شعر اشعار زیبای وحید عمرانی

  • شروع کننده موضوع ☂Baran
  • بازدیدها 1,794
  • پاسخ ها 69
  • تاریخ شروع

Diba

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2015/04/15
ارسالی ها
86,552
امتیاز واکنش
46,640
امتیاز
1,242
باد در شاخسار بید
لالایی می خواند
برای جوجه کلاغی تنها.
""""""""
 
  • پیشنهادات
  • Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    اتفاق
    water.jpg


    مسحور می شوم
    در اتفاق دو صدای پیاپی
    افتادن سنگی کوچک در برکه
    گریز یک ماهی در اعماق.
    --------
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    بیداری
    .........

    ردایِ سیاهِ سکوتِ شب را
    پاره می کند
    در شرجیِ مرداد
    پرنده ای جنگلی.
    .........
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242


    این اشک ها...
    گویا ماهیانِ کوچکِ تشنه ای هستند
    که از خشکی چشمخانه
    به بیرون می جهند
    و دریای خود را
    بر پهنای گونه های ما می جویند.
    .........
    .........

     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    مهتاب
    ::::::::

    ای مهتاب
    ای طعنه زده بر آفتاب
    در تنهایی شبهای تیره ام تو بتاب
    من صبح را دوست ندارم
    و شب را تنها به خاطر حضور تو عاشقم
    شب بهشتی ست ازلی
    آنگاه که از فراز کوهساران مه گرفته
    به هزار غمزه ، چهره می نمایی
    دشت بستری از رویاست
    آنگاه که آرام آرام پرتوهای نقره ای خود را
    همچون لحاف خنکی بر حجمش می گسترانی
    و من عاشقی ابدیم
    آنگاه که از بلندترین جای شب
    گستاخ و بی پروا
    در عمق برکۀ چمانم خیره می شوی.
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    ای شب!
    اگر تو نبودی ...
    هرگز سپیدۀ صبح را تجربه نمی کردم،
    پس درود بر سیاهی تو.
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    بدنام دیار پردغایی ای خر

    مهجور و غریب و بی نوایی ای خر





    از برُه و بزغاله چه کم داری تو؟

    آخر نه که مخلوق خدایی ای خر؟!



    نادانی هم را به تو تشبیه کنند

    قربانی دیرین جفایی ای خر





    گر نیست جواب ابلهان خاموشی

    افتاده و خاموش چرایی ای خر؟



    ادراک نمی کنند درد دل تو

    گاهی که به فریاد درآیی ای خر



    در پیش صدای گریه آلود ریا

    حقُا که ظریف و خوش صدایی ای خر



    ای کاش شبی روی دو پا بر خیزی

    در محفل عالمان بیایی ای خر



    خودشیفتگان کوردل دریابند

    تو نیز به خوردن آشنایی ای خر



    تا خویش به تو عیان برابر بینند

    با اینکه تو از ریا جدایی ای خر



    یکریز به خلق جفته می اندازند

    در مکتبشان تو خرده پایی ای خر



    شیخ از سر جهل دل به دنیا بسته است

    تو مورد طعنه و هجایی ای خر



    تو بار بری ز خلق و او بار نهد

    او عاطل و تو چه پر بهایی ای خر



    تو خدعه و تزویر چه می دانی چیست

    یکرنگ و سلیم و بی ریایی ای خر





    در پردۀ دین نمی کنی پرده دری

    محجوب و نجیب و با حیایی ای خر





    یک ذرّه به خود غصّه و تشویش مده

    در قحط رجال پادشایی ای خر
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    هرگز توان دیدن رویش نیست

    چشمی کجاست تا که مصاف آرد

    خورشید را به رزمگه میدان؟

    جز آنکه روی مشعشع تابان

    پشت نقاب ابر کند پنهان

    پس باک نیست که چهره کنی عـریـان

    چشمی کجاست تا بتواند دید؟

    ای مطلع قصیدۀ زیبایان

    ای تشنۀ کویر تنت باران.
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    شب های ابری

    ماه زیبارویی ست دلبر و شوخ

    که مدام

    «دیدار می نماید و پرهیز می کند»*

    تا عاشقان را از شوق

    به بیابان های جنون بکشاند

    و عاقلان را از انفعال

    به وادی های عشق.
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    آب؛

    روح سرگردان برف است

    در برزخ خاک

    تا هنگام رستگاری فرا رسد

    و زیر تیغ آفتاب

    قطره قطره فنایش کنند

    تا در این رنج تطهیر شود

    و به موطن اصلی اش؛ آسمان

    راهی بگشاید
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا