کامل شده داستان کوتاه آرتمیس | زهرا سلیمانی غربی کاربر انجمن نگاه دانلود

از نظر شما رمان در چه سطحی است؟

  • خوب

    رای: 5 100.0%
  • متوسط

    رای: 0 0.0%
  • بد

    رای: 0 0.0%

  • مجموع رای دهندگان
    5
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Zhrw._.sl

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2019/09/09
ارسالی ها
254
امتیاز واکنش
3,306
امتیاز
451
سن
22
محل سکونت
Shrz
*اول دفتر به نامِ ایزدِ دانا*

نام داستان: آرتمیس
نام نویسنده: زهرا سلیمانی غربی کاربر انجمن نگاه دانلود
ژانر: تاریخی، عاشقانه، جنگی

178936

خلاصه: در پی نبرد ماراتون و ترموپیل، خشایارشا و اطرافیانش خواستار جنگی دوباره و تصرف کامل یونان بودند؛ اما در آن میان، ملکه هالیکارناس در کاریا که به آرتمیس شهرت داشت مخالفت خود را در این باره اعلام کرد و توجه پادشاه را به خود جلب کرد؛ اما بر خلاف خواسته او به یونانیان اعلام نبرد شد و...
آرتمیس(آرتمیز): الهه زمین و شکار


*توجه: این داستان حقیقی ست و تنها کمی از تخیلات نویسنده برای جذابیت بیشتر در آن دخیل شده است. مشاهده پیوست 185736
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • پیشنهادات
  • Zhrw._.sl

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/09/09
    ارسالی ها
    254
    امتیاز واکنش
    3,306
    امتیاز
    451
    سن
    22
    محل سکونت
    Shrz
    ایران_480 سال پیش از میلاد
    همه جا را غوغا فرا گرفته بود. در سالن بزرگ، همه ی بزرگان دربار گرد هم آمده بودند تا درباره مسائل اخیر، مشورتی صورت گیرد. در آن میان، خشایارشا بزرگ، در سکوت به تخت شاهنشاهی خود تکیه داده و متفکر به نقطه ای خیره شده بود. مردونیه، داماد داریوش از سکوت او استفاده برد و با غرور و غیرتی که وجودش را در برگرفته بود جمعیت را به سکوت فرا خواند. آن گاه به میان سالن قدم برداشت و در زیر نگاه سنگین اطرافیان، رو به خشایارشا صدایش را آزاد کرد:
    - سرورم! همه ی ما خوب می دانیم که در نبرد پیشین شکست سختی خوردیم و این مایه سرشکستگی ایران است. لطفا چاره جویی کنید!
    خشایار این بار ساکت نماند و با ابهت تمام، به تخت خود تکیه داد و خطاب به مردونیه گفت:
    - در ذهن چه می پنداری ای مردونیه؟
    مردونیه در حالی که مشت هایش را از سر خشم در هم می فشرد، بی درنگ پاسخ داد:
    - انتقام سرورم! ما می توانیم لشکریانمان را راهی دریا کنیم و مناطقی را که از ابتدا در طلب داشتیم به دست آوریم!
    در آن لحظه، یکی از بزرگان یونانی مقیم دربار ایران قدم به جلو گذاشت و به پشتیبانی از مردونیه رو به خشایارشا گفت:
    - فرمانده درست می گوید پادشاه من! حکومت یونانیان بدون شک باید متلاشی شود. لطفا دستور جنگ را صادر کنید!
    آن گاه چند تن دیگر از درباریان به نشانه رضایت در پشت سر آن دو ایستادند و با غرشی از سر خشم و رضایت، شاه را به این امر تشویق کردند. خشایارشا پس از کمی اندیشیدن، با اشاره دست آن ها را به سکوت واداشت و پس از مکثی طولانی رو به همگی با صدایی رسا پاسخ داد:
    - به عقیده ما نیز زمان انتقام فرا رسیده است؛ اما سپاه ما به تنهایی قادر به پیروزی نخواهد بود! ما شخصا به سرزمین های دور و نزدیک پیغام می فرستیم تا مارا در این جنگ همراهی کنند. تا آن زمان، صبور باشید دوستان من!
     
    آخرین ویرایش:

    Zhrw._.sl

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/09/09
    ارسالی ها
    254
    امتیاز واکنش
    3,306
    امتیاز
    451
    سن
    22
    محل سکونت
    Shrz
    مدتی بعد، خشایارشا به همراهی فرماندهان شجاع خود همچون مردونیه و تعدادی از درباریان، به قصد حمله به یونان به کاپادوکیه واقع در آسیای صغیر رفت و آن شهر را مرکز فرماندهی خود قرار داد. سه سال تمام به جمع آوری و تجهیز سپاه سپری شد و در نهایت سپاهی از 46 گونه، نژاد و قوم مختلف تشکیل شد. عرب ها، هندی ها، پارس ها، مادها، سکاها، فنیقی ها، مصری ها و حتی ساکنان خلیج پارس در این لشکرکشی حضور داشتند. سپاه خشایارشاه در حدود هشتاد تا سیصد هزار تن بود که شامل آشپز، ملوان و.. نیز می شد.
    مردونیه مردی تنومند و شجاع بود که به عنوان فرمانده سپاه ایرانیان همیشه زره بر تن داشت. چهره شرقی و جدی او باعث می شد که ابهتش چند برابر شود. او خوب می دانست که پیروزی و نشان دادن شجاعت در این نبرد، اعتبار او را نزد دربار مثل قبل پررنگ خواهد کرد. اعتباری که به خاطر نبرد ماراتون لکه دار شده بود. ماجرا از آن قرار بود که پس از آن که داریوش کبیر در جنگ با سکاهای اروپا ناکام ماند، ایونیان که پنداشتند امپراتوری ایران دچار ضعف شده است، فرصت را غنیمت شمرده و به سرگردگی آریستاگوراس سر به شورش برداشتند. دولت های ارتریا و آتن هم از فرصت پیش آمده استفاده کرده و به ایونیان کمک رسانی کردند. شورشیان با آمدن نیروهای آتن به خود جرات بیشتری دادن تا جایی که شهر سارد را به آتش کشیدند؛ اما پادگان های دیگر شهرهای آسیای صغیر به جنگ شورشیان آمده و خیلی زود آنان را شکست دادند. داریوش که از دخالت ارتریا و به ویژه آتن به شورشیان خشمگین شده بود ماردینیوس (مردونیه) را با سپاهی انبوه به جنگ یونانیان فرستاد؛ اما سپاه مردونیه در دریا دچار طوفان سهمگینی شد که بیش از نیمی از سپاه ایران در دریا غرق شد و مردونیه به ناچار به آسیا بازگشت. حتی رفتن داتیس و آرتافرن، دو فرمانده ماد، به همراه چهل هزار سرباز پیاده، کمکی به پیروزی در آن جنگ نکرد و آنها با شکستی سهمگین، سر افکنده به ایران بازگشتند.
     
    آخرین ویرایش:

    Zhrw._.sl

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/09/09
    ارسالی ها
    254
    امتیاز واکنش
    3,306
    امتیاز
    451
    سن
    22
    محل سکونت
    Shrz
    وقتی که خبر پیش آمدن قشون خشایارشا به یونانی‌هایی که در ترموپیل بودند رسید به وحشت و اضطراب افتاده و مشورت کردند که چه کنند. تمام پلوپونسی‌ها مصمم شدند که عقب‌نشینی کنند و از تنگه کرنت دفاع کنند؛ ولی چون لکری ها فوسیدی ها این پیشنهاد را با تنفر رد کردند، لئونیداس تصمیم گرفت در محل بماند و فرستاده‌هایی به اطراف فرستاد تا برای او کمک بفرستند.
    در آن حال خشایارشا مفتشی فرستاد تا ببیند دشمن چه می‌کند و تعداد آن‌ها چقدر است. سوار پارسی آمد و به اردوی یونانی نزدیک شده و تفتیش کرد. بی این که هیچ یونانی ای مزاحمتی به او برساند و چون عده‌ای در جلو ی دیوار بودند و عده دیگر در پشت دیوار، سوار پارسی فقط عده اولی را دید. در این حال یونانی‌ها به ورزش‌های عادی اشتغال داشتند و عده‌ای موهای خود را شانه می‌کردند. وقتی که سوار برگشت و آنچه را که دیده بود به شاه گفت، خشایارشا در حیرت شد که چرا یونانی‌ها می‌خواهند بمیرند و به قدر قوه از طرف بکشند. این رفتار لاسدمونی‌ها را مضحک دانسته، دمارات پسر آریستون را خواست تا تحقیقاتی دربارهٔ لاسدمونی‌ها بکند. دمارات به نزد شاه آمد و خطاب به او گفت:
    - شاها، سابقاً هم‌زمانی که ما به عزم این جنگ حرکت می‌کردیم من لاسدمونی‌ها را برای شما توصیف کردم. وقتی که من چیزهایی را از پیش می‌دیدم و می‌گفتم، شما می‌خندیدید. سعی من بر این است که در پیشگاه شما حقیقت را بگویم. حرف مرا اکنون گوش کنید! این‌ها آمده‌اند که با ما در سر این تنگه جنگ کنند. عادت این مردم چنین است که چون مصمم شدند بمیرند موهایشان را شانه می‌کنند. اگر شما این ها و آن هایی که در اسپارت مانده‌اند را مطیع خود کنید، دیگر قومی نخواهد بود که با شما ستیزه کند. پس شما اکنون یک دولت نیرومند یونانی و شجاعترین مردم یونان را در پیش دارید!
     

    Zhrw._.sl

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/09/09
    ارسالی ها
    254
    امتیاز واکنش
    3,306
    امتیاز
    451
    سن
    22
    محل سکونت
    Shrz
    این حرف مورد اعتماد خشایارشا واقع نشد. او بار دیگر پرسید:
    - چگونه این عده قلیل با من جنگ خواهند کرد؟
    دمارات پاسخ داد:
    - اگر چنین نشد که من گویم با من همان رفتار کنید که با دروغگو می‌کنند!
    شاه چهار روز جدال را به تأخیر انداخت تا شاید یونانی‌ها عقب نشسته و برگردند. بالاخره روز نبرد فرا رسید و دو سپاه لئونیداس، پادشاه اسپارت و امپراتوری هخامنشی به فرماندهی خشایارشا در طول دومین لشگرکشی خشایارشا به یونان به وقوع پیوست. این جنگ در گذرگاه ساحلی و باریک ترموپیل در گرفت. لئونیداس سپاه بزرگ خود را برای مقابله با سپاه هخامنش به پیش برد. روز پنجم او مادها و کیس سی‌ها را فرستاد تا یونانی‌ها را زنده گرفته نزد او آوردند. مادها نتوانستند تنگه را بشکافند و به جای آن‌ها پارسی‌ها که موسوم به جاودانگان و در تحت ریاست هی دارنس بودند آمدند. آن ها هم نتوانستند کاری بکنند، زیرا در تنگنایی جنگ می‌کردند و نمی‌توانستند از کثرت خود نتیجه بگیرند و نیزه‌های آنان کوتاه‌تر از نیزه‌های یونانیان بود. لاسدمونی‌ها شجاعانه جنگیدند و نشان می‌دادند که با اشخاصی که مهارت ندارند ماهرانه جنگ می‌کنند. از جمله مهارت لاسدمونی‌ها این بود که فرار می‌کردند و در این مورد پارسی‌ها با فریادهای شادی آن‌ها را تعقیب می‌کردند و همین که نزدیک می‌شدند، لاسدمونی‌ها برگشته و دلیرانه می‌جنگیدند و عده زیادی از دشمن را می‌کشتند.آن روز بدین منوال گذشت و کاری از پیش نرفت.
     
    آخرین ویرایش:

    Zhrw._.sl

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/09/09
    ارسالی ها
    254
    امتیاز واکنش
    3,306
    امتیاز
    451
    سن
    22
    محل سکونت
    Shrz
    روز دیگر هم جنگ به همین نحو گذشت. پارسی‌ها به امید اینکه عدهٔ یونانی‌ها کم است و از جهت برداشتن زخم نخواهند توانست مقاومت کنند حملات مکرر کردند ولی یونانی‌ها از حیث نوع اسلحه و مردم، به قسمت‌هایی تقسیم شده و به نوبت جنگ می‌کردند. به استثنای اهالی فوسید که روی کوه قرار گرفته بودند تا کوره راهی را محافظت کنند.
    در آن اوضاع و احوال، خشایار در چادر استراحتگاه خود در فکر بود که چه کند که مردونیه با طلب اجازه ای از سوی او، پا به چادر گذاشت. او پس از تعظیمی به سوی شاه، خطاب به او گفت:
    - پادشاه من، شخصی قصد شرفیابی نزد شما را دارد. گویی از ارتش دشمن خبرهایی برای ما دارد!
    خشایار با اشاره ای به او، این اجازه را داد. ناگهان یک نفر یونانی ملیانی افی یالت، به طمع پاداش بزرگ، پا به چادر مجلل خشایارشا گذاشت و پس از زانو زدن در برابر او، در حالی که سرش را تا گردن خم کرده بود در جواب نگاه منتظر او گفت:
    - راهی است که از آن می‌توان پیش رفت و به ترموپیل رسید!
    خشایارشا با شعف پیشنهاد افی یالت را پذیرفت و هی دارنس مأمور شد از آن راه برود. چون شب در رسید و چراغها روشن گشت پارسی‌ها حرکت کردند. هیدارنس سپاه جاویدان را از فراز آنوپائیا گذراند که مسیر آن نه تنها شانزده کیلومتر در میان بلندی‌های جنگلی پیچ و تاپ می‌خورد، بلکه پیمودن آن مستلزم صعودی در حدود هزار و چهارصد متر بود. این کوره راه از رود آسپ شروع شده و به آلپن شهر اول لکری‌ها می‌رسد.
     
    آخرین ویرایش:

    Zhrw._.sl

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/09/09
    ارسالی ها
    254
    امتیاز واکنش
    3,306
    امتیاز
    451
    سن
    22
    محل سکونت
    Shrz

    پارسی‌ها پس از عبور از آسپ تمام شب در کوره راه حرکت کرده و در طلیعهٔ صبح به قلهٔ کوه رسیدند. در آن جا هزار نفر فوسیدی برای حفاظت فوسید و پاسبانی راه ایستاده بودند. پایین راه نیز قشون ترموپیل بود. چون کوه از جنگل پوشیده بود حرکت پارسی‌های را فوسیدی‌ها درنیافتند ولی وقتی که پارسی‌ها نزدیک شدند، اسلحه برداشته و حاضر جنگ شدند و هی دارنس در ابتدا تصور کرد که اینجا هم لاسدمونی‌ها هستند ولی بعد که افی یالت تحقیقات کرد، دانست که این‌ها از اهل فوسیدند حمله کرد و فوسیدی‌ها در مقابل تیرهای زیاد که به آن‌ها بارید نتوانستند پا فشارند و گریختند. ولی هی دارنس اعتنایی نکرده و از کوه سرازیر شد.
    از ان طرف، در لشکر لئونیداس غیبگویی به نام مژیستیاس بود. او برای غیبگویی، از روده های قربانیان استفاده می کرد. مژیستیاس نزد لئونیداس رفت و به او آگاهی داد که در طلیعهٔ صبح مرگ در پیش دارند. لئونیداس از سخن او وحشت کرد که در همان لحظه صدای داد و فریاد چند تن از سربازانش را شنید. آن سربازها همان فراری هایی بودند که در کوره راه نگهبانی می دادند. آنها به نزد لئونیداس رفتند و خبر دادند که پارسی‌ها از کوره راه می‌آیند. لئونیداس با شنیدن خبر آنان، دستور داد تا جلسه ای صورت گیرد و در این باره تصمیم گیری شود.
     

    Zhrw._.sl

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/09/09
    ارسالی ها
    254
    امتیاز واکنش
    3,306
    امتیاز
    451
    سن
    22
    محل سکونت
    Shrz

    در طلیعه صبح دیده‌بان‌ها رسیده و همان خبر را آوردند. یونانی‌ها مشورت کردند که بمانند یا بروند و در این رابـ ـطه رای‌گیری کردند. در نتیجه یونانی‌ها متفرق شدند و فقط عده‌ای با لئونیداس ماندند. لئونیداس وقتی ترس را در چهره فرماندهان متحد با سپاهش دید، با عزم اراده خود آنان را را مرخص کرد تا فرصت باقی ست و دشمن به آنان نرسیده صحنه نبرد را ترک کنند. لئونیداس از مژیستیاس غیبگو هم خواست تا با دیگران از محل حرکت دهد، ولی او راضی نشد. با لئونیداس ماند و فقط پسرش را با آن هایی که خارج می‌شدند، روانه کرد.
    یکی از فرمانده های دلیر سپاه لئونیداس به نزد او رفت و با ناراحتی لئونیداس را خطاب قرار داد:
    - پادشاه من، چرا این کار را کردید! بدون آن ها بی شک ما جنگ را از پیش شکست خورده ایم!
    :لئونیداس در پاسخ به او گفت
    - متحدین میل ندارند در محل مانده و بمیرند و از طرف دیگر من نمی‌توانم محل را به دشمن واگذار کنم. این افتخاری ست که نصیب ما و سپاهیان اسپارتی خواهد شد فرمانده!
    چیزی طول نکشید که ناقوس حمله دشمن زده شد و همگی آماده و حاضر، رخت نبرد بر تن کرده و در فاصله ای نه چندان دور از سپاه هخامنشی صف بستند.
     
    آخرین ویرایش:

    Zhrw._.sl

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/09/09
    ارسالی ها
    254
    امتیاز واکنش
    3,306
    امتیاز
    451
    سن
    22
    محل سکونت
    Shrz

    چند تن از اسپارتی ها قبل از شروع نبرد به نزد دلفی رفتند و با کنجکاوی از او پرسیدند:
    - فرمانده لئونیداس دستور حمله را صادر کرده است. ما او را دیدیم که نزد تو آمد و بی شک در این باره از تو سوالاتی پرسیده است. به ما بگو عاقبت جنگ چه خواهد بود؟
    پی تی جواب داد:
    - اهالی اسپارت وسیع، شهر شما به دست اعقاب پارسه خراب خواهد شد یا لاسدمون برای مرگ پادشاه خود که از دودمان هرکول است عزا خواهد گرفت. نه نیروی گاوهای نر می‌تواند حملهٔ پارسی‌ها را دفع کند و نه زورمندی شیران. او قدرت زئوس را دارد. چیزی با او مقاومت نکند تا این که او یکی از دو پادشاه را به سهم خود ببرد!
    وقتی روز شد، به امر خشایارشا قشون ایران حمله کرد و یونانی‌ها از تنگه دور رفته و به دفع حملات پرداختند. یونانی‌ها به دو قسمت شده بودند. قسمتی دیوار تنگ را حفظ می‌کرد و قسمت دیگر به جای باریک آن رفته و می‌جنگیدند؛ ولی از جای باریک گذشته و جلو رفتند و کشتاری مهیب درگرفت و عدهٔ زیادی از حمله کنندگان به خاک یا به دریا افتادند. زمانی در رسید که نیزه‌های یونانی‌ها تماماً شکست و شمشیر به کار بردند. لئونیداس با تعداد افرادی که در اختیار داشت به پیش رفت و شجاعانه در کنار تک تک سربازانش جنگید و در آخر به خاطر زخم و جراحت های بسیار کشته شد.
     
    آخرین ویرایش:

    Zhrw._.sl

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/09/09
    ارسالی ها
    254
    امتیاز واکنش
    3,306
    امتیاز
    451
    سن
    22
    محل سکونت
    Shrz

    در آن نبرد دو پسر داریوش، آبروکام و هی پرانت نیز کشته شدند. دو برادر خشایارشا نیز کشته شدند. در سر نعش لئونیداس جدال درگرفت. تا آنکه بالاخره اسپارتی‌ها نعش را ربودند. چون پارسی‌هایی که از کوره راه حرکت می‌کردند رسیدند، بهره‌مندی با پارسی‌ها گشت و شکل جنگ یونانی‌ها تغییر کرد. یونانی‌ها که از تنگ‌ترین جای معبر پیش رفته بودند حالا عقب نشسته و از دیوار آن گذشتند. پارسی‌ها دیوار را خراب کرده و به تپه حمله بردند. یونانی‌ها با شمشیر و بعد با دست و دندان جنگ کردند، تا همه در زیر تیرهای پارسی‌ها دفن شدند. دی یه نه سس، آلفه و مارون که از شجاع ترین و آخرین مردان سپاه اسپارتی بودند، در آخر جان باختند.
    پس از تسخیر ترموپیل توسط سپاه ایران، آتن در معرض تهدید قطعی واقع شد و آتنی ها ناچار شدند با زنان و بچه های خویش به نزدیکی جزیره سالامیس در جنوب آتن راه بیفتند. طولی نکشید که آتن توسط سپاه خشایارشا تسخیر شد و ارگ آن هم به تلافی ماجرای به آتش کشیدن سارد توسط یونانی ها در زمان داریوش بزرگ، طعمه حریق شد.

     
    وضعیت
    موضوع بسته شده است.

    برخی موضوعات مشابه

    بالا