رمان آشیانه‌ی مُردگان | mahla.mp(مهلا محمدی پور)کاربر انجمن نگاه دانلود

وضعیت
موضوع بسته شده است.

Mahla.mp

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2019/04/10
ارسالی ها
445
امتیاز واکنش
7,603
امتیاز
584
محل سکونت
باغ گیلاس:)
نام رمان: آشیانه‌ی مُردگان
نویسنده: mahla.mp (مهلا محمدی پور)
ناظر: @MEHЯAN
ژانر: اجتماعی، عاشقانه
خلاصه: البرز ساعی، پسر مستقل و شر و شیطانی که بعد از ترک شدن توسط معشوقش نسبت به اتفاقات دور و اطرافش بی اهمیت میشود، تمام خط قرمزها را رد می‌کند و خودش را مقابل دیگران در برابر عشق قدیمی‌اش بی‌تفاوت جلوه میدهد. خیال می‌کند خیال او دیگر در ذهن و قلبش جایی ندارد؛ تا این که دنیایش می‌چرخد و همه چیز دست تحولاتی سپرده میشود...
 
آخرین ویرایش:
  • پیشنهادات
  • MEHЯAN

    نویسنده ویژه
    نویسنده انجمن
    عضویت
    2016/12/07
    ارسالی ها
    1,148
    امتیاز واکنش
    21,434
    امتیاز
    814
    محل سکونت
    تهران
    %D9%86%DA%AF%D8%A7%D9%87.jpg





    نویسنده ی گرامی ضمن خوشامد گویی به شما، سپاس از اعتماد و انتشار اثر خود در انجمن وزین نگاه دانلود

    خواهشمند است قبل از آغاز به کار نگارش، قوانین زیر را با دقت مطالعه نمایید:

    قوانین بخش کتاب| انجمن نگاه دانلود



    دقت به این نکات و رعایت تمامی این موارد الزامی است چرا که علاوه بر حفظ نظم و انسجام انجمن، تمامی ابهامات شما از قبیل:

    چگونگی داشتن جلد

    به نقد گذاشتن رمان

    تگ گرفتن

    ویرایش

    پایان کار و سایر مسائل مربوط به رمان رفع خواهد شد.با این حال می توانید پرسش ها، درخواست ها و مشکلات خود را درتاپیک جامع درخواست‌ها و پرسش و پاسخ رمان نویسی| انجمن نگاه دانلود

    عنوان نمایید.

    پیروز و برقرار باشید.

    گروه کتاب نگاه دانلود
     

    Mahla.mp

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/04/10
    ارسالی ها
    445
    امتیاز واکنش
    7,603
    امتیاز
    584
    محل سکونت
    باغ گیلاس:)
    مقدمه:
    "تنهایی‌ها عمیق‌اند
    عمیق مثل صورت مردگان .
    حلزون‌ها چقدر تنهایند
    به جز آشیانه خود همراهی ندارند.
    تنهایی‌ها عمیق‌اند، آشیانه‌ی کوچکم!
    و تو در خاموشی‌هایم می‌درخشی
    در آتش و روشنی می‌درخشی
    و من آن قدر دوستت دارم که فراموش میکنم
    زندگی با بلعیدن زندگان است تنها که ادامه دارد."
    #شمس_لنگرودی
    پارت۱
    - دارم با تو حرف میزنما!
    کلید خانه را گوشه‌ای انداخت و از اصابتش با میز شیشه‌ای ناهار خوری صدای ناهنجاری تولید شد.
    بدون نگاه به اویی که از عصبانیت رو به انفجار بود روی کاناپه ولو شد، سرش را به لبه‌ی آن رساند و با پوزخند جواب داد:
    - شما دنبال حرف زدن نیستی، دنبال ساییدن مخ منی!
    نیشخندی تقدیمش کرد، مقابلش که پلک بر هم گذاشته بود نشست و طعنه زد:
    - تو اگه مخ داشتی که حال و روزت این نبود!
    حوصله‌اش به هیچ رسیده بود و صبری در چنته نداشت که خرج نصیحت و حرف‌های تکراری او کند.
    - باشه، شما عاقل و دانا، من احمق و بی‌عقل! لطفا جون عزیزت دست از سر بیچارم که زخمیش کردی بردار!
    به حال و روز اسفبارش تاسفی خورد، نگاهش را از پیراهن سفیدش که نیمی از آن از شلوارش بیرون زده بود برداشت و خیره به صورت اصلاح نکرده‌اش گفت:
    - با کی داری لج می‌کنی البرز؟!
    چشمانش تمنای خواب داشتند و او اجازه را صادر نمی‌کرد. کاش کمی سکوت را ترجیح میداد تا سوت یکنواخت در سرش ساکت شود.
    - گوه خوریش به تو نیومده! اگه می‌خوای اینجوری بشینی پیشم و با زر زدنای بی سر و تهت بیچارم کنی پاشو گورتو گم کن خونت!
    صدایش خسته بود و زار. به قدری بی‌حال و خواب‌آلود به نظر می‌رسید که گویا هزاران سال است خواب افتخار آمدن به چشمان او را نداده.
    - مامان چه گناهی کرده که راه به راه دلش باید واست بلرزه تا مبادا بلایی سرت بیاد و نکنه یه وقت بلایی سر خودت آورده باشی!
    زهرخندش دلش را به آتش کشید و زبان آغشته به زهرش تبر به جانش زد.
    - بادمجون بم آفت نداره الوند.
    تا آن جمله را خطاب به برادرش گفت معده‌اش درهم پیچید و اسید معده‌ی همیشه دردمندش اعلام حضور کرد.
    البرز نتوانست بیشتر از آن محتویات معده‌اش را محفوظ نگه دارد، در یک حرکت آنی از جایش بلند شد و به سمت دستشویی قدم تند کرد.
    الوند وحشت‌زده روی پاهایش سوار شد، پشت در سرویس ایستاد و تقه‌ای به در بسته کوبید.
    - البرز؟! خوبی؟!
    صدای سرفه‌هایش به گوش رسید و نگرانی را بر جانش چیره کرد. مجددا نامش را خواند که البرز با صدای دورگه‌ای جواب داد:
    - برو خونه!
    در آن وضعیت که حالش تعریفی نداشت هم تقاضای رفتن او را می‌کرد و او از یک گوش حرف‌هایش را دریافت می‌کرد و از گوش دیگر خارج!
    - اول بیا بیرون بعد زر بزن.
    دستگیره کشیده شد، با صورت رنگ پریده و خیس آلودش مقابله شد و با نگرانی نهادینه در صدایش گفت:
    - زنده‌ای؟!
    البرز لبخندی از لحنش بر لب آورد، او را از سر راهش کنار زد و بی‌جان گفت:
    - گویا هوای بازداشتگاه بهم نساخته!
    نتوانست با حرصش به مبارزه بپردازد، بالای سرش که سرجای قبلیش نشسته بود؛ ایستاد و توپید:
    - مطمئنی از هوای بازداشتگاست؟!
    آرنجش را به زانویش وصل کرد، با کف دست مشغول مالش پیشانیش شد و از شدت کلافگی نالید:
    - بدتر از سهند تویی! بس کن دیگه.
    کنارش روی کاناپه جاگیر شد، دستش را نوازشگونه روی کمرخمیده‌اش که خیسی عرق از تاروپود پیراهنش عبور کرده بود نشاند و کفری از نام سهند غرولندی کرد:
    - گور بابای سهند! قرصی، مسکنی، چیزی می‌خوای؟!
    برهوت در برابر گلوی خشکش زانو میزد و بزاقی در بساط نداشت تا گلویش را تر کند و همان خشکی بر صدایش تاثیر گذاشت و با جدیت گفت:
    - نخیر، همین که کمی سکوت رو رعایت کنی خوب میشم!
    بر خلاف او که زبانش تلخ می‌چرخید، نرم و ملایم لب از لب باز کرد:
    - پاشو برو رو تختت.
    - نگو که می‌خوای اینجا لنگر بندازی و به قول خودت مخ نداشتم رو به فنا بدی!!
    به خنده افتاد و ضربه‌ی آرامی به کمرش کوفت.
    - حیف رو به مرگی و دلم به حالت میسوزه؛ وگرنه میزدم یه جای دیگه‌تو به فنا میدادم!
    - شرم و حیا رو قورت دادی، یه لیوان آب هم روش!
    قهقهه‌اش لبخندی روی لبان پوسته پوسته‌ی او آورد، دست از پیشانی کشید و با چشمان خونبارش به صورت خندانش زل زد.
    - عجب آدمی هستیا، دیگ به دیگ میگه سیاه سوخته!
     

    Mahla.mp

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/04/10
    ارسالی ها
    445
    امتیاز واکنش
    7,603
    امتیاز
    584
    محل سکونت
    باغ گیلاس:)
     
    آخرین ویرایش:

    Mahla.mp

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/04/10
    ارسالی ها
    445
    امتیاز واکنش
    7,603
    امتیاز
    584
    محل سکونت
    باغ گیلاس:)
    غمگینم، بسيار!
    شهری که در آن خانه دارم،
    به شهری كه در من خانه دارد،
    شبيه نيست.

     
    آخرین ویرایش:

    Mahla.mp

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/04/10
    ارسالی ها
    445
    امتیاز واکنش
    7,603
    امتیاز
    584
    محل سکونت
    باغ گیلاس:)
    ناله را هرچند می‌خواهم که پنهانی کنم
    سـ*ـینه می‌گوید که من

    تنگ آمدم فریاد کن

     
    آخرین ویرایش:

    Mahla.mp

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/04/10
    ارسالی ها
    445
    امتیاز واکنش
    7,603
    امتیاز
    584
    محل سکونت
    باغ گیلاس:)
    از او که گفت: «یارِ تو هستم» ولی نبود، از خود که زخم خورده‌ام از یار، خسته ام.

     
    آخرین ویرایش:

    Mahla.mp

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/04/10
    ارسالی ها
    445
    امتیاز واکنش
    7,603
    امتیاز
    584
    محل سکونت
    باغ گیلاس:)
    بگذار کسی نداند
    که چگونه من
    به جایِ نوازش شدن،
    بوسیده شدن
    گزیده شده ‌ام...!

    احمد شاملو



     
    آخرین ویرایش:
    وضعیت
    موضوع بسته شده است.

    برخی موضوعات مشابه

    بالا