شعر اشعار زیبای کامبیز صدیقی کَسمایی

  • شروع کننده موضوع Diba
  • بازدیدها 1,628
  • پاسخ ها 89
  • تاریخ شروع

Diba

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2015/04/15
ارسالی ها
86,552
امتیاز واکنش
46,640
امتیاز
1,242
کامبیز صدیقی کسمایی
آواز قناری تنها


...

دور از سواد شهر

جنگل
و یک پرنده
که افشانده بال، بر سر جنگل
جنگل، اما، تمام برف...

من،
با چوب دست گردوی خود در مشت
در واپسین تلاش...

دور از سواد شهر
از زوزهٔ مداومِ گرگ گرسنه ای
آنک
درهم دوباره نقش قدم های خسته ام
در برف...








----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
 
  • پیشنهادات
  • Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242

    کامبیز صدیقی کسمایی
    آواز قناری تنها


    تجاهل


    مزرعه می گوید:
    «ریشه کن تا بشود هـ*ـر*زه علف هایم، نیست
    یک وجین گر اینجا؟»
    و سپس در دل تاریکی شب
    به من و تو- به تو و من- ای دوست!
    با چه امید عبث می نگرد!

    ما که تنبل هستیم
    ما که در فکر فریب خود و این مردم آبادی خویش
    زیر لب می گوییم:
    - «ما چرا می باید...؟»
    و تجاهل آنگاه:
    - «مزرعه با ما نیست».






    ----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242

    کامبیز صدیقی کسمایی
    آواز قناری تنها


    تسلسل (برای «م. امید» شاعر)


    مرد دریا: مرد ماهیگیر
    می گزد لب را به دندان، خنده بر آن هیچ.
    می کشاند سایه اش را بر سر شن ها.
    می گشاید بادبانِ قایقِ فرسودهٔ خود را.
    می شود گم در دل تاریکی دریا.

    مدفن اجداد او در ژرف این دریاست
    در نمی دانم کدامین شب
    در نمی دانم کدامین روز...

    ژرف دریا، چون تبارش، مدفن او نیز.







    ----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    کامبیز صدیقی کسمایی
    آواز قناری تنها

    آغازی برای یک مرثیه
    ...

    جنگل...
    یک زوزهٔ کشیده...
    یک گرگ...
    در کوره راه
    مشتی غبار از اثر یک فرار...

    نزدیک تر
    یک زوزهٔ کشیدهٔ دیگر...
    آنک
    آغاز جنگ شاخهٔ انبوهِ یک درخت
    با شاخ یک گوزن...






    ----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    کامبیز صدیقی کسمایی
    آواز قناری تنها


    مترسک باغ (برای صادق شعبانی)
    ...

    گفتند و با وحشت به هم دارند می گویند:
    چون پهلوان های اساطیری که در پیکار
    او بر زمین محکم فرو کوبیده پاها را
    «هل من مبارز» این صدا از اوست...
    از این سبک بالان - یقین - یک تن نمی داند
    در باغ ما امروز
    او یک مترسک هست.





    ---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    کامبیز صدیقی کسمایی
    آواز قناری تنها


    آبشار

    ...

    با لهجهٔ دلنشین خود، اینجا کوه
    تک بیت بلند آبشاری را
    با شوق برای دره می خواند.

    ای در بغلم، دو کندهٔ زانو!
    یک دره کنون منم سراپا گوش
    بر دامن سبزِ جنگلی انبوه.







    ----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    منم و فکر هر چه باداباد.
    در سراشیب تپه ای بر اسب
    خیره بر دور دست صحرایم.
    برق شمشیر و نعل ها از دور
    خبر از آفتاب می آرند.

    تا به چنگت نیاورم، خورشید!
    خواب در دیدگان:
    حرامم باد.
     
    • لایک
    واکنش ها: Diba

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    از پنجره
    دستم دراز شد که مگر گیرم
    در چنگ خود، دوباره، هراسان
    یک اختر جدا شده از مدار را.

    اندوه در دلم
    از مرگ ناگهانی دیگر ستاره ای است.
    هر چند واقفم
    مرگ ستاره ای
    پایان زندگانی صدها ستاره نیست.
     
    • لایک
    واکنش ها: Diba

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    آب از سرم گذشته
    اگر چه
    از دست و پا زدن نشوم خسته، هیچ گاه.
    باور کنید
    من زنده ام هنوز.

    من زنده ام
    مانند یک درخت تناور که زیر برف
    ساکت، نشسته است.
    چونان پرنده ای که دو بالش، شکسته است
    اما
    باور کنید
    من زنده ام هنوز.
     
    • لایک
    واکنش ها: Diba

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    گفتیم: عشق، عشق بورزید.
    گفتیم: دوست، دوست بدارید.

    گفتیم:
    باید
    مانند سنگواره نگردید.
    گفتیم:
    نان و گرسنگی
    باید به نسبتی متساوی میان خلق
    قسمت شود.
    مانند ما، اگر که شما فکر می کنید
    از ماهتاب در شب پاییز، بهترید.
    از آفتاب هم به زمین، مهربان ترید.
    در یادتان همیشه بماناد!
    گفتیم: عشق، عشق بورزید.
    گفتیم: دوست، دوست بدارید.
     
    • لایک
    واکنش ها: Diba

    برخی موضوعات مشابه

    بالا