شعر اشعار علی صالحی

  • شروع کننده موضوع SHinee
  • بازدیدها 1,617
  • پاسخ ها 67
  • تاریخ شروع

SHinee

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
1970/01/01
ارسالی ها
5,736
امتیاز واکنش
2,564
امتیاز
745
محل سکونت
شیراز

2013_08_25_232500.jpg

من از عطر آهسته ی هوا می فهمم تو باید تازگی ها از اینجا گذشته باشی




2013_08_07_140607.jpg


دوست داشتنت،
اندازه ندارد! پايان ندارد!
گويی بايستی بر ساحل اقيانوس و
موجهای کوچک و بزرگ مکرر را
بی انتها، بشماری...








2013_07_01_130623.jpg

من،از میان همه شمامنتظر کسی بودم که نیامد










2013-05-07_143747.jpg



کاش کسی می آمد
کسی می آمد و از او می پرسیدم
کدام کلمه چراغ این کوچه خواهد شد؟
کدام ترانه شادمانی آدمی؟
کدام اشاره،شفای من؟







2012-10-25_170736.jpg

من آنقدر دیوانه ام که دریا به دیدن ام می آید

558121_559144120773877_1126043113_n.jpg

دلتنگِ توام​
پشتِ پرچينِ اردیبهشت
منتظرت میمانم..​



* که گفتند این روزها می رسی از همین راه...





2013_04_18_190402.jpg


اگر مُرده ای، بيا و مرا بِبَر،

و اگر زنده ای هنوز،

لااقل خطی، خبری، خوابی، خيالی؛
بی انصاف!










2013_04_14_130311.jpg

کسی انگار از یک جای خیلی دوردارد مرا به اسم کوچک ام آواز می دهد



2012-10-28_200245.jpg
باز خواهد گشت​
و مرا از روی چشم های خیس ِ همیشه ام​
خواهد شناخت !​




بعد از تو !
2011-07-02_182414.jpg
من،​
پشتِ هزار پنجره​
دارم به فاصله از صبح فکر میکنم!
 
  • پیشنهادات
  • SHinee

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    5,736
    امتیاز واکنش
    2,564
    امتیاز
    745
    محل سکونت
    شیراز
    2012_10_22_163408.jpg

    اینجا اگر چه روز​
    گاه چون شب ٍ تار می شود​
    اما بهار می شود​
    من دیده ام که می گویم !​







    2011-07-02_182632.jpg
    همگان به جستجوی خانه می گردند​
    من کوچه خلوتی می خواهم​
    بی انتها برای رفتن​












    2011-07-10_232914.jpg
    موسی می شوم و​
    تا همیشه دنیا هم بخواهی،​
    صبر میکنم​
    فقط خضر نشو !​
    من از حدیث دوری از تو​
    می ترسم​








    گاهی آنقدر بدم می آید​
    که حس میکنم باید رفت
    باید از این جماعت پُرگو گریخت
    واقعا می گویم
    گاهی دلم می خواهد بگریزم از اینجا
    حتی از اسمم، از اشاره، از حروف،
    ازاین جهانِ بی جهت که میا،که مگو،که مپرس!
    گاهی دلم می خواهد بگذارم بروم بی هر چه آشنا،
    گوشه ی دوری گمنام
    حوالی جایی بی اسم،
    بعد بی هیچ گذشته ای
    به یاد نیارم از کجا آمده،کیستم، اینجا چه می کنم.
    بعد بی هیچ امروزی
    به یاد نیاورم که فرقی هست،فاصله ای هست،فردایی هست.
    گاهی واقعا خیال می کنم
    روی دست خدا مانده ام
    خسته اش کرده ام.
    راهی نیست
    باید چمدانم را ببندم
    راه بیفتم...بروم.
    ومی روم
    اما به درگاه نرسیده از خود می پرسم
    کجا...؟!
    کجا را دارم٫ کجا بروم؟. . . . . . . . .
    2011-12-30_141523.jpg







    2012-11-03_111050.jpg
    ای کاش​
    یکی بیاید که وقت رفتن نرود​







    2011-08-21_221507.jpg
    اینجا ماندن ما بی فایده است،​
    من فانوس را بر می دارم​
    تو هم کبریت را فراموش نکن!​





    2011-12-20_210715.jpg
    جمعه​
    نامِ مستعارِ همهی هفتههای ماست​








    2012-08-25_193800.jpg
    یک جائی دور​
    یک جای خیلی دور​
    دورتر از این خواب و این حرف و این حدود​








    2011-07-05_234217.jpg
    دیر آمدی !​
    باد آمد و همه ی رویاها را با خود برد.​






    سیدعلی صالحی
    2012-08-24_150827.jpg
    تمام خنده هایم را نذر کرده ام​
    تا، تو همان باشی که​
    صبح یکی از روزهای خدا​
    عطر دست هایت​
    دلتنگی ام را به باد می سپارد​






    marc-trautmann-welcome-home.jpg
    نیامدن​
    هزار بهانه میخواست​
    و​
    آمدن ،​
    یکی​
    دلتنگت بودم !​



    سیدعلی صالحی



    44493459868135181042.jpg
    از مـعجزاتـش این بود كه​
    آغوشش
    عصر جمعه نداشت







    وقتی تو نیستی...




    وقتی تو نیستی​
    دنیا چیزی کم دارد​
    مثل کم داشتن یک وزیدن، یک واژه، یک ماه !​
    من فکر میکنم در غیاب تو​
    همه ی خانه های جهان خالیست​
    همه ی ِ پنجره ها بسته است​
    وقتی که تو نیستی​
    من هم​
    تنهاترین اتفاق ِ بی دلیل ِ زمین ام !​
    sam-toft-doris-wants-to-take-the-bus.jpg
    واقعا​
    وقتی که تو نیستی​
    من نمی دانم برای گم و گور شدن
    به کدام جانب ِ جهان بگریزم !​


     

    SHinee

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    5,736
    امتیاز واکنش
    2,564
    امتیاز
    745
    محل سکونت
    شیراز
    کم نيستند شادي ها
    حتي اگر بزرگ نباشند
    آنقدر دست نيافتني نيستند
    که تو عمريست
    کز کرده اي گوشه جهان
    و بر آسمان چوب خط ميكشي به انتظار
    حبس ابد هم حتي ، پايان دارد
    پاياني بزرگ و طولاني
    چه آسان تماشاگر سبقت ثانيه هاييم
    و به عبورشان ميخنديم
    چه آسان لحظه ها را به کام هم تلخ ميکنيم
    و چه ارزان ميفروشيم لـ*ـذت با هم بودن را
    چه زود دير ميشود
    و نميدانيم که ؛ فردا ميآيد
    شايد ما نباشيم

    سيد علي صالحي

     

    SHinee

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    5,736
    امتیاز واکنش
    2,564
    امتیاز
    745
    محل سکونت
    شیراز
    سلام!
    حال همه ی ما خوب است
    ملالی نیست جز گم شدنِ گاه به گاهِ خیالی دور،
    که مردم به آن شادمانیِ بی سبب میگویند
    با این همه عمری اگر باقی بود
    طوری از کنارِ زندگی میگذرم
    که نه زانویِ آهویِ بی جفت بلرزد و
    نه این دلِ ناماندگارِ بی درمان!
    تا یادم نرفته است بنویسم
    حوالیِ خوابهای ما سالِ پربارانی بود
    میدانم همیشه حیاط آنجا پر از هوای تازهی باز نیامدن است
    اما تو لااقل، حتی هر وهله، گاهی، هر از گاهی
    ببین انعکاس تبسم رویا
    شبیه شمایل شقایق نیست!
    راستی خبرت بدهم
    خواب دیدهام خانهئی خریدهام
    بیپرده، بیپنجره، بیدر، بیدیوار ... هی بخند!

    بیپرده بگویمت
    چیزی نمانده است، من چهل ساله خواهم شد
    فردا را به فال نیک خواهم گرفت
    دارد همین لحظه
    یک فوج کبوتر سپید
    از فرازِ کوچهی ما میگذرد
    باد بوی نامهای کسان من میدهد
    یادت میآید رفته بودی
    خبر از آرامش آسمان بیاوری!؟

    نه ریرا جان
    نامهام باید کوتاه باشد
    ساده باشد
    بی حرفی از ابهام و آینه،
    از نو برایت مینویسم
    حال همهی ما خوب است
    اما تو باور نکن!


    سید علی صالحی
     
    آخرین ویرایش توسط مدیر:

    SHinee

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    5,736
    امتیاز واکنش
    2,564
    امتیاز
    745
    محل سکونت
    شیراز
    ما را میگردند
    میگويند همراه خود چه داريد؟
    ما فقط
    روياهایمان را با خود آورده ايم.
    پنهان نمیكنيم
    چمدانهای ما سنگين است
    اما فقط
    روياهایمان را با خود آوردهايم .

    سيد علي صالحی

     

    SHinee

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    5,736
    امتیاز واکنش
    2,564
    امتیاز
    745
    محل سکونت
    شیراز
    تمام خنده هایم را نذر کرده ام
    تا تو همان باشی که صبح یکی از روزهای خدا
    عطر دستهایت ،
    دلتنگی ام را به باد می سپارد...

    سید علی صالحی

     

    SHinee

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    5,736
    امتیاز واکنش
    2,564
    امتیاز
    745
    محل سکونت
    شیراز
    حالا که آمدی
    حرفِ ما بسیار،
    وقتِ ما اندک،
    آسمان هم که بارانیست ...!

    به خدا وقت صحبت از رفتنِ دوباره و
    دوری از دیدگانِ دریا نیست!
    سربه سرم میگذاری ... ها؟
    میدانم که میمانی
    پس لااقل باران را بهانه کُن
    دارد باران میآید.

    سید علی صالحی
     

    SHinee

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    5,736
    امتیاز واکنش
    2,564
    امتیاز
    745
    محل سکونت
    شیراز
    وقتی که تو نیستی
    دنیا
    چیزی کم دارد
    مثل ِ کم داشتن ِ یک وزیدن ، یک واژه ، یک ماه !
    من فکر می کنم در غیاب ِ تو
    همه ی ِ خانه های ِ جهان خالیست !
    همه ی ِ پنجره ها بسته است !
    وقتی که تو نیستی
    من هم
    تنهاترین اتفاق ِ بی دلیل ِ زمین ام !
    واقعا ...
    وقتی که تو نیستی
    من نمی دانم برای گم و گور شدن (!)
    به کدام جانب ِ جهان بگریزم ...
     

    SHinee

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    5,736
    امتیاز واکنش
    2,564
    امتیاز
    745
    محل سکونت
    شیراز
    برای من
    دوست داشتن
    آخرین دلیل دانایی است
    اما هوا همیشه آفتابی نیست
    عشق همیشه علامت رستگاری نیست
    و من گاهی اوقات مجبورم
    به آرامش عمیق سنگ حسادت کنم
    چقدر خیالش آسوده است
    چقدر تحمل سکوتش طولانی ست
    چقدر ...

    سید علی صالحی



     

    SHinee

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    5,736
    امتیاز واکنش
    2,564
    امتیاز
    745
    محل سکونت
    شیراز
    سادگی را
    من از خوابِ يک پرنده
    در سايه ی پرنده ايی ديگر آموختم...


    ------------------------------------------------------------------


    چقدر این دوست داشتن های بی دلیل
    خوب است
    مثل همین باران بی سوال
    که هی می بارد ...
    ----------------------------------------------------------------
    دردا ... در این دیار

    شکایتِ کدام درنده
    به درندهی دیگری باید؟
    ----------------------------------------------------------------


    حوصله کن
    صبح که باران آمد
    همه ی ما
    زیرِ فواره ی گل سرخ
    نماز خواهیم خواند.
    ...
    چطور عصای کور و لقمه ی گرسنه را ربوده
    باز به وقت نماز
    گریه می کنید؟
    ...
    می ترسم
    اما نه از مرگ،
    بلکه از برادرانی
    که فرقِ میانِ گاو وُ
    هفت سُنبله ی گندم را نمی فهمند.

    ----------------------------------------------------------
    ]اشتباه میکنند , بعضی ها که اشتباه نمیکنند!
    باید راه افتاد،
    مثل رودها , که بعضی به دریا میرسند
    بعضی هم به دریا نمیرسند.

    رفتن، هیچ ربطی به رسیدن ندارد ...

    -------------------------------------------------
    آرزو کن آن اتفاق قشنگ بیفتدرؤیا ببارددختران برقصندقند باشدبـ..وسـ..ـه باشدخدا بخندد به خاطر ما ما که کاری نکرده ایم!












     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا