شعر اشعار قاسم حسن نژاد

  • شروع کننده موضوع Diba
  • بازدیدها 5,741
  • پاسخ ها 425
  • تاریخ شروع

*parisa*

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2013/12/18
ارسالی ها
1,760
امتیاز واکنش
2,649
امتیاز
506
سن
25
محل سکونت
Khz_ahw
شاعر


زندگی فقط در جوهر ملون زنده ها جاری است ؟
زندگی در حقیقت اشیا نیز فوران دارد
در اشیا ای که دور و بر مان سرود پنهانی در سـ*ـینه دارند
سنگ ؛ چوب
ستاره ؛ خورشید
آب ؛ ساعت
ماه ؛ ابر
دریا ؛ باد

و
کلمه
زندگی در گستره روابط و ارتباطات مان جاری است
در خودکاری که کلمات را بر روی کاغذ خلق می کند
در سنگ شبها و علف روزها
در درخت نگاه مرد روستائی و شهری
در اتومبیلی که بر جاده بسرعت پیش می رود
در آفتاب دستان کارگری که رنج می برد
در گیسوان بنفشه
درشتاب عارفانه نور
زندگی در شاعر می درخشد ؛ می بالد و پیش می رود
شاعر به کلمه روح نور می بخشد
و زندگی را در همه چیز نورانی می بیند

 
  • پیشنهادات
  • *parisa*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2013/12/18
    ارسالی ها
    1,760
    امتیاز واکنش
    2,649
    امتیاز
    506
    سن
    25
    محل سکونت
    Khz_ahw
    شب


    شب با گیسوان مشکی روبروی پنجره ی نگاه عرفان متولد شد
    کارگر ساختمانی دستانش را در آب شب شستشو داد
    همسرم شب را شناخت
    اما بی التفات جدی از کنارش گذشت
    شب دیگر معنای ظلمانی ستم را از دست داده بود
    شب یاور ما بود
    تلویز یون برنامه های شبانه خود را آهنگ نواخت
    بنا همچنان با آ جرهای شب حصار می چید
    در چشم انداز شب لامپ های روشن ترانه می خواندند
    شب در نگاه ما به معنای خواب خورشید بود
    شب نگاه یگانه به همه چیز بود
    تمام دشت قلب سیاه داشت
    شب یکپا رچه بینا بود
    شب آینه ی ساکت زیبا بود
    و بتدریج جوان می شد
     

    *parisa*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2013/12/18
    ارسالی ها
    1,760
    امتیاز واکنش
    2,649
    امتیاز
    506
    سن
    25
    محل سکونت
    Khz_ahw
    شعر


    وقتی شعر بطور جدی وارد زندگی من شد
    از خود بی خود شدم
    شعر مرا از هر چه بودم خالی نمود
    حالا تنها به ظواهر اشیا وعمق رابـ ـطه ها می اندیشم
    دلم می خواهد هر لحظه شاعر باشم
    دلم می خواهد همه ی شعر ها را بخوانم
    دلم می خواهد با همه ی شاعران دوست باشم
    فکر می کنم اگر همه شاعر باشند
    زندگی در روی زمین بهشت می شد
    شعر دروازه ای است بسوی روشنائی آسمان
    قلب کبوتر
    انعکاس سنگ در آفتاب
    آینه ی در خشان باران
     

    *parisa*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2013/12/18
    ارسالی ها
    1,760
    امتیاز واکنش
    2,649
    امتیاز
    506
    سن
    25
    محل سکونت
    Khz_ahw
    رهایی


    اگر یک درخت بودی
    می گفتی کاش یک پرنده بودم
    اگر یک پرنده بودی
    می گفتی کاش یک گل بودم
    تو می خواهی رهائی را تجربه کنی
    وگر نه اینهمه خواهان تغییر خود نبودی
    در همین لباس هم میتوان
    برهائی نقبی زد
    وخود را عمیق تر کاوش کرد
     

    *parisa*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2013/12/18
    ارسالی ها
    1,760
    امتیاز واکنش
    2,649
    امتیاز
    506
    سن
    25
    محل سکونت
    Khz_ahw
    سکوت


    گنجشک روی درخت
    بی نقش دل انگیز آوازی
    خورشید زمرد زرین در همه جا می پراکند
    درختان سبز محوطه ی ناچاری
    سکوت گاهی به لطافت صبح می تابد
     

    *parisa*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2013/12/18
    ارسالی ها
    1,760
    امتیاز واکنش
    2,649
    امتیاز
    506
    سن
    25
    محل سکونت
    Khz_ahw
    شعر


    فرمان ستاره ی قلم را بدست می گیرم تا شعری سبز بسرایم
    اما چیزی در ذهنم نمی روید
    انتظار آبی آسمان را پاس می دارم
    در صف زیبای شاعران آب و خاک
    جنگل آفتاب را به گواهی می گیرم
    شبها طراوت بلند ماه را
    می دانم لحظاتی قطار شعر بسراغم خواهد آمد
    آنگاه که معتقدم در همه چیز شعر جاری است :
    یک صندلی ؛ قندان ؛ درخت ؛ آسمان و ............
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا