شعر اشعار محمدرضا شفیعی کدکنی

  • شروع کننده موضوع @ T @ R
  • بازدیدها 1,276
  • پاسخ ها 40
  • تاریخ شروع

@ T @ R

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2014/11/11
ارسالی ها
788
امتیاز واکنش
104
امتیاز
0
[h=1]در کجای فصل؟
[/h]
dot.png
با صنوبری که روی قله
ایستاده بود
گونه روی گونه ی سپیده دم نهاده بود
موج گیسوان به دوش بادها گشاده بود
از نشیب یخ گرفت دره گفتم
این نه ساخت شکفتگی ست
در کجای فصل ایستاده ای
مگر ندیده ای
سبزه ها کبود و بیشه سوگوار
فصل فصل خامش نهفتگی ست
آن صنوبر بلند
با اشاره ای نه سوی دوردست
گفت
قد کوته تو راه را به دیده ی تو بست
گامی از درون سرد خود برآی
پای بر گریوه ای گذار
و درنگر
رود آفتاب و آب در شتاب
کاروان درد و سرد
در گزیر و ناگزیر
آنک آن هجوم سبز مرز ناپذیر
در کجای فصل ایستاده ام ؟
در کرانه ای
که پیش چشم من
بهار شعله های سبز و
سیره و سرود
در نگاه تو کبود و دود
 
  • پیشنهادات
  • @ T @ R

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/11/11
    ارسالی ها
    788
    امتیاز واکنش
    104
    امتیاز
    0
    [h=1]دیباچه
    [/h]
    dot.png
    خنیاگر غرناطه را
    باری بگویید
    با من هماوازی کند
    از آن دیاران
    کاینجا دلم
    در این شبان شوکرانی
    بر خویش می لرزد
    چو
    برگ از باد و باران
    اینجا و آنجا
    لجه ای از یک شب است آه
    نیلینه ای
    تلخابه ی زهر سیاهی ست
    با من هماوازی کن از آنجا
    که آواز
    در تیره ی تنها تاری شب
    جان پناهی ست
    در کودکی
    وقتی که شب از کوچه تنها
    بهر خرید نان و سبزی می گذشتم
    آواز می خواندم
    که یعنی نیست باکم
    از هر چه آید پیش و باشد سرنوشتم
    امروز هم
    در این شبان شوکرانی
    وقتی شرنگ شب گزندش می گزاید
    تنها پناهم چیست ؟
    آوازم
    که آن هم
    در ژرفنای شب
    به خاموشی گراید
    خنیاگر غرطانه را امشب بگویید
    با من
    هماوازی کند از آن دیاران
    کاینجا دلم
    در این شبان شوکرانی
    بر خویش می لرزد
    چو برگ از باد و باران

     

    @ T @ R

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/11/11
    ارسالی ها
    788
    امتیاز واکنش
    104
    امتیاز
    0
    [h=1]زخمی
    [/h]
    dot.png
    هر کوی و برزنی را
    می جویند
    هر مرد و هر زنی را
    می بویند
    بشنو
    این زوزه ی شگان شکاری ست
    در جست و جویش اکنون
    و
    خاک
    خاک تشنه
    و قطره های خون
    آن گرگ تیر خورده ی آزاد
    در شهر شهرها
    امشب کجا پناهی خواهد یافت
    یا در خروش خشم گلوله
    کی سوی بیشه راهی خواهد یافت

     

    @ T @ R

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/11/11
    ارسالی ها
    788
    امتیاز واکنش
    104
    امتیاز
    0

    @ T @ R

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/11/11
    ارسالی ها
    788
    امتیاز واکنش
    104
    امتیاز
    0
    [h=1]زندگی نامه ی شقایق 1
    [/h]
    dot.png
    زندگی نامه ی شقایق
    چیست ؟
    رایت خون به دوش وقت سحر
    نغمه ای عاشقانه بر لب باد
    زندگی را سپرده در ره عشق
    به کف باد و
    هرچه باداباد
     

    @ T @ R

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/11/11
    ارسالی ها
    788
    امتیاز واکنش
    104
    امتیاز
    0
    [h=1]زندگی نامه ی شقایق 2
    [/h]
    dot.png
    آه ای شقایقان
    بهاران من
    یاران من
    از خاک و خاره خون شما را
    حتی
    طوفان نوح نیز نیارد سترد
    زانک
    هر لحظه
    گسترانگی اش بیش می شود
    آن گونه ای که باران
    هر چند تندتر
    شاداب و سرخ گونه تر از پیش می شود

     

    @ T @ R

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/11/11
    ارسالی ها
    788
    امتیاز واکنش
    104
    امتیاز
    0
    [h=1]زندگی نامه ی شقایق 3
    [/h]
    dot.png
    ای زندگان خوب پس
    از مرگ
    خونینه جامه های پریشان برگ برگ
    در بارش تگرگ
    آنان که جان تان را
    از نور و
    شور و
    پویش و
    رویش سرشته اند
    تاریخ سرافراز شمایان
    به هر بهار
    در گردش طبیعت
    تکرار می شود
    زیرا که سرگذشت شما را
    به کوه و دشت
    بر برگ گل
    به خون شقایق
    نوشته اند

     

    @ T @ R

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/11/11
    ارسالی ها
    788
    امتیاز واکنش
    104
    امتیاز
    0
    [h=1]سلام و تسلیت
    [/h]
    dot.png
    خبر رسید
    خبر رسید
    صفای وقت تو باد ای قلندر تجرید
    سلام ‚ ای تو گذرگاه خون صاعقه ها
    سلام و تسلیت روشانیی مشرق
    سلام و تسلیت ابرها و دریا ها
    سلام و تسلیت هر چه ساکن و جاری
    سلام و تسلیت
    اما نه
    تهنیت آری
    تو پاکبازترین عاشقی
    درین آفاق
    چه جای آن که
    درین راه
    تسلیت شنوی
    قماربازی عاشق
    که باخت هر چه که داشت
    و جز هوای قماری دگر
    نماندش هیچ
    بزرگوارا
    اینکگ بهار جان و جماد
    شقایقان پریشیده در سموم تو را
    هزار باغ
    و هزاران هزار بیشه کند
    چه بیشه های برومند سرخ رویان روی
    که روزگار نیارد ستردش از آفاق
    اگرچه طوفان
    صدها هزار صاعقه را
    پی درودن این سرخ بیشه
    تیشه کند

     

    @ T @ R

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/11/11
    ارسالی ها
    788
    امتیاز واکنش
    104
    امتیاز
    0
    [h=1]غزلی در مایه ی شور و شکستن
    [/h]
    dot.png
    نفسم گرفت ازین شب در این حصار بشکن
    در این حصار جادویی روزگار بشکن
    چو شقای از دل سنگ برآر رایت خون
    به جنون
    صلابت صخره ی کوهسار بشکن
    تو که ترجمان صبحی به ترنم و ترانه
    لب زخم دیده بگشا صف انتظار بشکن
    سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی؟
    تو خود آفتاب خود باش و طلسم کار بشکن
    بسرای تا که هستی که سرودن است بودن
    به ترنمی دژ وحشت این دیار بشکن
    شب غارت تتاران همه سو
    فکنده سایه
    تو به آذرخشی این سایه ی دیوسار بشکن
    ز برون کسی نیاید چو به یاری تو اینجا
    تو ز خویشتن برون آ سپه تتار بشکن

     

    « «N¡lOo£aR» »

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/11/09
    ارسالی ها
    2,852
    امتیاز واکنش
    17,503
    امتیاز
    746
    محل سکونت
    گیلان
    بر درخت زنده بی برگی چه غم؟

    وای بر اَحوال برگ بی درخت...

    #شفیعی_کدکنی
    ♦️
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا