شعر اشعار زیبای فریبا شش بلوکی

  • شروع کننده موضوع Diba
  • بازدیدها 1,796
  • پاسخ ها 73
  • تاریخ شروع

Diba

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2015/04/15
ارسالی ها
86,552
امتیاز واکنش
46,640
امتیاز
1,242
وصیت
...
کتابها - کتاب غریبانه


...

بودنم را هیچ کس باور نداشت

هیچ کس کاری به کار من نداشت

*

بنویسید بعد مرگم روی سنگ

با خطوطی نرم و زیبا و قشنگ

*

او که خوابیده ست در این گور سرد

بودنش را هیچ کس باور نکرد

...


---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
 
  • پیشنهادات
  • Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    شبی
    ...
    کتابها - کتاب غریبانه


    ...
    شبی با شعرهایم گریه کردم

    دوباره از تو با دل شکوه کردم

    *

    زدم چنگی میان پرده هایم

    پریدم از حصار نرده هایم

    *

    دویدم تا بیابم تکیه گاهی

    بریزم اشک گرمی روی آهی

    *

    نگاهم سرد بود و غصه می خورد

    مرا باخود به جایی دور می برد

    *

    دو باره آسمان بیداد می کرد

    دو باره شعر من فریاد می کرد

    *

    من اما می دویدم تا بگریم

    مگر می شد که آن شب من نگریم

    *

    نسیمی کاغذی را جابه جا کرد

    تو گویی خش خشش من را صدا کرد

    *

    دویدم از پی کاغذ، دویدم

    گرفتم کاغذ و جایی خزیدم

    *

    نشستم تای آن را باز کردم

    غم هجر تورا آواز کردم

    *

    میان کاغذ از چیزی که خوا ندم

    تنم لرزید،اشکی هم فشاندم

    *

    خدا می دانداما من چه دیدم

    عذابی بدتر از آتش کشیدم

    *

    نوشته بود معشوقی به عاشق

    برو! من ازتوآخر دل بریدم

    ...


    ---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    شادی
    ...

    کتابها - کتاب غریبانه

    ...

    می زنم کبریت بر تنهایی ام

    تا بسوزد ریشۀ بی تابی ام

    *

    می روم تا هر چه غم پارو کنم

    خانه ام را باز هم جارو کنم

    *

    می روم تا موی خود شانه کنم

    خنده را مهمان این خانه کنم

    *

    می روم تا پرده هارا واکنم

    دوست دارم؛ دوست دارم

    عشق را معنا کنم

    *

    شادی ام را رنگ آبی می زنم

    بـ..وسـ..ـه بر طعم گلابی می زنم

    *

    می دوم خندان به سوی آینه

    باز می خندم؛ به روی آینه

    *

    می زنم یک شاخه گل بر موی خود

    می نشینم باز بر زانوی خود

    *

    می نشانم روی دستم یک کتاب

    تا بخوانم باز هم یک شعر ناب

    *

    آری!آری! این منم این شاد و مـسـ*ـت

    دوست دارم عاشقی را هرچه هست

    ...


    ---
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    جستجو

    کتابها - کتاب غریبانه
    ...


    کوچه ای غمگین و خسته

    پنجره ها همه بسته

    *

    خسته بود کاج بلند

    بید مجنون و چنار

    گل سرخی به کنار

    *

    کودکی توپ بدست

    آدمی عاشق ومست

    *

    یک نفر تنها بود

    صبح از پنجره اش

    غم شب پیدا بود

    *

    تو در آن کوچه چه دیدی ؟!

    که شدی خیره به آن کاج بلند

    که نشستی لب جوی

    آه! بر روی لبت

    خسته از دست دلت

    *

    به ته کوچه رسیدی

    باز برگشتی وباز....

    خیره بر پنجره ای

    که ندارد آواز

    *

    رفتی و ناله کنان

    قدمت خسته و زار

    دست را لمس کنان

    می کشیدی به درخت

    پشت را تکیه کنان

    می زدی بر دیوار

    *

    اشک هایت که چکید

    غمت اندازه نداشت

    زیر لب می گفتی:

    من دراین کوچه

    به دنبال پری می گردم

    که شکسته شده از بال دلم

    ...


    ----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    رنگ دگر

    کتابها - کتاب غریبانه
    ...



    این همه سرخ و سفید

    این همه آبی و سبز

    این همه زردو بنفش

    این همه رنگ....

    که اندازۀ غمهای منست

    *

    و چقدر مسخره است

    خنده های ته دل

    شادی های شب عید

    *

    وچقدر تکراریست

    صبح و بیدار شدن

    خسته و زار شدن

    *

    باز هم خوردن و خواب

    خواندن شعر و کتاب

    *

    من چقدر دلزده ام!

    زینهمه فکر شتاب

    *

    که برو دیرت شد

    گل چه می خواهد ؟آب

    *

    و چقدر مثل من است

    آفتاب سر ظهر

    سوختن با تر وخشک

    عطش تشنگی و....

    باز کوبیدن مشت

    *

    مشت بر هرچه که هست

    مشت بر آب و درخت

    *

    مشت برباد که باد

    آمد و پنجره را

    مشت کوبید و شکست

    *

    مشت بر خاطره ها

    مشت بر حرف دروغ

    *

    آه ! من بیزارم

    از خیابان شلوغ

    *

    و چقدر رنگ شب است

    حس تنهایی من

    که چنین تاریک است

    این همه راه؛ولی

    راه من باریک است

    *

    حس تنهایی من

    مثل تنهایی من

    به خدا نزدیک است

    *

    من فقط منتظر حادثه ام

    تو بیایی از در

    همه چیزم را باز

    بزنی رنگ دگر

    ...


    ---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    مرگ

    کتابها - کتاب غریبانه
    ...


    خدایا!

    خالق یکتای دانا!

    مهربانا!

    من اینجاو....

    تو آن بالای بالا!

    نه دیروزو...

    نه امروزو...

    نه فردا....

    فقط حالا

    همین حالای حالا

    بگیر این دست های خستۀ من

    گره وا کن زپای بستۀ من

    *

    خدایا مرگ تنها راه چاره است

    بده مرگم که قلبم پاره پاره است.

    ...



    ---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    تفاوت

    کتابها - کتاب غریبانه
    ...


    درون آینه یک زن

    زخود پرسیدآیا من

    همان بودم که اکنونم

    همین اینم که آن بودم

    *

    بگو پس خنده هایم کو؟

    کجایند که نمی بینم

    *

    چرا اینقدر تنهایم

    که تنها تکیه گاه من

    دو خط شعرو کمی گریه

    واین آهی که می بینم

    *

    چه آمد بر سرم اینک؟

    که اینسان زار و غمگینم

    تمام شب نمی خوابم

    فقط کابوس می بینم

    چرا اینگونه دلگیرم؟

    *

    کجا رفت آن عروسک ها

    چه شد آن خواب های من

    بگو آن دختر شادی

    که می خند ید، من بودم؟!!

    ...
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    ببخشا

    کتاب غریبانه
    ...

    ببخشا گر که گفتم بی وفایی

    گله کردم چرا پیشم نیایی

    ویا تکرار کردم که کجایی !

    *

    حقیقت را خدا می داندو بس

    تو هم مانند من تنها و بی کس

    *

    دلی روشن تر از آیینه داری

    تو هم عاشق

    ولی مانند من دریک حصاری

    ....


    ------
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    رنده ی عاشق

    کتاب غریبانه
    ....



    پرنده نیز عاشق بود

    گهی می رفت

    گهی می ماند

    سپس در اوج تنهایی

    گهی آواز غم می خواند

    *

    از این شاخه به آن شاخه

    خودش را جستجو می کرد

    و هر گلبرگ خوش رنگی

    دلش را زیرورو می کرد

    *

    نه می خوردو نه می خوابید

    نه می پیچید ، نه می تابید

    نگاهش خسته بود اما...

    به جایی دور می تازید

    *

    ومن حالا

    به پشت پنجره ، تنها

    برایش اشک می ریزم

    و دستم را

    برایش می برم بالا

    و می خوانم دعا

    *

    اما !!

    *

    پرنده گفت :باید رفت

    پرنده رفت

    پرنده دور شد حالا

    دگر اورا نمی بینم

    *

    پرنده خوب و صادق بود

    پرنده نیز عاشق بود

    ...


    ---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    برای میلادم



    کتابها - کتاب غریبانه

    .........



    که امروزست



    آن روزی



    که پای من



    به این دنیای دون واشد



    واز آن روز



    تا امروز



    به چشمم گریه پیدا شد



    *



    برای روز میلادم



    بکن شادم



    بگو ای دوست



    کجا می سازی قبرستان



    *



    که هرگورش



    فقط اندازۀ



    یک اشک من باشد !!...






    ---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا