که تواین۵سال خیلی بهم کمک کرد وپیشم بود پیشنهاد این سفرو کرد که چون خیلی اصرارکرد قبول کردم والان توهمین سفربه عشقم رسیدم.راستی چرا اسمت شد باران؟
من ـ چون وقتی میخواستن از کشورخارجم کنن باید برام یک شناسنامه جعلی می گرفتن واسممو باران گزاشتن.
شاهین ـ چه اسمه قشنگی .میگم باران هفته دیگه میریم ایران خوبه؟
من ـ عالیهههه
توبغلش به اغوش خواب پناه بردم.
دوماه بعد
نگین ـ وای باران چقدرخوشگل شدی مواظب باش لباس عروست گیرنکنه به جایی تا۱۰ دقیقه دیگه هم شادوماد میاد.
خیلی خوشگل شده بودم لباس عروس دکلته بایه تاج خوشگل کوچیک هم رپسرم بارژ جیغ صورتی باسایه مشکی به قول نگین شاهین منو ببینه نمیشناستم اخه خیلی عوض شدم.
نگین ـ بدوباران شاهین اومد.
منم اروم بسمت دره ارایشگاه رفتم شاهین منو که دید شوکه شد اگه بانیشگون من نبود تافردا همینطورنگام میکرد باهم رفتیم توماشین وبعدش اتلیه وسالن عقدوعروسی.یه جابودکه باید دوتایی تنها میرقصیدیم یعنی کسی توقسمته رقـ*ـص نباید باشه
شاهین دسته منو گرفت و باهم اروم شروع کردیم به رقصیدن نزدیکه گوشم اروم زمزمه کرد ـ خوشبختت میکنم باران
تا اخره مجلس رنگه شیطنت توش بود.
شب شد و باید میرفتیم خونه پس بسمت خونه حرکت کردیم
شاهین ـ باران بزار داستان عاشقیمو بگم
وقتی دیدمت گفتم حتماخطایی کرده وگرنه ادمو نمیتونن الکی الکی معتاد کنن وگفتم اگه خیلی دخترخوبی بود سریع از اون مهمونی میرفت .ولی وقتی کم کم باهم اشنا شدیم طرز فکرم نسبت بهت عوض شد ودیوونه ی دریای چشمات شدم.
۳سال بعد
یکم تحمل کن اها بچه به دنیا اومد .ودکترا عرقشونو پاک کردند موقع عمل بیهوش بودم ولی بدلیل فشارزیاد ودرد بهوش اومدم اخرش که باهزارالتماس کردن مجبورشون کردم باز بیهوشم نکنن .بعد از عروسیمون ۲سال بعدش حامله شدم تواین ۱سال حاملگی شاهینومامانمو بقیه خیلی بهم رسیدن
من ـ چون وقتی میخواستن از کشورخارجم کنن باید برام یک شناسنامه جعلی می گرفتن واسممو باران گزاشتن.
شاهین ـ چه اسمه قشنگی .میگم باران هفته دیگه میریم ایران خوبه؟
من ـ عالیهههه
توبغلش به اغوش خواب پناه بردم.
دوماه بعد
نگین ـ وای باران چقدرخوشگل شدی مواظب باش لباس عروست گیرنکنه به جایی تا۱۰ دقیقه دیگه هم شادوماد میاد.
خیلی خوشگل شده بودم لباس عروس دکلته بایه تاج خوشگل کوچیک هم رپسرم بارژ جیغ صورتی باسایه مشکی به قول نگین شاهین منو ببینه نمیشناستم اخه خیلی عوض شدم.
نگین ـ بدوباران شاهین اومد.
منم اروم بسمت دره ارایشگاه رفتم شاهین منو که دید شوکه شد اگه بانیشگون من نبود تافردا همینطورنگام میکرد باهم رفتیم توماشین وبعدش اتلیه وسالن عقدوعروسی.یه جابودکه باید دوتایی تنها میرقصیدیم یعنی کسی توقسمته رقـ*ـص نباید باشه
شاهین دسته منو گرفت و باهم اروم شروع کردیم به رقصیدن نزدیکه گوشم اروم زمزمه کرد ـ خوشبختت میکنم باران
تا اخره مجلس رنگه شیطنت توش بود.
شب شد و باید میرفتیم خونه پس بسمت خونه حرکت کردیم
شاهین ـ باران بزار داستان عاشقیمو بگم
وقتی دیدمت گفتم حتماخطایی کرده وگرنه ادمو نمیتونن الکی الکی معتاد کنن وگفتم اگه خیلی دخترخوبی بود سریع از اون مهمونی میرفت .ولی وقتی کم کم باهم اشنا شدیم طرز فکرم نسبت بهت عوض شد ودیوونه ی دریای چشمات شدم.
۳سال بعد
یکم تحمل کن اها بچه به دنیا اومد .ودکترا عرقشونو پاک کردند موقع عمل بیهوش بودم ولی بدلیل فشارزیاد ودرد بهوش اومدم اخرش که باهزارالتماس کردن مجبورشون کردم باز بیهوشم نکنن .بعد از عروسیمون ۲سال بعدش حامله شدم تواین ۱سال حاملگی شاهینومامانمو بقیه خیلی بهم رسیدن