شعر اشعار احمد پروین

  • شروع کننده موضوع PARISA_R
  • بازدیدها 1,209
  • پاسخ ها 60
  • تاریخ شروع

PARISA_R

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2014/08/02
ارسالی ها
4,752
امتیاز واکنش
10,626
امتیاز
746
محل سکونت
اصفهان
لقمه اشک


مرتع بی علف از برۀ بیمار پر است
توی این قحطی اندیشه دل زار پر است
وهم آیینه نکن حیلۀ راه است سراب
چشم و گوش من ازین بازی پندار پر است
من سوار نفس گرم خودم خواهم شد
بروم تا افق دور که از یار پر است
استخوان میشود این لقمه اگر بردارم
سفرۀ جان من از لقمه شکدار پر است
خنده با کوچ پرستوی تو از خانه گریخت
خلوت حوصله از نغمۀ غمبار پر است
دست خورشید پر انگشت و هر آن یک بر چشم
مشرق اول صبح از تب آزار پر است
توی زنبیل دلم عاطفه دارم بسیار
تا ابد هرچه که خواهی برو بردار پر است

[ پنجشنبه ۱۳۹۰/۰۵/۲۷ ] [ 15:34 ] [ محمد مرفه ]
آرشيو نظرات
 
  • پیشنهادات
  • PARISA_R

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/08/02
    ارسالی ها
    4,752
    امتیاز واکنش
    10,626
    امتیاز
    746
    محل سکونت
    اصفهان
    در انزوای غزل


    سرم بریده به دستم بزن بزن که برقصم
    حدیث عشق خدایان بگو به من که برقصم
    شبیه رقـ*ـص سپندی که در قدوم تو سوزد
    بزن تو آتش حسرت به جان و تن که برقصم
    مرا اسارت چوبین بد است اگر که بمیرم
    رها بکن بدنم را تو بی کفن که برقصم
    در انزوای غزلها به یاد آنچه ندارم
    به یاد تو بگریزم ز پیرهن که برقصم
    بیا شب است و حریفان به انتظار تو اینجا
    که ساعتی بنشینی در انجمن که برقصم​
     

    PARISA_R

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/08/02
    ارسالی ها
    4,752
    امتیاز واکنش
    10,626
    امتیاز
    746
    محل سکونت
    اصفهان
    نکند که ...


    نکند که من بمانم و تو مهربان نمانی
    که نمی شود بمانم به عزای مهربانی
    نکند لب خمارم نرسد به چشم مستت
    نکند فقط خودت را به مزار من رسانی
    نشود که کار عشقت بکشد به بی وفایی
    نکند که کار دل را به تب جنون کشانی
    چه کنم که از خیالت نروم اگر بمیرم
    چه کنم که تا خیالت برسم به زندگانی
    چه شود که از دهانت بستانم آنچه خواهم
    و اگر شود ببخشم به تو جان به مژدگانی
    چه کنم اگر ز باغم گل آرزو نروید
    نشود که من بپرسم تو جواب من ندانی​
     

    PARISA_R

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/08/02
    ارسالی ها
    4,752
    امتیاز واکنش
    10,626
    امتیاز
    746
    محل سکونت
    اصفهان
    رقـ*ـص غنچه


    در آسیای بادی من رقـ*ـص باد کو ؟
    بر کاغذ چروک دل من مداد کو ؟
    شومینه های تیره بی آتش مرا
    رقاص دود نغمه یاران شاد کو ؟
    بر سفره های نذری من کو اجابتی
    در التماس حاجت چشمم مراد کو ؟
    رقـ*ـص بهاری طرب انگیز غنچه ها
    بر شاخه های خسته بید کساد کو ؟
    من پاره خط مانده در ابهام صفحه ام
    تا بینهایت من و او امتداد کو ؟
    این نیمه شب به صحبت روزی نمیرسد
    در قسمت سیاه دلم عدل و داد کو ؟​
     

    PARISA_R

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/08/02
    ارسالی ها
    4,752
    امتیاز واکنش
    10,626
    امتیاز
    746
    محل سکونت
    اصفهان
    کمال وفا


    به پاس عشق قدیمی مرا رها مگذار
    تو می روی به سلامت ولی مرا مگذار
    اگرچه بار اضافی ترا برنجاند
    کنار جاده دلم را دوباره جا مگذار
    خدای من دل من را به یاد دلبریت
    درین نهایت تشویش بی خدا مگذار
    تو می روی ز عبور تو خاک می رقصد
    منم که خاک رهم بی نگاه پا مگذار
    اگرچه ناقص عشقم تو ای کمال وفا
    مرا به حسرت یک عشق باوفا مگذار
    منم اسیر تمنا مرا دوباره غریب
    درین زمانۀ پر ادعا بتا مگذار​
     

    PARISA_R

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/08/02
    ارسالی ها
    4,752
    امتیاز واکنش
    10,626
    امتیاز
    746
    محل سکونت
    اصفهان
    گل ترانه


    نمی گذاری اگر دل به حال خود بگذارم
    اگر شبی تو نباشی به گریه جان بسپارم
    در آسمان نگاهت شهاب عاطفه گم شد
    ستارۀ هـ*ـوس را نمی شود بشمارم
    میان باغ تمنا میان روضۀ خواهش
    به لطف دختر شبنم گل ترانه بکارم
    حریر بـ..وسـ..ـه بیفشان به دوش من که نمیرم
    نگو که حوصله باید نمی شود که ندارم
    تو اوج عشـ*ـوه نوری تو کهکشان غروری
    به من بتاب و برقصان مرا مرا که غبارم
    شبیه بغض بهاری دلم گرفته ازین جا
    درین کویر مکرر کجا روم چه ببارم​
     

    PARISA_R

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/08/02
    ارسالی ها
    4,752
    امتیاز واکنش
    10,626
    امتیاز
    746
    محل سکونت
    اصفهان
    چرا نمی گذرد ...


    چرا نمی گذرد نازنین زمان بی تو
    شکسته چرخ فلک هم در آسمان بی تو ؟
    نه دیگر از دل خود انتظار دارم من
    به انتظار چه باشد چو دیگران بی تو
    بهار با تو برایم همیشگی می شد
    خزیده در همه باغها خزان بی تو
    ببین که گریۀ من از غمت روانی شد
    که ذوب می کند آری تن و روان بی تو
    دلم به کاه و فراقت به کوه می ماند
    نگاه کن که شده کوه کهکشان بی تو​

    [ پنجشنبه ۱۳۹۰/۰۵/۲۷ ] [ 15:32 ] [ محمد مرفه ]
    آرشيو نظرات
     

    PARISA_R

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/08/02
    ارسالی ها
    4,752
    امتیاز واکنش
    10,626
    امتیاز
    746
    محل سکونت
    اصفهان
    رعد نگاه


    مژدگانی می دهم هر کس مرا پیدا کند
    بند غم از دست های خستۀ من وا کند
    قطره های اشک من زنهار با رعد نگاه
    می تواند نوح را هم غرقه در دریا کند
    من نه هرگز لایق اسرار داری می شوم
    بیم آن دارم که چشم بی حیا افشا کند
    سالها پیش از در دیوانگی خارج شدم
    می شود من را بیابد یک نفر رسوا کند
    اینکه عزراییل پیدا می کند آیا مرا
    می کند می ترسم او امروز را فردا کند​
     

    PARISA_R

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/08/02
    ارسالی ها
    4,752
    امتیاز واکنش
    10,626
    امتیاز
    746
    محل سکونت
    اصفهان
    جلبک


    جلبک از تشنگی سنگ به هم می ریزد
    شعر یک آدم دلتنگ به هم می ریزد
    رفتی ای ماه ولی کاش که می دانستی
    ضربان دل شبرنگ به هم می ریزد
    قفس آهنی و اشک قناری تا کی
    مشق زندان مرا زنگ به هم می ریزد ؟
    رقـ*ـص من با همه ساز خودش می بیند
    می برد دستی و آهنگ به هم می ریزد
    پرچم صلح من و موی سپیدم آیا
    رسم پیچیدۀ این چنگ به هم می ریزد ؟
    عاشقی با هوسی نام به هم می پیچد
    عاشقی با نفسی ننگ به هم می ریزد​
     

    PARISA_R

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/08/02
    ارسالی ها
    4,752
    امتیاز واکنش
    10,626
    امتیاز
    746
    محل سکونت
    اصفهان
    شب رویایی


    آبادی دلت به خرابی عوض نکن
    یک جرعه آب را به سرابی عوض نکن
    یک نیم جو اگر احساس با تو هست
    با صد جوال گندم آبی عوض نکن
    بسیار گفته اند گـ ـناه است عشق ما
    این یک گـ ـناه را به ثوابی عوض نکن
    بیداری دل و شب رویایی وصال
    زیبا تر است هیچ به خوابی عوض نکن
    سودای جرعه ای ز لب چارده بهار
    با هفت سال مانده شرابی عوض نکن
    نقد لب نگار بدست آوری بنوش
    با نسیه ای که باز نیایی عوض نکن​
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا