خدا اون روزو نیاره مادر جاش رو چشمه :a050: امضا میلاد
MILAD_A کاربر نگاه دانلود کاربر نگاه دانلود عضویت 1970/01/01 ارسالی ها 27,940 امتیاز واکنش 17,247 امتیاز 995 محل سکونت تجریش 2015/04/01 #101 خدا اون روزو نیاره مادر جاش رو چشمه :a050: امضا میلاد
MILAD_A کاربر نگاه دانلود کاربر نگاه دانلود عضویت 1970/01/01 ارسالی ها 27,940 امتیاز واکنش 17,247 امتیاز 995 محل سکونت تجریش 2015/04/01 #102 Please, ورود or عضویت to view URLs content!
MILAD_A کاربر نگاه دانلود کاربر نگاه دانلود عضویت 1970/01/01 ارسالی ها 27,940 امتیاز واکنش 17,247 امتیاز 995 محل سکونت تجریش 2015/04/02 #103 بهترین هدیه مرد به همسرش “طلا” نیست ، بلکه “توجه” است و بس … . اما اگر یک مرد، خوب به همسرش توجه کنه متوجه می شه که همسرش “طلا” می خواد!!! "ستاد آماده سازی آقایان برا روز زن" فقط ۱۵ روز باقیست ...
بهترین هدیه مرد به همسرش “طلا” نیست ، بلکه “توجه” است و بس … . اما اگر یک مرد، خوب به همسرش توجه کنه متوجه می شه که همسرش “طلا” می خواد!!! "ستاد آماده سازی آقایان برا روز زن" فقط ۱۵ روز باقیست ...
MILAD_A کاربر نگاه دانلود کاربر نگاه دانلود عضویت 1970/01/01 ارسالی ها 27,940 امتیاز واکنش 17,247 امتیاز 995 محل سکونت تجریش 2015/04/02 #104
MILAD_A کاربر نگاه دانلود کاربر نگاه دانلود عضویت 1970/01/01 ارسالی ها 27,940 امتیاز واکنش 17,247 امتیاز 995 محل سکونت تجریش 2015/04/02 #105
MILAD_A کاربر نگاه دانلود کاربر نگاه دانلود عضویت 1970/01/01 ارسالی ها 27,940 امتیاز واکنش 17,247 امتیاز 995 محل سکونت تجریش 2015/04/02 #106
MILAD_A کاربر نگاه دانلود کاربر نگاه دانلود عضویت 1970/01/01 ارسالی ها 27,940 امتیاز واکنش 17,247 امتیاز 995 محل سکونت تجریش 2015/04/02 #107
MILAD_A کاربر نگاه دانلود کاربر نگاه دانلود عضویت 1970/01/01 ارسالی ها 27,940 امتیاز واکنش 17,247 امتیاز 995 محل سکونت تجریش 2015/04/03 #108 دستان مادرم همه چیز را از خاطر بـرده اند: بافتن شبهای بلند زمستان با کلاف آرامش شستن و رفو کردن پیراهن روز پختن مربای زردآلوی دوران کودکی من بستن در به روی تاریکی شب و آکندن بالش ام از رویاهای زیبا دستان مادرم همه چیز را از خاطر بـرده اند تنها کاری که دستان مادرم به یاد دارند نوازش است مثل گذشته لرزان چهره ام را نوازش می دهد و حلقه های کبود زیر چشمانم را می زدایند دیگر بار او مادرم می شود و من کودکش دستان مادرم نوازش را از یاد نمی برند
دستان مادرم همه چیز را از خاطر بـرده اند: بافتن شبهای بلند زمستان با کلاف آرامش شستن و رفو کردن پیراهن روز پختن مربای زردآلوی دوران کودکی من بستن در به روی تاریکی شب و آکندن بالش ام از رویاهای زیبا دستان مادرم همه چیز را از خاطر بـرده اند تنها کاری که دستان مادرم به یاد دارند نوازش است مثل گذشته لرزان چهره ام را نوازش می دهد و حلقه های کبود زیر چشمانم را می زدایند دیگر بار او مادرم می شود و من کودکش دستان مادرم نوازش را از یاد نمی برند
MILAD_A کاربر نگاه دانلود کاربر نگاه دانلود عضویت 1970/01/01 ارسالی ها 27,940 امتیاز واکنش 17,247 امتیاز 995 محل سکونت تجریش 2015/04/03 #109 تمام آغوشهاى دنيا را هم داشته باشم " دلتنگ " که مى شوم دلبازترين جاى دنيا آغـ*ـوش توست مادر.....
MILAD_A کاربر نگاه دانلود کاربر نگاه دانلود عضویت 1970/01/01 ارسالی ها 27,940 امتیاز واکنش 17,247 امتیاز 995 محل سکونت تجریش 2015/04/03 #110 ای بکر ترین برکه! هلا سوره ی صافی! پرهیز کن از این همه پرهیز اضافی! مهری بزن از بـ..وسـ..ـه به پیشانی سردم بد نام که هستیم به اندازه ی کافی! تلخینه ی آمیخته با هر سخنت را صد شکر! شکرپاش لبت کرده تلافی! با یافتن چشم تو آرام گرفتم چون شاعر درمانده پس از کشف قوافی.. چندی ست که سردم شده دور از دم گرمت.. بر گردنم از بـ..وسـ..ـه مگر شال ببافی... #علیرضا_بدیع
ای بکر ترین برکه! هلا سوره ی صافی! پرهیز کن از این همه پرهیز اضافی! مهری بزن از بـ..وسـ..ـه به پیشانی سردم بد نام که هستیم به اندازه ی کافی! تلخینه ی آمیخته با هر سخنت را صد شکر! شکرپاش لبت کرده تلافی! با یافتن چشم تو آرام گرفتم چون شاعر درمانده پس از کشف قوافی.. چندی ست که سردم شده دور از دم گرمت.. بر گردنم از بـ..وسـ..ـه مگر شال ببافی... #علیرضا_بدیع