- عضویت
- 2021/11/08
- ارسالی ها
- 120
- امتیاز واکنش
- 200
- امتیاز
- 186
یا لطیف
پارت پنجاه و هشتم
عصبانیت اش را با آهی به فنا داد و آرام روی صندلی نشست .جرعت کردم کنارش جای بگیرم و خیره نگاهش کنم با وجود تمام نابه کاری هایش دلم برایش می سوخت. می دانستم که عقده ی حقارت سال های کودکی و نوجوانی اش بانی و مسبب چونین حال و هوای بیمارگونه ای شده. قلوه سنگی را زیر پایش به بازی گرفت.
_چی کار کنم گلی منم دلم به همین جنگولک کاری هام خوشه!
اون از مادرم که کلفتی و گدایی شده عادتش اونم از بابام که همیشه ی خدا تو چرته!
_لیلا کار که عار نیست جنبه ی مثبت داستان رو ببین با وضعیت پدرت اگر مادرتم تو رو به دندون نمی کشید الان تو چه وضعی بودی؟
_تو همین وضع مگه الان خیلی خوشبختم؟
_خودت می خوای خودت رو بدبخت جلوه بدی بحثش جداست.تو یه دختر درس خون و زرنگی زیبایی و خوش سر و زبون دو سال دیگه برا خودت یه وکیل خبره ای.
قلوه سنگ را از زیر پایش شوت کرد و دو گنجشک را متواری کرد.
_عموم...
بهم قول داده بفرستتم اونور آب.
متعجب نگاهش کردم.
_کدوم عموت!
_عمو نیما دیگه که شنبه و یک شنبه میاد دنبالم !
با یاد آوری پسرک ریز جسته و کوتاه قد تر از لیلا که با دویست و شش آلبالویی شیشه دودی نود درصد روزهای شنبه و یک شنبه آن سمت خیابان ظاهر می شد و لیلا بدون تعارف وتعجیل زده خودش را می آراست و بعد از سوار شدن در صدای موسیقی راک بلندی که از سیستم پخش می شد برای دو سه روز متوالی گم می شد.شکه لب زدم .
_لیلا پس پدر و مادرت رو چی کار می کنی تموم چشم امیدشون به توه. مادرت یه عمری با زحمت بزرگت کرده حالا نوبت توه که با تلاشت خستگیش رو در کنی،خوب بنده ی خدا همین از دستش بر میومده.
پدرت هم مریضه به این چشم بهش نگاه کن کمک کن ترک کنه.
_,چی می گی گلی بابای من چهل ساله که تریاکیه اگر تیغ بکشی رو پوستش عینهو گیاه خشخاش تریاک پس میده لامصب کار بابای من از درمون گذشته چارش فقط یه قبر و یه بیله!
متعجب از این حد از سنگ دلی بودم که جو را با نگاه به ساعتش عوض کرد.
_پاشو کم چایی بخور توالت دانشگاه رو خراب گذاشتی از بس چای خوردی،بریم یه دستی به سر و صورتون بکشیم.
_وا چرا ما که خوبیم.
_خوبتر و خوشگل تر!
دنبالش دویدم.
_اونم تو توالت عمومی دانشگاه!اصلا تو چطور میتونی یه ساعت اون تو رنج قنج به خودت بدی؟
وارد سرویس بهداشتی شد و اتو موی کوچکش را کنار آینه به برق زد و شروع به آرایش کردو همانطور که لب هایش را روی هم می مالید گفت تو هم یه کم به خودت برس شبیه میت شدی کله پاچه !
یه رج هم ابرو هاتو نازک تر کن این هشتی پهن بهت نمیاد.
دستی به زیر ابرویم کشیم و در آینه به پوست سفید و چشمان زیتونی ام خیره شدم.
_من واسه همین چند تا زیر ابرو و پشت لبم هم کلی استنطاق شدم .ولش کن.
_ای بابا یه کم به خودت برس شاید تو گلوی کسی گیر کردی.
_گیری که با آرایش من از توالت عمومی شروع بشه بوی گند میده من نمی خوام .تو خودت چند بار اینجوی تو گلوی کسی گیر کردی؟
خنده ای کرد.
_خیلیییییی، اصلا چشم هر کس به من بخوره گیر روده میگیره مسهل لازم میشه.
_پس به خاطر همین همیشه بوی گند می دی!
از توالت شروع می کنی به توالت ختم می شی.
نیش گونی از بازویم گرفت که سعی کردم جلوی جیغم را بگیرم.
_ول کن .من نبودم اصلا تو با همین بوی گندت از من خیلی خوش شانس تری خوب شد؟
هر کی قیافه ی منو میبینه کلی از کمالات و زیباییم می گـه بعد بیا به بازدهیش هر چی عنتره از تو کاسه ی من درمیاد!
البته تا وقتی پلنگ هایی مثل شما مونده دیگه واسه ما جا پارک نیست !
لیلا جون،مامانم راست میگه وقتی میگه «دوره ی ما تن و بدن و لب و دهن ظریف مد بود الان میرن همه جاشون رو سوزن می زنن قلمبه سلمبه بشه، دهن گنده جاش رو داده به لب غنچه ،بی ارزشی ارزش شده.نجابت معیار بود الان جوونا با نانجیبی بیشتر صفا میکنن .»
البته مهم نیست تا وقتی معیار یه آدم تهی یه تهی مغزی مثل خودش باشه .
دلم واسه نسل آینده می سوزه در کتاب فروشی ها تخته شده دکون بازار کلینیک و سالن های زیبایی رونق گرفته ،جنگ نرم که میگن همینه دیگه.
_خوبه باز رفتی بالای منبر خواستی بگی دانشجوی علوم سیـاس*ـی هستی و خیلی می فهمی؟ جای این خزعبلات یه کم بیشتر با مد روز پیش برو!
اشاره ای به پرتز سـ*ـینه و پایین تنه اش کردم.
_نه بابا منو چه به این حرف ها تو برو بالن هات رو بیشتر باد کن شاید سفینه ی نجاتت تو رو به جایی رسوند ،من رو زمین خدا راحت ترم.
پارت پنجاه و هشتم
عصبانیت اش را با آهی به فنا داد و آرام روی صندلی نشست .جرعت کردم کنارش جای بگیرم و خیره نگاهش کنم با وجود تمام نابه کاری هایش دلم برایش می سوخت. می دانستم که عقده ی حقارت سال های کودکی و نوجوانی اش بانی و مسبب چونین حال و هوای بیمارگونه ای شده. قلوه سنگی را زیر پایش به بازی گرفت.
_چی کار کنم گلی منم دلم به همین جنگولک کاری هام خوشه!
اون از مادرم که کلفتی و گدایی شده عادتش اونم از بابام که همیشه ی خدا تو چرته!
_لیلا کار که عار نیست جنبه ی مثبت داستان رو ببین با وضعیت پدرت اگر مادرتم تو رو به دندون نمی کشید الان تو چه وضعی بودی؟
_تو همین وضع مگه الان خیلی خوشبختم؟
_خودت می خوای خودت رو بدبخت جلوه بدی بحثش جداست.تو یه دختر درس خون و زرنگی زیبایی و خوش سر و زبون دو سال دیگه برا خودت یه وکیل خبره ای.
قلوه سنگ را از زیر پایش شوت کرد و دو گنجشک را متواری کرد.
_عموم...
بهم قول داده بفرستتم اونور آب.
متعجب نگاهش کردم.
_کدوم عموت!
_عمو نیما دیگه که شنبه و یک شنبه میاد دنبالم !
با یاد آوری پسرک ریز جسته و کوتاه قد تر از لیلا که با دویست و شش آلبالویی شیشه دودی نود درصد روزهای شنبه و یک شنبه آن سمت خیابان ظاهر می شد و لیلا بدون تعارف وتعجیل زده خودش را می آراست و بعد از سوار شدن در صدای موسیقی راک بلندی که از سیستم پخش می شد برای دو سه روز متوالی گم می شد.شکه لب زدم .
_لیلا پس پدر و مادرت رو چی کار می کنی تموم چشم امیدشون به توه. مادرت یه عمری با زحمت بزرگت کرده حالا نوبت توه که با تلاشت خستگیش رو در کنی،خوب بنده ی خدا همین از دستش بر میومده.
پدرت هم مریضه به این چشم بهش نگاه کن کمک کن ترک کنه.
_,چی می گی گلی بابای من چهل ساله که تریاکیه اگر تیغ بکشی رو پوستش عینهو گیاه خشخاش تریاک پس میده لامصب کار بابای من از درمون گذشته چارش فقط یه قبر و یه بیله!
متعجب از این حد از سنگ دلی بودم که جو را با نگاه به ساعتش عوض کرد.
_پاشو کم چایی بخور توالت دانشگاه رو خراب گذاشتی از بس چای خوردی،بریم یه دستی به سر و صورتون بکشیم.
_وا چرا ما که خوبیم.
_خوبتر و خوشگل تر!
دنبالش دویدم.
_اونم تو توالت عمومی دانشگاه!اصلا تو چطور میتونی یه ساعت اون تو رنج قنج به خودت بدی؟
وارد سرویس بهداشتی شد و اتو موی کوچکش را کنار آینه به برق زد و شروع به آرایش کردو همانطور که لب هایش را روی هم می مالید گفت تو هم یه کم به خودت برس شبیه میت شدی کله پاچه !
یه رج هم ابرو هاتو نازک تر کن این هشتی پهن بهت نمیاد.
دستی به زیر ابرویم کشیم و در آینه به پوست سفید و چشمان زیتونی ام خیره شدم.
_من واسه همین چند تا زیر ابرو و پشت لبم هم کلی استنطاق شدم .ولش کن.
_ای بابا یه کم به خودت برس شاید تو گلوی کسی گیر کردی.
_گیری که با آرایش من از توالت عمومی شروع بشه بوی گند میده من نمی خوام .تو خودت چند بار اینجوی تو گلوی کسی گیر کردی؟
خنده ای کرد.
_خیلیییییی، اصلا چشم هر کس به من بخوره گیر روده میگیره مسهل لازم میشه.
_پس به خاطر همین همیشه بوی گند می دی!
از توالت شروع می کنی به توالت ختم می شی.
نیش گونی از بازویم گرفت که سعی کردم جلوی جیغم را بگیرم.
_ول کن .من نبودم اصلا تو با همین بوی گندت از من خیلی خوش شانس تری خوب شد؟
هر کی قیافه ی منو میبینه کلی از کمالات و زیباییم می گـه بعد بیا به بازدهیش هر چی عنتره از تو کاسه ی من درمیاد!
البته تا وقتی پلنگ هایی مثل شما مونده دیگه واسه ما جا پارک نیست !
لیلا جون،مامانم راست میگه وقتی میگه «دوره ی ما تن و بدن و لب و دهن ظریف مد بود الان میرن همه جاشون رو سوزن می زنن قلمبه سلمبه بشه، دهن گنده جاش رو داده به لب غنچه ،بی ارزشی ارزش شده.نجابت معیار بود الان جوونا با نانجیبی بیشتر صفا میکنن .»
البته مهم نیست تا وقتی معیار یه آدم تهی یه تهی مغزی مثل خودش باشه .
دلم واسه نسل آینده می سوزه در کتاب فروشی ها تخته شده دکون بازار کلینیک و سالن های زیبایی رونق گرفته ،جنگ نرم که میگن همینه دیگه.
_خوبه باز رفتی بالای منبر خواستی بگی دانشجوی علوم سیـاس*ـی هستی و خیلی می فهمی؟ جای این خزعبلات یه کم بیشتر با مد روز پیش برو!
اشاره ای به پرتز سـ*ـینه و پایین تنه اش کردم.
_نه بابا منو چه به این حرف ها تو برو بالن هات رو بیشتر باد کن شاید سفینه ی نجاتت تو رو به جایی رسوند ،من رو زمین خدا راحت ترم.
دانلود رمان و کتاب های جدید