آلیس که روی صندلی جلوی اتومبیل نشسته است، پاسخ آنتوان را میدهد.
- آنتوان بسته، از سئوالهای مسخرهای که میپرسی، من خسته شدم، چه برسه به این خانم!
منشی، به سمت آلیس بر میگردد و ساق دست او را لمس میکند. بعد از چند ثانیه خطاب به او میگوید:
- عزیزم، دست من رو حس میکنی؟
آلیس بدون معطلی پاسخ میدهد.
- بله، البته که حس میکنم.
منشی، مجددا به سمت جلو بر میگردد و به خیابانهای تاریک و خلوت چشم میدوزد؛ بلافاصله به کمک آیینهی جلوی اتومبیل به آنتوان نگاه میکند و پاسخ میدهد.
- یادتون بمونه دوستان، داخل بازی اگه یک موجود یا انسان ساختگی باشه، به هیچ وجه قابل لمس نیست. اگه توی بازی بخواید به همه چیز شک کنید، کمکم وجود همدیگه رو هم زیر سئوال میبرید!
آلیس به سمت عقب بر میگردد و به کریس نگاه میکند. همراه با کُت قهوهای رنگ و شلوار جین روشنی که پوشیده است، دستش زیر چانهاش اهرم شده است و از پشت شیشهی پنجرهی اتومبیل، به بیرون نگاه میکند.
صدای آلیس به گوش میرسد.
- عزیزم همه چیز مرتبه؟
کریس نگاهش را از پنجره پس میگیرد و یک لبخند مصنوعی روی صورت خسته و کلافهاش مینشاند؛ سپس پاسخ میدهد.
- آره عشقم. فقط یه دژاوو ( آشنا پنداری) شدید بهم دست داد. یکم سرگیجه گرفتم.
پیش از آلیس، تیلور چشمان مشکی رنگش را به سمت کریس میچرخاند و لب میزند.
- قبلا توی این محل اومدی؟
آنتوان به جای کریس اظهار نظر میکند.
- عزیزم دژاوو که به این معنی نیست. تئوریهای زیادی پشت این مبحثه. مثلا میگن ممکنه ذهنت یک اتفاق مشابه رو که داخل حافظهاش ذخیره داره، با تصوری که میبینه،
تطبیق میده.
کریش همچنان بیحوصله و کرخت پاسخ میدهد.
- نه عزیزم، فکر نکنم قبلا این اطراف اومده باشم.
صدای رسا و مملو از اعتماد به نفس منشی که درحال رانندگی است، مجددا به گوش میرسد.
- فقط پنج دقیقه مونده که برسیم. سئوال دیگهای ندارید؟
همراه با دستان قلمی و ظریفش فرمان را میچرخاند و وارد یک خیابان پهن و عریض میشود که چراغهای پایهدار مشکی، مسیر را روشن کردهاند.
تیلور، با لبخندی که روی لبهای درشت و پهنش سوار کرده است، کمی به سمت جلو خم میشود و پاسخ میدهد.
- من که واقعا خیلی هیجان زدهام. زمین بازی کجاست. راستی ممکنه توی طول بازی، به جاهای مختلف بریم؟
پس از مکث کوتاهی، از دستانش برای بیان کلمات بهره میگیرد.
- دقیقا نمیدونم چطو بگم. فکر کنم منظورم رو بفهمی!
منشی، همچنان بسیار خونسرد و مسلط صحبت میکند.
- بله متوجهام. زمین بازی فقط داخل یک عمارت خیلی بزرگ هستش.
- آنتوان بسته، از سئوالهای مسخرهای که میپرسی، من خسته شدم، چه برسه به این خانم!
منشی، به سمت آلیس بر میگردد و ساق دست او را لمس میکند. بعد از چند ثانیه خطاب به او میگوید:
- عزیزم، دست من رو حس میکنی؟
آلیس بدون معطلی پاسخ میدهد.
- بله، البته که حس میکنم.
منشی، مجددا به سمت جلو بر میگردد و به خیابانهای تاریک و خلوت چشم میدوزد؛ بلافاصله به کمک آیینهی جلوی اتومبیل به آنتوان نگاه میکند و پاسخ میدهد.
- یادتون بمونه دوستان، داخل بازی اگه یک موجود یا انسان ساختگی باشه، به هیچ وجه قابل لمس نیست. اگه توی بازی بخواید به همه چیز شک کنید، کمکم وجود همدیگه رو هم زیر سئوال میبرید!
آلیس به سمت عقب بر میگردد و به کریس نگاه میکند. همراه با کُت قهوهای رنگ و شلوار جین روشنی که پوشیده است، دستش زیر چانهاش اهرم شده است و از پشت شیشهی پنجرهی اتومبیل، به بیرون نگاه میکند.
صدای آلیس به گوش میرسد.
- عزیزم همه چیز مرتبه؟
کریس نگاهش را از پنجره پس میگیرد و یک لبخند مصنوعی روی صورت خسته و کلافهاش مینشاند؛ سپس پاسخ میدهد.
- آره عشقم. فقط یه دژاوو ( آشنا پنداری) شدید بهم دست داد. یکم سرگیجه گرفتم.
پیش از آلیس، تیلور چشمان مشکی رنگش را به سمت کریس میچرخاند و لب میزند.
- قبلا توی این محل اومدی؟
آنتوان به جای کریس اظهار نظر میکند.
- عزیزم دژاوو که به این معنی نیست. تئوریهای زیادی پشت این مبحثه. مثلا میگن ممکنه ذهنت یک اتفاق مشابه رو که داخل حافظهاش ذخیره داره، با تصوری که میبینه،
تطبیق میده.
کریش همچنان بیحوصله و کرخت پاسخ میدهد.
- نه عزیزم، فکر نکنم قبلا این اطراف اومده باشم.
صدای رسا و مملو از اعتماد به نفس منشی که درحال رانندگی است، مجددا به گوش میرسد.
- فقط پنج دقیقه مونده که برسیم. سئوال دیگهای ندارید؟
همراه با دستان قلمی و ظریفش فرمان را میچرخاند و وارد یک خیابان پهن و عریض میشود که چراغهای پایهدار مشکی، مسیر را روشن کردهاند.
تیلور، با لبخندی که روی لبهای درشت و پهنش سوار کرده است، کمی به سمت جلو خم میشود و پاسخ میدهد.
- من که واقعا خیلی هیجان زدهام. زمین بازی کجاست. راستی ممکنه توی طول بازی، به جاهای مختلف بریم؟
پس از مکث کوتاهی، از دستانش برای بیان کلمات بهره میگیرد.
- دقیقا نمیدونم چطو بگم. فکر کنم منظورم رو بفهمی!
منشی، همچنان بسیار خونسرد و مسلط صحبت میکند.
- بله متوجهام. زمین بازی فقط داخل یک عمارت خیلی بزرگ هستش.
آخرین ویرایش: