم لایق تر از همیشه

    * * * * * * * * *

    بودی صفای جانم آن شوق جان تو بودی
    در باغ پر صفایم آن باغبان تو بودی
    درکوچه باغ شعرم اندیشه ات چه ها کرد
    تا از سفر بیایی چون ساربان تو بودی
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    نمی خواهم ز دوری ها بگویم

    ز سختی های این شیدا بگویم

    کمی بنشین ودر دل عاشقی کن

    دلی از این سخن را دلبری کن

    به دشت لاله ها بنگر چو زیبا

    مرام ومعرفت ،گلشن هویدا

    تمام عشق را بر خود مکن غم

    نکن روح و تنت سرشاراز این سم

    که گر شادی کنی راحتی جان،

    ببینی در سرای خود تو مهمان

    بیا بنشین که با من آشنایی

    در احساسم تویی چون با وفایی

    عزیزم دوستی با دل کند شاد

    همه مهر و صفا را دل کند یاد

    بهاری می شود در دل ترانه

    که هوشیاری کند این دل بهانه

    به تو گویم چرا از او جدایی؟

    بله در این جهان کمتر وفایی

    درعشق وعاشقی وقتی خریدار

    که باشد در دلت گوهر پدیدار

    بدیده گوهرت را بد مکن دوست

    امانت بوده واز جانب اوست

    در آخر گویدت شمع شبستان

    به شور عاشقی بنگرتو آسان
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242


    گلی دارم نگاری آسمانی

    به دل شیرین زبان رنگین کمانی

    اگر با من بماند ، عشق و مـسـ*ـتی

    گلستان می شود عشقم جهانی

    ز عشق آمد مرا شیرین سخن گفت

    صفای معرفت دارد نهانی

    که ای عاشق چرا تردید ز عشقی


    بخوان اسمی ز من روشن روانی

    ز رحمت ها امید ی زنده کردم

    عسل ها در دهان ، شیرین بیانی

    به شب روشن دلی در پیش من گفت

    بخوان قرآن به عشق تا میتوانی

    صفایی شد به منزل با حضورش

    خدا در کعبه ام باشد به آنی
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    ای محمد رحمتی در دو جهان

    کوثرت سرور بُود گوهر نشان


    با نگاهی عالمی روشن کنی


    در سرایت شمع ها
    آرام جان


    با محبت شرمگین کردی یهود


    تا که رفتی در برش خجلت نمود



    با نگاهی شرمیگین از کار بد


    صد هزاران لعن بر این افکار بد



    ای جهان این است محمد توبدان


    در نگاهت هیچ برگی ای خزان



    در شبی تاریک هستی موش کور


    زندگی در روز باشد همچو گور



    در نگاهت هیچ باشد نور حق؟


    یا که می بینی محمد سور حق ؟



    ای تو بنگر دو جهان شد پیش او


    یا علی باشد مرام و کیش او



    یا علی گفتم دلم
    آرام شد

    شیر جنگل پیش او هم رام شد



    مثنوی باشد کلامی خوش بیان


    یا محمد شد کلام هر زمان
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    زایمان می کند زنی سوخته

    نوزادی را

    با دهانی پر از فریاد

    در سکوتی سوخته...
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا