[h=1]مرثیه[/h]به جست و جوی تو
بر درگاه ِ كوه میگریم،
در آستانه دریا و علف.
به جستجوی تو
در معبر بادها می گریم
در چار راه فصول،
در چار چوب شكسته پنجره ئی
كه آسمان ابر آلوده را
قابی كهنه می گیرد.
. . . . . . . . . . . .
به انتظار تصویر تو
این دفتر خالی
تاچند
تا چند
ورق خواهد زد؟
***
جریان باد را پذیرفتن
و عشق را
كه خواهر مرگ است.-
و جاودانگی
رازش را
با تو درمیان نهاد.
پس به هیئت گنجی در آمدی:
بایسته وآزانگیز
گنجی از آن دست
كه تملك خاك را و دیاران را
از این سان
دلپذیر كرده است!
***
نامت سپیده دمی است كه بر پیشانی آفتاب می گذرد
- متبرك باد نام تو -
و ما همچنان
دوره می كنیم
شب را و روز را
هنوز را...
بر درگاه ِ كوه میگریم،
در آستانه دریا و علف.
به جستجوی تو
در معبر بادها می گریم
در چار راه فصول،
در چار چوب شكسته پنجره ئی
كه آسمان ابر آلوده را
قابی كهنه می گیرد.
. . . . . . . . . . . .
به انتظار تصویر تو
این دفتر خالی
تاچند
تا چند
ورق خواهد زد؟
***
جریان باد را پذیرفتن
و عشق را
كه خواهر مرگ است.-
و جاودانگی
رازش را
با تو درمیان نهاد.
پس به هیئت گنجی در آمدی:
بایسته وآزانگیز
گنجی از آن دست
كه تملك خاك را و دیاران را
از این سان
دلپذیر كرده است!
***
نامت سپیده دمی است كه بر پیشانی آفتاب می گذرد
- متبرك باد نام تو -
و ما همچنان
دوره می كنیم
شب را و روز را
هنوز را...