شعر اشعار احمد پروین

  • شروع کننده موضوع PARISA_R
  • بازدیدها 1,198
  • پاسخ ها 60
  • تاریخ شروع

PARISA_R

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2014/08/02
ارسالی ها
4,752
امتیاز واکنش
10,626
امتیاز
746
محل سکونت
اصفهان
زندگی نامه

احمد پروین
در سال 1352 در شهرستان نهبندان استان خراسان جنوبی چشم به جهان گشودند . تحصیلات این شاعر کشورمان کارشناسی زمین شناسی از دانشگاه فردوسی مشهد می باشد . هم اکنون به عنوان معدن دار مشغول به کار هستند ( به قول خودشان مثل فرهاد کوه میکنم اما بی شیرین ! ) . کتابهای چاپ شده از ایشان بدین نام ها می باشد : رقـ*ـص آتش ، همسفر با یاس ، جام جادو ، روز هشتم هفته . این شاعر عزیز کتابی را با نام گیسو غزل در حال انتشار دارند . کسانی که دوست دارند با این شاعر در ارتباط باشند می توانند با این شماره تماس بگیرند : 09151614207
5p9k7400lpzvf82nf6gp.gif
گزیده غزلیات ( باور می کرد - حراج عشق )
5p9k7400lpzvf82nf6gp.gif
دوبیتی ها ( اردیبهشت - ابر بهاری )
5p9k7400lpzvf82nf6gp.gif
مثنوی ها ( طعم خورشید - اسارت )
5p9k7400lpzvf82nf6gp.gif
شعرهای آزاد ( مرد بی رنگ - ای کاش )
 
  • پیشنهادات
  • PARISA_R

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/08/02
    ارسالی ها
    4,752
    امتیاز واکنش
    10,626
    امتیاز
    746
    محل سکونت
    اصفهان
    باور می کرد


    عاشق اینگونه در این شهر که باور می کرد
    من چنین عاشق و او قهر که باور می کرد
    شوکران می چکد از صحبت دل آزارش
    لب چنین قند و سخن زهر که باور می کرد
    مثل من منتظری خسته ولی چشم به راه
    نه کنون در همه دهر که باور می کرد
    سیل آمد ز فراوانی اشکم امروز
    چشم خشکیده چنین نهر که باور می کرد​
     

    PARISA_R

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/08/02
    ارسالی ها
    4,752
    امتیاز واکنش
    10,626
    امتیاز
    746
    محل سکونت
    اصفهان
    دست نوازش

    توی ناپیدای غم من را تو پیدا می کنی
    خلوت آیینه وارم را تماشا می کنی
    گفته بودی بر سرم دست نوازش می کشی
    چون به دار آمد سرم اینگونه حاشا می کنی
    از دلم راز من دیوانه می پرسی چرا ؟
    دل به بازی بـرده ای طرح معما می کنی
    در زلال چشم تو شفاف شبنم می شوم
    ادعای قطره را هم وزن دریا می کنی
    از عبور لحظه های بی تو بودن خسته ام
    عمر من با وعده هایی وقف فردا می کنی​
     

    PARISA_R

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/08/02
    ارسالی ها
    4,752
    امتیاز واکنش
    10,626
    امتیاز
    746
    محل سکونت
    اصفهان
    ماورای شنیدن


    صدای قلب من از تاب گوش بیرون رفت
    و پیر نبض دلم گریه پوش بیرون رفت
    صدای ناله من بس که در گلو پیچید
    به ماورای شنیدن خموش بیرون رفت
    صدای وحی تو آمد که گریه کن یارا
    تمام حوصله با این سروش بیرون رفت
    در آستان پیاله تنم به رقـ*ـص آمد
    سزا که جان ز تن باده نوش بیرون آمد
    کپک زد آتش دل ، سـ*ـینه گر نمی گیرد
    به پا قدوم یخ کینه ، جوش بیرون رفت​
     

    PARISA_R

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/08/02
    ارسالی ها
    4,752
    امتیاز واکنش
    10,626
    امتیاز
    746
    محل سکونت
    اصفهان
    فانوس تفکر


    اهل مه غلیظ توهم شدیم ما
    در جاده های حیرت و غم گم شدیم ما
    فانوس کور سوی تفکر به یک نسیم
    خاموش شد که قحط تبسم شدیم ما
    رسوای دل شدیم و بی آبروی عشق
    وقتی شبیه اغلب مردم شدیم ما
    از فرط طعنه ها که ز مردم شنیده ایم
    انگار اسیر لشکر کژدم شدیم ما​
     

    PARISA_R

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/08/02
    ارسالی ها
    4,752
    امتیاز واکنش
    10,626
    امتیاز
    746
    محل سکونت
    اصفهان
    بید مجنون


    روی بام خانه ام مهتاب می بارد بیا
    آسمان امشب بساط عاشقی دارد بیا
    بید سحر آمیز مجنون حیاط خانه ام
    روی پشت شاپرک انگور می کارد بیا
    بیقراری های دل در جشن رقـ*ـص صاعقه
    از سر دل ، از دل ما دست بردارد بیا
    چادری همرنگ شب بر دوش سر مـسـ*ـتی بزن
    باز اگر بند تعصب نیز بگذارد بیا
    امشب اینجا ماه را هم نامزد کردم برقص
    تا اجل بر گردنم انگشت نفشارد بیا
    حلقۀ خورشید بر انگشت سردم می کنم
    کهکشان افسار دست عشق بسپارد بیا​
     

    PARISA_R

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/08/02
    ارسالی ها
    4,752
    امتیاز واکنش
    10,626
    امتیاز
    746
    محل سکونت
    اصفهان
    دل بد


    دیگر سر کارم نگذار ای دل بد
    از خانه من نکن فرار ای دل بد
    محشر که شود گـ ـناه تو می دانی
    در دست چپ تو بیشمار ای دل بد
    در خود نتوان تو بیشتر بنهفتن
    بنهفته دوباره پیش آر ای دل بد
    در حوصله تو عشق گلرویان نیست
    در شان تو هست عشق خار ای دل بد
    مانند سپند روی آتش رفتی
    اینگونه شدیم بیقرار ای دل بد
    برگرد که گلرخان بلا خیزانند
    هیهات زحیله نگار ای دل بد​
     

    PARISA_R

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/08/02
    ارسالی ها
    4,752
    امتیاز واکنش
    10,626
    امتیاز
    746
    محل سکونت
    اصفهان
    لطافت باران


    شبیه شوره به دشتم که تشنه مانده همیشه
    مرا لطافت باران ز خویش رانده همیشه
    منم که شور عطش را به کام بادیه آرم
    خدا به زخم درونم نمک نشانده همیشه
    نه قوی ناز محبت نه سـ*ـینه سرخ مهاجر
    کسی برای کویرم غزل نخوانده همیشه
    تمام بی خبریها از آن من و خدایا
    چنانکه قاصدکان را زمن رمانده همیشه
    ترک ترک شدم از غم ، ز شش طرف بدریدم
    چروک غم به لبانم شکن کشانده همیشه​
     

    PARISA_R

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/08/02
    ارسالی ها
    4,752
    امتیاز واکنش
    10,626
    امتیاز
    746
    محل سکونت
    اصفهان
    نشان راه


    چه بنوشم که بجوشد ز تنم آنچه تو خواهی
    چه برقصم که بگیرم ز تو تقدیس نگاهی
    چه بخواهی تو که باشم چه بگویم که نباشی
    تو سپیدار خدایان و منم باغ سیاهی
    غم رفتن نرسیدن شده ، بیحوصله جاده
    به حضور بینهایت تو بگو نشان ز راهی
    من و شیوۀ گدایی ، من و رسم بینوایی
    بده آنچه را ندارم به کرامتت الهی​

    [ پنجشنبه ۱۳۹۰/۰۵/۲۷ ] [ 15:42 ] [ محمد مرفه ]
    آرشيو نظرات
     

    PARISA_R

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/08/02
    ارسالی ها
    4,752
    امتیاز واکنش
    10,626
    امتیاز
    746
    محل سکونت
    اصفهان
    دل سنگ


    مـسـ*ـت است دل سنگم از مـسـ*ـت حذر باید
    اندام بلورت را زین سنگ خطر باید
    من آتش ویرانگر اندام تو گل پرور
    گل بر سر این آتش یک فکر دگر باید
    من تشنه چنان صحرا تو بارش بی همتا
    گر زندگی ام خواهی بر تشنه گذر باید
    مجنون شده چون بیدم سودای تو دزدیم
    آخر به خدا دیدم یک روز ثمر باید​
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا