به نام خداوند مهرررررربان...
نام رمان: شیشه های خیس
نام نویسنده:
farnazgoudarzi
ژانر: عاشقانه
سلامممممممم ...یه مدت تقریبا طولانی نبودم حالا برگشتم با یه رمان دیگه...
رمان شیشه های خیس...یه رمان که بیشتر حرف دل...یه داستان کوتاه و جذاب داره...
امیدوارم که خوشتون بیاااد...
خلاصه:
به نام خدایی که زندگی روسخت آفرید
دختری به اسم راحیل که توی14سالگی ازایران میره وبعداز10سال به ایران
برمیگرده .... راحیل عشقی به اسم رهام داره.... بعدازبرگشتش به ایران به طورتصادفی
یکی ازبچه های قدیمی روبه اسم محمدمیبینه ....خاطرات گذشتش براش زنده میشه
به عشقش میرسه اما به همینجا خطم نمیشه....
مقدمه:
بزن بسلامتی...
بزن بسلامتی خودمون....
بزن بسلامتی نسل دنیای مجازی...
بزن بسلامتی دخترپسرایی که عشقشون اینترنتی شد...
بزن بسلامتی قلبایی که شکسته شد...
بزن بسلامتی کسایی که دست عشقشونو ازپشت مانیتورگرفتن...
بازم بزن بسلامتی...
سلامتی دلای پاک...
سلامتی قلبای صاف وزلال...
سلامتی دنیای واقعی که فراریمون داد...
سلامتی دنیای مجازی که داغونمون کرد...
سلامتی عشقای توخالی...
سلامتی من...
سلامتی تو...
سلامتی همه...
این باربزنین بسلامتی3کس...
عاشقو...
دل شکسته و...
بی کس...
بسلامتی مادهه ی خاکسترشده...
قسمتی از رمان:
_مسافرین عزیز امیدواریم که سفر خوبی بوده باشه ولذت بـرده باشین...
ازپله های هواپیما پایین امدم.... پام که رسیدزمین چشاموبستم ویه نفس عمیق
کشیدم
یه نفس ازته دلم چشاموبازکردم ورفتم داخل فرودگاه ....بعدازچک کردن چمدونم
وخودم وخوش آمدگویی ازفرودگاه رفتم بیرون خواستم سوارتاکسی بشم که یکی
صدام کرد....
_راحیل؟راحیل صبرکن...
برگشتم یه دختره فنج وبانمک ودیدم حدس زدم که مریم باشه....
_جانم؟
_شناختی؟
_مریم؟!!؟
_آره دیونه خوب شناختی ها...
_بیابغلم ببینم 10ساله ندیدمت بی معرفت...
_10سال و2ماه و5روز...
بعدازکلی حرف زدن وبغل کردن هم سوارماشین مریم شدیم....
_مریم توازکجافهمیدی من دارم برمیگردم؟
_خانوم خانوما مگه توگروه نگفتی؟
_مگه توهم توگروه بودی؟
_آره رها.رها78...
_ای تف توقیافت بیشعور...
به اندازه100سال حرف که باهم بزنیم11سال پیش آشناشدم توی یه چت روم به
اسم جومونگ چت....مریم بچه تهران بودومن بچه بروجرد.....بعدازیه مدتی
شماره همو
گرفتیم ورفاقتمون خیلی صمیمی شد....1سال بعدازاینکه باهم دوست شده بودیم
من
به خاطره یه سری مشکلات ازایران رفتم وموندگارشدم تاالآن که برگشتم....
نام رمان: شیشه های خیس
نام نویسنده:
farnazgoudarzi
ژانر: عاشقانه
سلامممممممم ...یه مدت تقریبا طولانی نبودم حالا برگشتم با یه رمان دیگه...
رمان شیشه های خیس...یه رمان که بیشتر حرف دل...یه داستان کوتاه و جذاب داره...
امیدوارم که خوشتون بیاااد...
خلاصه:
به نام خدایی که زندگی روسخت آفرید
دختری به اسم راحیل که توی14سالگی ازایران میره وبعداز10سال به ایران
برمیگرده .... راحیل عشقی به اسم رهام داره.... بعدازبرگشتش به ایران به طورتصادفی
یکی ازبچه های قدیمی روبه اسم محمدمیبینه ....خاطرات گذشتش براش زنده میشه
به عشقش میرسه اما به همینجا خطم نمیشه....
مقدمه:
بزن بسلامتی...
بزن بسلامتی خودمون....
بزن بسلامتی نسل دنیای مجازی...
بزن بسلامتی دخترپسرایی که عشقشون اینترنتی شد...
بزن بسلامتی قلبایی که شکسته شد...
بزن بسلامتی کسایی که دست عشقشونو ازپشت مانیتورگرفتن...
بازم بزن بسلامتی...
سلامتی دلای پاک...
سلامتی قلبای صاف وزلال...
سلامتی دنیای واقعی که فراریمون داد...
سلامتی دنیای مجازی که داغونمون کرد...
سلامتی عشقای توخالی...
سلامتی من...
سلامتی تو...
سلامتی همه...
این باربزنین بسلامتی3کس...
عاشقو...
دل شکسته و...
بی کس...
بسلامتی مادهه ی خاکسترشده...
قسمتی از رمان:
_مسافرین عزیز امیدواریم که سفر خوبی بوده باشه ولذت بـرده باشین...
ازپله های هواپیما پایین امدم.... پام که رسیدزمین چشاموبستم ویه نفس عمیق
کشیدم
یه نفس ازته دلم چشاموبازکردم ورفتم داخل فرودگاه ....بعدازچک کردن چمدونم
وخودم وخوش آمدگویی ازفرودگاه رفتم بیرون خواستم سوارتاکسی بشم که یکی
صدام کرد....
_راحیل؟راحیل صبرکن...
برگشتم یه دختره فنج وبانمک ودیدم حدس زدم که مریم باشه....
_جانم؟
_شناختی؟
_مریم؟!!؟
_آره دیونه خوب شناختی ها...
_بیابغلم ببینم 10ساله ندیدمت بی معرفت...
_10سال و2ماه و5روز...
بعدازکلی حرف زدن وبغل کردن هم سوارماشین مریم شدیم....
_مریم توازکجافهمیدی من دارم برمیگردم؟
_خانوم خانوما مگه توگروه نگفتی؟
_مگه توهم توگروه بودی؟
_آره رها.رها78...
_ای تف توقیافت بیشعور...
به اندازه100سال حرف که باهم بزنیم11سال پیش آشناشدم توی یه چت روم به
اسم جومونگ چت....مریم بچه تهران بودومن بچه بروجرد.....بعدازیه مدتی
شماره همو
گرفتیم ورفاقتمون خیلی صمیمی شد....1سال بعدازاینکه باهم دوست شده بودیم
من
به خاطره یه سری مشکلات ازایران رفتم وموندگارشدم تاالآن که برگشتم....
آخرین ویرایش: