زندگی صبح
اتوبوس خط واحد براه می افتد
مسافران هر کدام در پی فکری به رنگ تابستان
یکی روزنامه می خواند ؛ تعدادی چرت می زنند
چند نفری خیره به بیرون در عوالم فکرند
بیرون ؛ هوائی آفتابی
شخصی در نانوائی ؛ نان ها را روی هم می گذارد
؛؛؛؛؛
وقتیکه سرعت می گیرد
بادی خنک پیراهن ها را به بدن می چسباند
اتوبوس به طرف ایستگاه زندگی صبح لبخند می زند
چونان کودکی که آرام ؛ آرام از خواب بیدار می شود
مسافران هر کدام در پی فکری به رنگ تابستان
یکی روزنامه می خواند ؛ تعدادی چرت می زنند
چند نفری خیره به بیرون در عوالم فکرند
بیرون ؛ هوائی آفتابی
شخصی در نانوائی ؛ نان ها را روی هم می گذارد
؛؛؛؛؛
وقتیکه سرعت می گیرد
بادی خنک پیراهن ها را به بدن می چسباند
اتوبوس به طرف ایستگاه زندگی صبح لبخند می زند
چونان کودکی که آرام ؛ آرام از خواب بیدار می شود