داشتیم حرف میزدیم که نجفی وارد شدو ماهم خفه شدیم یه نگاه به کل کلاس انداختو رو زهرا ثابت شد زهرا
اصلا حواسش نبود یه چند ثانیه همینجور به زهرا ذل زد
اخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ جووووووووووووووووووووووووون فهمیدم فهمیدم
یه عروسی دیگه هم افتادیم بعععععععععععععععله استاد نجفی و زهرا چه شود وای نه دلم برای زهرا
میسوزه نجفی خیلی گند اخلاقه .....نجفی یه حضور و غیاب کرد و برگه های امتحان رو پخش کرد
*********************
زهرا
اه این دیگه چ سوالایی هس معلوم نیس از کجا اورده بیشعوووووور اینا دیگه کجا بوده بابا من این سوالارو بلد
نیستم از شانس گندم هم این سواله 6 نمره داره وااااااااااااااای خدا
همینجور نشسته بودم فش های خشکلمو بار نجفی میکردم که که که که نجفی اومد بالا سرم ای خاک
برسرم دستم و گذاشتم رو برگم که که نبینه عامو ابروم به کل میره
نجفی - خانوم تهرانی دستتونو بردارید
منم خودمو زدم به کوچه علی چپ
- مشکلی پیش اومده استاد ؟
نجفی - نه فقط میخام ببینم برگتو
- استاد اگه مشکلی هس بگیدا
نجفی - خانوم مشکلی نیس شما دستتو از رو برگه بردار
مجبور شدم دستمو برداشتم یه نگاه به برگم کرد و گفت
نجفی - چرا این سوال مهم رو جواب ندادی
اگه میگفتم بلد نیستم که ابروم مرفت گفتم
- استاد الان مینویسم
نجفی برگمو داد و گفت بنویس هرچی منتظر شدم نرفت
- استاد کاری دارید دیگه؟
نجفی - نه منتظرم تو بنویسی بنویس دیگه
- اه استاد اصلا بلد نیسم اخه این سوالا چیه از کجا اومده از مریخ اومده بابا من هیچ کدومشو نخوندم از اینا
اوووف قشنگ خودمو خالی کردم یه نگاه به نجفی کردم یه لبخند قشنگ رو لباش بود
نه بابا جفی و لبخند عجیبه کلا تعجب کرده بودم یه نگاه به دخترا کردم دیدم اونا هم حواسشون به من
هس و دارن میخندن
نجفی - ببین زهرا خانوم
چیییییییییییییییییییییییییییییییییی؟ زهرا ؟؟؟؟؟؟؟؟ چرا با اسم صدا کرد؟؟؟؟وا تو هنگم
نجفی - تو کتاب ....صفحه 123 بالای صفحه بودا با رنگ ابی نوشته شده بود جوابش اونه
نجفی رفت هنوز تو کف حرفشم عه سواله هم یادم اومد عجببببب خیلی عجیبه نجفی اصلا سر امتحانا به
سوال بچه ها جواب نمیداد چ برسه بخاد بیاد جواب رو هم بگه جز عجایبه
*****
رها
مردم چ شانسی دارن نجفی قشنگ رفت سوال رو به زهرا گفت بصبرین الان میفهمم واقعا عاشقشه یا نه
دستمو بردم بالا گفتم
- استاد
نجفی - بله بفرمایید؟
- استاد من تو یه سوالی گیر کردم میشه کمک کنید
خیلی شیک و مجلسی گفت
نجفی - نه نمیشه
اها حالا فهمیدم فقط به زهرا کمک کرد اره عاشقشه البته من الکی پرسیدم خودم تو هیچ سوالی گیر
نکرده بودم
بلند شدم برگمو دادم و رفتم بیرون بعد از 5 مین بچه ها هم اومدن
اصلا حواسش نبود یه چند ثانیه همینجور به زهرا ذل زد
اخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ جووووووووووووووووووووووووون فهمیدم فهمیدم
یه عروسی دیگه هم افتادیم بعععععععععععععععله استاد نجفی و زهرا چه شود وای نه دلم برای زهرا
میسوزه نجفی خیلی گند اخلاقه .....نجفی یه حضور و غیاب کرد و برگه های امتحان رو پخش کرد
*********************
زهرا
اه این دیگه چ سوالایی هس معلوم نیس از کجا اورده بیشعوووووور اینا دیگه کجا بوده بابا من این سوالارو بلد
نیستم از شانس گندم هم این سواله 6 نمره داره وااااااااااااااای خدا
همینجور نشسته بودم فش های خشکلمو بار نجفی میکردم که که که که نجفی اومد بالا سرم ای خاک
برسرم دستم و گذاشتم رو برگم که که نبینه عامو ابروم به کل میره
نجفی - خانوم تهرانی دستتونو بردارید
منم خودمو زدم به کوچه علی چپ
- مشکلی پیش اومده استاد ؟
نجفی - نه فقط میخام ببینم برگتو
- استاد اگه مشکلی هس بگیدا
نجفی - خانوم مشکلی نیس شما دستتو از رو برگه بردار
مجبور شدم دستمو برداشتم یه نگاه به برگم کرد و گفت
نجفی - چرا این سوال مهم رو جواب ندادی
اگه میگفتم بلد نیستم که ابروم مرفت گفتم
- استاد الان مینویسم
نجفی برگمو داد و گفت بنویس هرچی منتظر شدم نرفت
- استاد کاری دارید دیگه؟
نجفی - نه منتظرم تو بنویسی بنویس دیگه
- اه استاد اصلا بلد نیسم اخه این سوالا چیه از کجا اومده از مریخ اومده بابا من هیچ کدومشو نخوندم از اینا
اوووف قشنگ خودمو خالی کردم یه نگاه به نجفی کردم یه لبخند قشنگ رو لباش بود
نه بابا جفی و لبخند عجیبه کلا تعجب کرده بودم یه نگاه به دخترا کردم دیدم اونا هم حواسشون به من
هس و دارن میخندن
نجفی - ببین زهرا خانوم
چیییییییییییییییییییییییییییییییییی؟ زهرا ؟؟؟؟؟؟؟؟ چرا با اسم صدا کرد؟؟؟؟وا تو هنگم
نجفی - تو کتاب ....صفحه 123 بالای صفحه بودا با رنگ ابی نوشته شده بود جوابش اونه
نجفی رفت هنوز تو کف حرفشم عه سواله هم یادم اومد عجببببب خیلی عجیبه نجفی اصلا سر امتحانا به
سوال بچه ها جواب نمیداد چ برسه بخاد بیاد جواب رو هم بگه جز عجایبه
*****
رها
مردم چ شانسی دارن نجفی قشنگ رفت سوال رو به زهرا گفت بصبرین الان میفهمم واقعا عاشقشه یا نه
دستمو بردم بالا گفتم
- استاد
نجفی - بله بفرمایید؟
- استاد من تو یه سوالی گیر کردم میشه کمک کنید
خیلی شیک و مجلسی گفت
نجفی - نه نمیشه
اها حالا فهمیدم فقط به زهرا کمک کرد اره عاشقشه البته من الکی پرسیدم خودم تو هیچ سوالی گیر
نکرده بودم
بلند شدم برگمو دادم و رفتم بیرون بعد از 5 مین بچه ها هم اومدن
دانلود رمان و کتاب های جدید