شعر زن (اشعار)

[saeid_shz]

درد ندارد...

دست های سنگین درد ندارد،

ضربه های تازیانه درد ندارد،

یک زن را از درد نترسان..

زن است دیگر،

خلق شده تا درد بکشد،

از همان هنگام که به بلوغ می رسد،

با درد های قاعدگی هایش،

ازدواج می کند،

بچه می آورد،

بزرگش می کند...

دیدی!

همه ی این دوران ها برای تو لـ*ـذت است،

اما برای یک زن...

پس زن را از درد نترسان،

زن با درد عجین است،

آنچه درد دارد،

نه دست های سنگین است،

نه ضربه های تازیانه...

اینکه

چه کسی می زند،

درد دارد....

راستی!

تازه یادم آمد،

قرار بود،

تکیه گاهم باشی...​

 

[saeid_shz]

نميدونم
مردي که زني رو با دوز وکلک به بستر مي برد
فردا غسل جنابت مي کند
يا
غسل جنايت​

 

[saeid_shz]

دنیا هم که از آن تو باشد
تا زمانی که درون قلب یک زن جایی نداشته باشی
تا درون آوازهای عاشقانه زنی زندگی نکنی
و سهمی از دلشوره های زنی نداشته باشی فقیرترین مردی ...!​

 

[saeid_shz]

منتظر مـــردی نبـاش كه بـآهـاتـــ كنـــآر بيـــآد

این اشتبــاهـی ستـــ كـه خیلـی از زن هـآ

دچــآرش مـی شـونــد

بـآنـــو

تـو خـودتـــ خوشبختـــی را پیــدآ كـــن ​

 

[saeid_shz]

گـاهـی سـعــی مـی کـنـد ،

مـردانـه بـازی کـنـد !!!

مـردانه کـار کـنـد ...

مـردانـه قـدم بـردارد

مـردانـه فـکـر کـنـد

مـردانـه قـول دهــد

امـا هـر کـاری هـم کـه بـکـنـد

زن اســت !!!

احـسـاس دارد

لـطـیف اسـت

یـک جـا عـقـب مـی نـشـیـنـد و مـحـبـت تـو را مـی خـواهـد

زن اسـت دیـگــر ... !​

 

[saeid_shz]

اگهـ یهـ زن تو رو اونقـבر בوس בاشتهـ باشهـ



کهـ از آرزوهاش بهـ خاطرت بگذره ،



از خدا یهـ عمر تازه بخواه...



یهـ عمر واسهـ خوشبخت کرבنش خیلی کمهـ!​

 

[saeid_shz]

زیـباتـریــن لبـاسى كـه میـــتـوانـد​

زن​

را بـپـوشانـد ؛

بــازوهـاى مــردیــستــــ كهـ دوستــش دارد . . .​

​

 

[saeid_shz]

چـﮧ رسم غریبــے ؛ اوטּ پسرے کـﮧ روزےسـﮧ بار
​

​

با خود ارضائــے بـﮧ اُرگاسم میرسـﮧ باکــرـﮧ استـــ

و اوטּ دخترے کـﮧ در تمام عُمرش فقط یکـ شبـ
بـﮧ خیال ِ خامش ، با مرد رویاهاش خوابیدـﮧ فاحــشـﮧ ...​

 

[saeid_shz]

بـدکـاره خواست توبه کند

ولی لحظه ای یاد مادر سرطانی ش افتاد

قرآن را بوسید آرام در دلش گفت خدایا ببخش که تو را صدا میزنم


خواستم توبه کنم ولی طاقت درد مادر به خدا سخت است
​

 

[saeid_shz]

تيغ بران گر بدستت داد چرخ روزگار ​

هرچه مي خواهي ببر اما نبر نان کسي​

​