دیدی که مرا هیچکسی یاد نکرد
جز غم که هزار افرین بر غم باد
دیدی که مرا هیچکسی یاد نکرد
در این گلشن نباید خار دامان هـ*ـوس بودن
آمد اما در نگاهش آن نوازشها نبود
دل حدیث راه پر خون میکند
در دل بیزار خود جز بیم رسوایی نداشت
دلم تنهاست ماتم دارم امشب
به دار و ندارم نگاه کن ، که هیچ به جز عاشقی نماند
تا شدم خوار تو رشگم به عزیزان آید
یک بـ..وسـ..ـه بس است از لب سوزان تو ما را
ای که دستت میرسد کاری بکن