شعر اشعار محمدمهدی سیار

  • شروع کننده موضوع Diba
  • بازدیدها 433
  • پاسخ ها 28
  • تاریخ شروع

Diba

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2015/04/15
ارسالی ها
86,552
امتیاز واکنش
46,640
امتیاز
1,242
کجاست خانه من؟ هر چه هست اینجا نیست
یکی به ماه بگوید که راه پیدا نیست


غریب نیست به چشم من آسمان و زمین
ولی نه ...شهر و دیار من این طرفها نیست


نشسته گرد سفر روی شانه روحم
رفیق راه من این جسم بی سر و پا نیست


تمام شهر به تعبیر خواب سرگرمند
کسی معبر بیداری من اما نیست


کسی نگفت سوال جوابهایم را
به جمله ها خبری از چرا و آیا نیست


ز ریگ ریگ بیابان شنیده زخم زبان
حریف درد دل رود غیر دریا نیست

-----------------------------------------------------------------------------------------------------
 
  • پیشنهادات
  • Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    زود بیدار شدم تا سر ساعت برسم
    بایداین بار به غوغای قیامت برسم


    من به "قد قامت" یاران نرسیدم، ای کاش
    لا اقل رکعت آخر به جماعت برسم


    آه ،مادر! مگر از من چه گناهی سر زد
    که دعا کردی و گفتی به سلامت برسم؟


    طمع بـ..وسـ..ـه مدار از لبم ای چشمه که من
    نذر دارم لب تشنه به زیارت برسم


    سیب سرخی سر نیزه ست...دعا کن من نیز
    اینچنین کال نمانم به شهادت برسم

    -------------------------------------------------------------------
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    چه بگویم؟ نگفته هم پیداست
    غم این دل مگر یکی و دو تاست؟


    به همم ریخته ست گیسویی
    به همم ریخته ست مدتهاست


    هم به هم ریخته ست هم موزون
    اختیارات شاعری خداست


    در کش و قوس بـ..وسـ..ـه و پرهیز
    کارمان کار ساحل و دریاست


    نیست مستور آن که بد مـسـ*ـت است
    چشم تو این میانه استثناست


    خاطرت جمع من پریشانم
    من حواسم هنوز پرت هواست


    از پریشانی اش پشیمان نیست
    دل شیدای ما از آن دلهاست!


    هر کجا میروی دلم با توست
    هر کجا میروم غمت آنجاست


    عشق سوغات باغهای بهشت
    عشق میراث آدم و حواست

    ----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    اهل گلایه نیستم...باشد،برو،باشد
    باشد...حلالت باد
    بردی ببر دنیا و دینم را
    اما بگو اینک
    از نو کجا پیدا کنم دیگر
    تنهایی ام...تنها رفیق سالهای پیش از اینم را

    ---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    گاه بی دل و دماغ میکند
    گاه شور و شوقِ کار میشود
    عشق تو
    هر دقیقه ای به شیوه ای
    در نهانم آشکار میشود

    ---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242

    گرد هم آوردند ماتمهای عالم را
    وقتی جدا كردند همدمهای عالم را


    از عِطر یاسم بادهای ساحل غربی
    از یاد میبردند مریمهای عالم را

    تا صبح بر گلبرگ زردش اشک خواهم ریخت
    شرمنده خواهم كرد شبنمهای عالم را

    انگار یك جا بر سرم آوار میكردند
    تیغ تمام ابنملجمهای عالم را

    من پشت پرچین بهشت كوچكم دیدم
    هیزم به دوشان جهنمهای عالم را

    ماهم هلالی میشد و من در حلولی سرخ
    میدیدم آغاز محرمهای عالم را

    ----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    آنگاه چشمم خسته شد، در گور خوابیدم
    بر فرشِ تارش مار و پودش مور خوابیدم


    من، سنگ سرگردان، عجین با آهن و سیمان
    در خاک مثل وصله ای ناجور خوابیدم


    پلکی زدم باری، نه موری بود و نه ماری
    در جشن نار و نور و دیو و حور خوابیدم


    معلوم شد دستی نوشید*نی انداخته ست از من
    در خمره ای انگار با انگور خوابیدم...


    آری خودم دیدم قیامت راست بود اما
    من خسته بودم، بی خیال صور... خوابیدم!

    ----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    تو کتاب درسياي بچگيام
    يادمه چشم اميدت به ما بود
    اميدت به ما دبستانيا بود
    خوش نداشتيم عکس ماهت
    روي سکه ها وکنج اسکناسا بشينه
    زينت قاباي خاتم بشه و
    پشت ميز با کلاسا بشينه
    عکستو قاب ميگيرن فقط تماشا ميکنن
    اسمتو ميارن و رسمتو حاشا ميکنن
    چشم بيدار تو رو ديدن ولي
    دلشون خوابه هنوز
    بي خيال نگاه شرقي تو
    چششون به اون ور آبه هنوز
    این روزا دلم گرفته ولی باز
    بغضمو ميخورم و همراه پا برهنه ها داد ميکشم:
    حالا من چشم اميدم به توئه
    من هنوز
    انتظار فرج از نيمه خرداد مي کشم

    ---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    از کتاب درسياي بچگيام
    چيزي يادم نمياد

    چيزي يادم نمياد جز يه نگاه
    که همون صفحه اول ميدرخشيد مث ماه

    پيرمرد چشم اميدش به ما بود
    اميدش به ما دبستانيا بود

    پيرمرد هزارتاي برکه و دريا بود چشاش
    باب تماشا بود چشاش

    با هزارتا آرزو چشم اميدش ميشديم
    توي بازياي بچگي شهيدش ميشديم

    حالا ما بزرگ شديم حال اميدتو بپرس
    حال و احوال کوچولوي شهيدتو بپرس

    از کتاب درسياي بچگيام
    چيزي يادم نمياد

    چيزي يادم نمياد جز يه نگاه
    که همون صفحه اول ميدرخشيد مث ماه

    ----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    هنوز ماتم زنهاي خون جگر شده را
    هنوز داغ پدرهاي بي پسر شده را


    کسي نبرده ز خاطر کسي نخواهد برد
    ز ياد، خاطره باغ شعله ور شده را


    کسي نبرده ز خاطر، نه صبح رفتن را
    نه عصرهاي به دلواپسي به سر شده را


    نه آهِ مانده بر آيينه هاي کهنه شهر
    نه داغ هاي هر آيينه تازه تر شده را


    جنازه ها که مي آمد هنوز يادم هست
    جنازه هاي جوان، کوچه هاي تر شده را...


    نه، اين درخت پر از زخم خم نخواهد شد
    خبر دهيد دو سه شاخه تبر شده را !



    خبر دهيد دو سه شاخه تبر شده را
    که اين درخت پر از زخم خم نخواهد شد


    که آفتاب به تاراج شب نخواهد رفت
    که سایه اش ز سر خاک کم نخواهد شد


    گذشته است زمستان و حال روی زغال
    سیاه تر نشود پاک هم نخواهد شد

    ----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا