شعر اشعار حسین حیدری

  • شروع کننده موضوع Diba
  • بازدیدها 855
  • پاسخ ها 38
  • تاریخ شروع

فاطمه صفارزاده

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2018/02/22
ارسالی ها
9,452
امتیاز واکنش
41,301
امتیاز
901
محل سکونت
Mashhad
وابسته بر نگاه شقایق شدن بد است

درگیر خیرگی به دقایق شدن بد است


چشمان تو خلاف مذاهب نظر کند

با یک نگاه حیله گر عاشق شدن بد است



من بر خلاف دینم و با تو موافقم

با یک نگاه اگر چه موافق شدن بد است



کافی نبوده سیر نگاهت به سمت ما

یا یحتمل به چشم تو لایق شدن بد است



دوریم مثل آینه ای روبروی هم

شاید نصیب آینه دق شدن بد است



دریا اگر تویی به خدا غرق میشوم

حتی به ساحل تو چو قایق شدن بد است



حسین حیدری"رهگذر"
 
  • پیشنهادات
  • فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    رهگذر عاشق نشو جایی برای عشق نیست

    در شب تاریک من، حال و هوای عشق نیست



    از رمق افتاده ام، بی طاقتم اما کسی

    مثل این افتاده هرگز پا به پای عشق نیست



    هرکسی با شعر هایم خوش نوایی می کند

    بعد تو گوشم بدهکار نوای عشق نیست



    من نمی فهمم چرا یوسف به این شدت بد است!

    او نمی فهمد که رسوایی جزای عشق نیست



    زاهدان این شاعر دیوانه را بیرون کنید

    جمع کن این سفره را اینجا که جای عشق نیست



    عاشقش باشی، ز تنهایی به رسوایی رسی

    زاهدان در اشتباهید این سزای عشق نیست



    حسین حیدری رهگذر
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    همیشه بی تو غریبم در این دیار غریب

    قسم به باور عشقت که دل نخورده فریب



    به پاکی تو خدا شاهد است پاکم من

    که دوری از من و جان را نمانده صبر و شکیب



    خدا به حرمت عشقت مرا حرام تو کرد

    حلال کردمت ای عشق، گرچه رفته حبیب



    به لعل پاک لبت که به جرعه اش مستم

    قسم به قلب شکسته، قسم به زخم رقیب-



    که من به جز تو کسی را به دل ندادم راه

    به قلب عاشق من هیچ کس نبوده قریب



    یهودیان بُکُشیدم گـ ـناه من عشق است

    به جای پور خدا تن سپرده ام به صلیب



    منم خلیل دلِ دل شکستگان نمرود

    شکسته ام بت خود را در این سرای مهیب



    دلم به دست تو درمان نگشته ای عیسی

    نیاز من به حبیب است تا به دست طبیب



    حسین حیدری"رهگذر"
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    حوالی تو که هم صحبتت شدم کافیست

    به فال نحس، اگر طالعت شدم کافیست



    مسیر تو اگر از من جداست باکی نیست

    اگر مسیر پر از مانعت شدم کافیست



    همین که رفته ای و می تپد هنوز این دل-

    همین که با تپشی عاشقت شدم کافیست



    اگرچه نیست وجودم برای تو کافی-

    از اینکه نیمه نا کاملت شدم کافیست



    همین که عاقبت عشق جز تباهی نیست-

    همین که عاشقِ بد عاقبت شدم کافیست



    و آخرش اگر از تو رسیده ام به خدا-

    به خاطر تو اگر مرتدت شدم کافیست



    حسین حیدری"رهگذر"
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    به تو تکیه کرده بودم تو که در دلم نشستی

    به کدام مذهبی تو که چُنین دلم شکستی؟



    به خدا قسم نخور که ز خدا گلایه دارم

    تو مگر خداشناسی که قسم به او ببستی؟



    دو دلی برای رفتن، بـه کجا قرار رفتن؟

    تو عجب دلم گرفتی و به قتل من نشسـتی



    شب من ستاره ها را به حصار خود کشیده

    تو ولی ستاره ها را ز شبانه ها گسستی



    ز خدا گلایه دارم که تو بوده ای خدایم

    نکند خود خدایی؟قسمی بخور که هستی



    حسین حیدری"رهگذر"
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    در چشم من نگاه غریبی نشسته است

    تصویر آخرین نفس از مرد خسته است



    بغضی به چشم بی گنهش حمله می کند

    بغضی که در سکوت اتاقش شکسته است



    او در پناه عشق خود و بی پناه عشق

    مانند زلزله دل سنگش گسسته است



    هر لحظه در اتاق غریبش پی نفس

    از لا به لای پنجره هایی که بسته است



    او متهم به حبس ابد در اتاق خود

    او دل به غیر حبس، به جایی نبسته است



    حسین حیدری"رهگذر"
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    روی قبرم بنویسید که عاشق بودم

    تا بخوانند و بفهمند که صادق بودم


    بنویسید که یاران چه وفایی دارند؟

    غیر تنهایی خود با که موافق بودم؟


    پرده از چهره ی حقانیتم بردارید

    که در این حیلت شب، مرد حقایق بودم


    بنویسید که در حسرت معشـ*ـوقه نشست

    عمر خود را سفری تا به شقایق بودم


    عاقبت در طلب عشق تو من جان دادم

    شهره شهر شدم، آینه ی دق بودم


    جان بی جان من از مردن من گریه نکن

    چون که از عشق تو جان دادم و لایق بودم


    نکند پا بگذاری به دل زیر مزار

    که منم همچو خودت زنده و حاذق بودم


    حسین حیدری"رهگذر"
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    شرط عاشق پیش معشوقش زمین افتادن است

    شرط این افتادگی مشروط بر دل دادن است



    منتظر باشی، نباشی، آنکه دیگر نیست، نیست

    این همان راز نهان در دل به یاری بستن است



    تا قلم در دست من باشد، وَ کاغذ زیر دست؛

    شعر در میدان کاغذ نیز در رقصیدن است



    آنکه آمد در دل من دل به دریا زد کجاست؟

    یا که شاید کار او قلب کسی دزدیدن است



    مرگ می بارد به جای جوهر از قلب قلم

    می نویسد در جوانی بِه ز پیری مردن است



    خوش به حالت تکیگاهی داری از جنس خودت

    جای معشـ*ـوقه مرا بر این قلم، چسبیدن است



    حسین حیدری"رهگذر"
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    ما همه ایستاده ایم تا عشق را گردن زنند

    تا که آتش را بیفروزند و بر خرمن زنند



    عشق گویا متهم بر جرم عاشق کردن است

    احمقی آتش زده، مردم چرا دامن زنند؟



    گر بمیرد عشق، دل ها می شوند از جنس سنگ

    عاقبت هم دست بر دل از خدا کندن زنند



    باغ را باید رفو کرد از تمام هـ*ـر*زه ها

    جای اینکه دست بر یک شاخه گل چیدن زنند



    کسر شان عشق باشد هم نشینی با شما

    جای آن آتش بیفروزید تا بر من زنند



    حسین حیدری"رهگذر"
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا